تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد19
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

از زندگی داود درس بیاموز

((داود)) یکی از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل بود، که حکومتی عظیم داشت، و در آیات متعددی از قرآن مجید مقام والای او ستوده شده، به دنبال بحثهائی که در آیات گذشته پیرامون کارشکنیهای مشرکان و بت پرستان، و نسبتهای ناروای آنان به پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده بود، قرآن در اینجا برای دلداری پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و مؤمنان اندک آن روز داستان داود را مطرح می کند، داودی که خداوند آن

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 237@@@

همه قدرت به او داد، و حتی کوهها و پرندگان را مسخر او ساخت، تا نشان دهد هنگامی که لطف او شامل حال کسی باشد کاری از انبوه دشمنان ساخته نیست .

ولی این پیغمبر بزرگ نیز با آن همه قدرت ظاهری از زخم زبان مردم در امان نماند، تا تسلی خاطری برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) باشد که این مساءله منحصر به او نبوده و بزرگان جهان در این امر شرکت داشته اند .

نخست می گوید: در برابر آنچه آنها می گویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما را داود صاحب قدرت بود و بسیار توبه کار (اصبر علی ما یقولون و اذکر عبدنا داود ذا الاید انه اواب ) .

((اید)) هم به معنی قدرت آمده و هم به معنی نعمت .

و داود به هر دو معنی ((ذاالاید)) بود، نیروی جسمانیش در حدی بود که در میدان جنگ بنی اسرائیل با جالوت جبار ستمگر با یک ضربه نیرومند به وسیله سنگی که از فلاخن رها کرد جالوت را از بالای مرکب به روی خاک افکند، و در خون خود غلطید .

بعضی نوشته اند سنگ سینه او را شکافت و از آن طرف بیرون آمد!

و از نظر قدرت سیاسی، حکومتی نیرومند داشت که با قدرت تمام در برابر دشمنان می ایستاد، حتی گفته اند در اطراف محراب عبادت او هزاران نفر شب تا به صبح به حال آماده باش بودند! .

و از نظر قدرت معنوی و اخلاقی و نیروی عبادت چنان بود که بسیاری از شب را بیدار بود و به عبادت پروردگار مشغول، و نیمی از روزهای سال را روزه می گرفت .

از نظر نعمتها خداوند انواع نعم ظاهری و باطنی را به او ارزانی داشته بود، خلاصه اینکه داود مردی بود نیرومند در جنگها، در عبادت، در علم و دانش و در حکومت، و هم صاحب نعمت فراوان .** اید جمع ید به معنی دست می باشد ، سپس به مناسبت این که دست مظهر قدرت و بخشیدن نعمت وسلطه و مالکیت است ، در همه این معانی به کار رفته است . ***

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 238@@@

((اواب )) از ماده ((اوب )) (بر وزن قول ) به معنی بازگشت اختیاری به سوی چیزی است، و از آنجا که اواب صیغه مبالغه می باشد اشاره به این است که او بسیار به سوی پروردگارش بازگشت می کرد، و از کوچکترین غفلت و ترک اولی توبه می نمود .

سپس طبق روش اجمال و تفصیل که در قرآن مجید به هنگام ذکر مسائل مختلف معمول است، بعد از بیان اجمالی نعمتهای خداوند بر داود، به شرح قسمتی از آن پرداخته، چنین می گوید: ما کوهها را مسخر او ساختیم به گونه ای که هر شامگاه و صبحگاه با او خدا را تسبیح می گفتند! (انا سخرنا الجبال معه یسبحن بالعشی و الاشراق ) . ** معه ممکن است متعلق به یسبحن می باشد ، بنابر این هم صدا شدن کوهها را باداود بیان میکند شبیه آنچه در آیه 10 سوره سبا آمده یا جبال اوبی معه و ممکن است متعلق به سخرنا بوده باشد و در این صورت مفهوم جمله این است که ما کوهها را مسخر او ساختیم اما تعبیر به معه بجای له برای بیان این نکته است که این تسخیر در زمینه هم آوازی در تسبیح بود . ***

نه تنها کوهها که پرندگان را نیز دستهجمعی مسخر او کردیم، تا همراه او تسبیح خدا گویند (و الطیر محشورة ) .

همه این پرندگان و کوهها مطیع فرمان داود و همصدا با او و بازگشت کننده به سوی او بودند (کل له اواب ) .

ضمیر ((له )) ممکن است به ((داود)) باز گردد، بنابراین مفهوم جمله همان

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 239@@@

خواهد بود که در بالا گفتیم، این احتمال نیز داده شده که به ذات پاک خداوند برگردد یعنی همه ذرات عالم به سوی او باز می گردند و سر بر فرمان او دارند .

در اینکه همصدا شدن کوهها و پرندگان با داود چگونه بوده ؟ در میان مفسران گفتگو است :

1 - گاه احتمال داده اند که این صدای گیرا و جذاب و پر طنین داود بود که در کوهها منعکس می شد و پرندگان را به سوی خود جذب می کرد (البته این فضیلت مهمی محسوب نمی شود که قرآن از آن با آنهمه عظمت یاد کند) .

2 - گاه گفته اند که این تسبیح تواءم با صدای ظاهری و همراه با نوعی درک و شعور بوده که در باطن ذرات عالم است، طبق این نظر تمامی موجودات جهان از یک نوع عقل و شