به دنبال بحثی که در آیات گذشته پیرامون سیر تکاملی انسان به سوی خداوند آمد .
در این آیات برای تاءکید این مطلب و توضیح بیشتر می فرماید : ((سوگند به شفق )) (فلا اقسم بالشفق ) .
((و سوگند به شب و آنچه را از امور پراکنده جمع می کند)) (و اللیل و ما وسق ) .
((و سوگند به ماه آنگاه که کامل می شود و به صورت بدر در می آید))
@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 313@@@
(و القمر اذا اتسق ) .
((که همه شما دائما از حالی به حال دیگر منتقل می شوید)) (لترکبن طبقا عن طبق ) .
((لا)) در جمله ((فلا اقسم )) همانگونه که سابقا هم اشاره کرده ایم ((زائده )) و برای تاءکید است ، هر چند بعضی احتمال داده اند که برای نفی باشد ، یعنی سوگند یاد نمی کنم ، به خاطر اینکه مطلب عیان است و حاجتی به سوگند ندارد ، و یا اینکه مطلب بقدری مهم است که درخور این سوگندها نیست ، و یا اینکه این اموری که به آن سوگند یاد شده است آنقدر اهمیت دارد که سزاوار است به آن قسم یاد نشود .
ولی معنی اول (زائده و تاءکید بودن ) از همه مناسبتر است .
((شفق )) به گفته ((راغب )) در ((مفردات )) آمیخته شدن روشنایی روز به تاریکی شب است ، و لذا واژه ((اشفاق )) به معنی توجه و عنایت آمیخته با ترس به کار می رود ، فی المثل هر گاه انسان نسبت به کسی علاقه داشته باشد و در عین حال از حوادثی درباره او بیمناک گردد به این حالت ((اشفاق )) گوید و آن شخص را ((مشفق )) .
ولی فخر رازی معتقد است که واژه ((شفق )) در اصل به معنی ((رقت )) و ((نازکی )) است ، و لذا به لباس بسیار نازک ((شفق )) می گویند و حالت ((شفقت )) به همان حالت رقت قلب اطلاق می شود (ولی گفته راغب صحیحتر به نظر می رسد) .
به هر حال منظور از ((شفق )) در اینجا همان روشنی آمیخته با تاریکی در آغاز شب است ، و از آنجا که در آغاز شب نخست سرخی کمرنگی در افق مغرب پیدا می شود ، و بعد جای خود را به سفیدی می دهد ، اختلاف شده است
@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 314@@@
که آیا شفق به آن سرخی اطلاق می شود ، یا سفیدی ، مشهور و معروف در میان علما و دانشمندان و مفسران همان معنی اول است که در اشعار نیز روی آن تکیه شده است ، و شفق را به ((دماء الشهداء)) (خون شهیدان ) تشبیه کرده اند .
ولی بعضی معنی دوم را انتخاب کرده اند که بسیار ضعیف به نظر می رسد ، به خصوص اینکه اگر ریشه لغوی این واژه را ((رقت )) بدانیم تناسب با همان سرخی کمرنگ که نور رقیق آفتاب است دارد .
به هر حال از آنجا که ظهور ((شفق )) خبر از یک حالت تحول و دگرگونی عمیق در جهان می دهد ، و اعلام پایان روز و آغاز شب است ، بعلاوه جلوه و زیبایی خاصی دارد ، و از همه گذشته وقت نماز مغرب است ، خداوند به آن سوگند یاد فرموده تا همگان را وادار به اندیشه در این پدیده زیبای آسمانی کند .
و اما سوگند به شب به خاطر آثار و اسرار زیادی است که در آن نهفته شده و در گذشته مشروحا از آن سخن گفته ایم . ** به جلد 16 صفحه 146 ذیل آیات 71 تا 73 سوره قصص مراجعه کنید . ***
تعبیر به ((ما وسق )) ** ما در ماوسق موصوله است و احتمال مصدریه بودن آن ضعیف است عائد آن نیز محذوف می باشد و در تقدیر وماوسقه است . *** با توجه به اینکه ((وسق )) به معنی جمع کردن پراکنده هاست ** وسق ( بر وزن غضب ) به معنی یک بار شتر یا شصت صاع که هر صاع مربوط به سه کیلو است نیز آمده که آن هم به خاطر مجتمع بودن آن است . *** اشاره به بازگشت انواع حیوانات و پرندگان و حتی انسانها به خانه ها و لانه های خود به هنگام شب است ، که نتیجه آن آرامش و آسایش عمومی جانداران می باشد ، و یکی از اسرار و آثار پر اهمیت شب محسوب می شود ، چنانکه در آیه 61 سوره ((غافر)) می خوانیم : الله الذی جعل لکم اللیل لتسکنوا فیه : ((خداوند کسی است که شب را برای شما آفرید تا در آن آرامش و سکون
@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 315@@@
پیدا کنید)) .
و از اینجا روشن می شود که تعبیر به ((اذا اتسق )) که از همان ماده است نیز به معنی جمع و جور شدن و در اینجا به معنی کمال نور ماه در شب چهاردهم است و می دانیم که ماه در این حالت جلوه فوق العاده ای دارد که تمام چشمها را به سوی خود جلب می کند ، نور و فروغ آن صفحه زمین را روشن می کند ، روشنایی کمرنگی که مزاحم آرامش شب نیست ، و در عین حال راه را برای رهروان شب می گشاید ، لذا آیتی از آیات بزرگ خداوند است ، و به همین دلیل به آن سوگند یاد فرموده .
قابل توجه اینکه هر چهار موضوعی که در این آیات به آن سوگند یاد شده است (شفق - شب - موجوداتی که شب آنها را گردآوری می کند - ماه در حالت بدر کامل ) همه موضوعاتی است مربوط به هم ، و مکمل یکدیگر ، و مجموعه ای زیبا و منسجم را تشکیل می دهد که اندیشه انسان را تحریک می کند ، تا در قدرت عظیم آفرینش بیندیشد ، و از این دگرگونیهای سریع به مساءله معاد و قدرت خداوند بر آن آشناتر شود .
و جالب اینکه این قسمتها اشاره به حالات و دگرگونیهایی است که پشت سر هم در عالم آفرینش رخ می دهد ، خورشید سر در نقاب فرو می برد ، شفق که بقایای نور آن است ظاهر می شود ، موجودات زنده به سرعت به لانه های خود باز می گردند ، ماه در صورت بدر کامل طلوع می کند) توجه داشته باشید که ماه شب چهارده در همان آغاز شب طلوع می کند و این سوگندها را مقدمه ای قرار می دهد برای جمله ((لترکبن طبقا عن طبق )) که بیانگر حالات مختلفی است که انسان در مسیر زندگی خود یکی پس از دیگری پیدا می کند .
و برای این جمله تفسیرهای مختلفی ذکر کرده اند از جمله :
1 - منظور حالات گوناگونی است که انسان در طریق پر رنج و مشقت خود
@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 316@@@
به سوی خداوند و کمال مطلق پیدا می کند ، نخست عالم دنیا ، بعد جهان برزخ و سپس رستاخیز و حالات مختلف آن (توجه داشته باشید که ((طبق )) از ماده ((مطابقه )) به معنی قرار دادن چیزی فوق چیز دیگر است ، و به معنی منازلی که انسان در سیر صعودی خود طی می کند نیز آمده است ) .
2 - منظور حالاتی است که انسان از هنگامی که نطفه است تا موقع مرگ می پیماید که بعضی آن را به سی و هفت حالت شماره کرده اند !
3 - منظور حالات مختلفی است که انسان در زندگی دنیا از سلامت و بیماری اندوه و سرور ، غم و شادی ، سختی و آسایش ، صلح و جنگ می پیماید .
4 - منظور حالات و شدائد مختلفی است که انسان در روز قیامت با آن رو به رو می شود ، تا از حساب فارغ گردد ، و هر کس به سوی نتیجه کار خویش از بهشت و دوزخ برود .
5 - منظور حالاتی است که در اقوام پیشین واقع شده ، یعنی همان حوادث تلخ و شیرین ، و انواع تکذیبها و انکارهای مخالفان در این امت نیز واقع می شود این معنی در روایتی از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده است .
البته جمع میان این تفسیرها مانعی ندارد و ممکن است آیه ناظر به همه این دگرگونیها و تحولات و مراحلی باشد که انسان در مسیر زندگی خود آن را می پیماید .
بعضی مخاطب در این آیه را شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) دانسته ، و آیه را اشاره به آسمانهایی می دانند که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در شب معراج از آنها گذشت ، اما با توجه به اینکه ((ب )) در ((لترکبن )) ضمه دارد و معنی جمعی را می رساند این تفسیر مناسب نیست ، بخصوص اینکه در آیات سابق نیز مخاطب کل انسانها بودند .
به هر حال حدوث این حالات ، و عدم استقرار آدمی بر یک حالت ، از یکسو دلیل مخلوق بودن او ، و نیاز به خالق داشتن است ، چرا که هر متغیری حادث ،
@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 317@@@
و هر حادثی خالقی می خواهد ، و از سوی دیگر دلیلی است بر عدم پایداری این جهان ، و از سوی سوم نشانه ای است بر حرکت مستمر انسان به سوی ذات پروردگار و مساءله معاد ، همانگونه که در آیات قبل آمده بود یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه .
سپس به عنوان یک نتیجه گیری کلی از بحثهای گذشته می فرماید : ((چرا آنها ایمان نمی آورند)) ؟ ! (فما لهم لا یؤمنون ) .
با اینکه دلائل حق روشن و آشکار است هم دلائل توحید و خداشناسی و هم دلائل معاد ، هم آیات آفاقی که در آفرینش شب و روز و ماه و خورشید و نور و ظلمت و طلوع و غروب آفتاب و شفق ، و تاریکی شب ، و تکامل روشنی ماه نهفته است و هم آیات انفسی از لحظه ای که نطفه در قرارگاه رحم جای می گیرد ، و مراحل گوناگونی را یکی بعد از دیگری طی کرده تا به اوج کمال خود در عالم جنین می رسد ، سپس از لحظه تولد تا مرگ مراحل دیگری را می پیماید ، با این نشانه های روشن چرا آنها ایمان نمی آورند ؟ !
سپس از کتاب ((تکوین )) به سراغ کتاب ((تدوین )) می رود ، و می افزاید : ((چرا هنگامی که قرآن بر آنها خوانده می شود در برابر آن خضوع نمی کنند)) ؟ (و اذا قری ء علیهم القرآن لا یسجدون ) .
قرآنی که همچون آفتاب ، خود دلیل خویشتن است ، نور اعجاز از جوانب مختلف آن می درخشد ، و محتوای آن دلیل روشنی است بر اینکه از سرچشمه وحی گرفته شده .
قرآنی که هر ناظر بی طرف می داند ممکن نیست زاییده مغز بشری باشد ،
@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 318@@@
آن هم بشری که هرگز درس نخوانده بود ، و در یک محیط تاریک و ظلمانی و مملو از خرافات پرورش یافته بود .
منظور از ((سجده )) در اینجا خضوع و تسلیم و اطاعت است ** از جمله شواهد برای این معنی علاوه بر شهادت آیات گذشته و آینده این است که سجده به معنی گذاردن پیشانی بر زمین به هنگام تلاوت قرآن جز در آیات محدودی نه واجب است نه مستحب لذا اینکه می گوید : چرا آنها به هنگام تلاوت قرآن سجده نمی کنند گواه بر این است که منظور سجده به معنی تسلیم در برابر کل قرآن است . *** و سجده معروف که پیشانی را در آن بر زمین می گذارند یکی از مصداقهای این مفهوم کلی است ، و شاید به همین دلیل در بعضی از روایات آمده است که وقتی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) این آیات را تلاوت فرمود سجده کرد .
البته طبق فتاوای معروف فقهای اهل بیت (علیه السلام ) این سجده از سجده های مستحب قرآن است ، و مذاهب چهارگانه اهل تسنن همه آنها سجده را به هنگام تلاوت این آیه واجب می دانند ، جز ((مالک )) که معتقد است بعد از پایان سوره باید سجده کرد . ** روح البیان جلد 1 صفحه 1382 . ***
در آیه بعد می افزاید : ((بلکه کافران پیوسته آیات الهی و معاد و رستاخیز را تکذیب می کنند)) (بل الذین کفروا یکذبون ) .
به کار بردن ((فعل مضارع )) در اینجا که معمولا برای استمرار می آید گواه برای معنی است که آنها در تکذیبهای خود اصرار داشتند ، اصراری که از روح لجاج و عناد سرچشمه می گرفت ، تکذیبی که از نارسایی دلائل حق نبود بلکه به خاطر تعصب و تقلید کورکورانه از نیاکان و حفظ منافع مادی و کسب
@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 319@@@
آزادی برای اشباع هوسهای شیطانی بود .
سپس با لحنی تهدیدآمیز می فرماید : ((خداوند آنچه را آنها در درون دل پنهان می دارند به خوبی می داند)) (و الله اعلم بما یوعون ) .
خداوند از نیات و اهداف آنها ، و انگیزه هایی که سبب این تکذیبهای مستمر می گردد ، با خبر است هر قدر آنها بر آن پرده پوشی کنند و سرانجام کیفر همه آن را به آنها خواهد داد .
((یوعون )) از ماده ((وعاء)) به معنی ظرف است همانگونه که در عبارت معروف نهج البلاغه از علی (علیه السلام ) نقل شده که فرمود : ان هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعاها : این دلها ظرفهائی است و بهترین آنها دلی است که حفظ و نگهداری و ظرفیتش بیشتر باشد !
و در آیه بعد می فرماید : ((پس آنها را به عذاب دردناک بشارت ده )) (فبشرهم بعذاب الیم ) .
تعبیر به ((بشارت )) که معمولا در خبرهای خوش به کار می رود در اینجا نوعی طعن و سرزنش است ، این در حالی است که مؤمنان را حقیقتا بشارت به نعمتهای گسترده بهشتی می دهد ، تا تکذیب کنندگان دوزخی در حسرت و اندوه فرو روند .
در آخرین آیه این سوره ، به صورت یک استثناء بار دیگر به سرنوشت مؤمنان صالح العمل اشاره کرده ، می فرماید : ((مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند که برای آنها پاداشی است ثابت و لا ینقطع و خالی از هرگونه نقصان
@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 320@@@
و منت )) (الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم اجر غیر ممنون )
((ممنون )) از ماده ((من )) هم به معنی ((قطع )) و ((نقصان )) آمده است ، و هم ((منت )) (واژه منون به معنی مرگ نیز از همین ماده است ) و ممکن است همه این معانی در اینجا جمع باشد ، زیرا نعمتهای آخرت بر عکس نعمتهای دنیا که ناپایدار و هم نقصان پذیر ، و غالبا آمیخته با عوارض نامطلوب ، و یا منت این و آن است ، هیچگونه منت و نقصان و فناء و عوارض نامطلوب در آن راه ندارد جاودانی است . نقصان ناپذیر است ، خالی از هرگونه ناملائمات و هرگونه منت است .
آیا این ((استثناء متصل )) است یا ((منقطع )) در میان مفسران بحث است ، بعضی احتمال داده اند منقطع باشد ، یعنی شرح حال کفار را که در آیات قبل بود رها کرده و به سراغ پاداش جاویدان مؤمنان می رود .
ولی مناسبتر این است که استثناء متصل باشد ، و هدف این است که راه بازگشت را به روی کفار بگشاید ، و بفرماید : این عذاب الیم از کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند قطعا برداشته می شود ، و پاداش دائم و نقصان ناپذیر به آنها می دهد .
نکته :
مرحوم طبرسی در مجمع البیان از آیات اخیر این سوره اولا اصل اختیار و آزادی اراده را استفاده می کند ، چرا که ملامت بر ترک سجده ، و ترک ایمان ، در مورد افراد مجبور ، از خداوند حکیم قبیح است ، و اینکه می فرماید : فما لهم لا یؤمنون و اذا قری ء علیهم القرآن لا یسجدون دلیل روشنی است بر مساءله اختیار ، و ثانیا ملامت بر ترک سجده دلیل بر این است که کفار همانگونه
@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 321@@@
که مکلف به اصول دین هستند مکلف به فروع نیز می باشند (این سخن بنابراین است که سجده در آیه فوق به معنی همان سجده معهود نماز باشد و یا لااقل معنی گسترده ای داشته باشد که آن را شامل شود) .
خداوندا ! در آن روز که همگی در دادگاه عدل تو حضور می یابند حساب را بر ما آسان گردان .
پروردگارا ! در این مسیری که همه بندگان به سوی تو حرکت می کنند ما را در پیمودن صراط مستقیم یاری فرما .
بارالها ! ما در برابر قرآن کریمت سر تعظیم فرود آورده ایم ، توفیق عمل به آن را نیز به همه ما مرحمت نما .
آمین یا رب العالمین
@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 323@@@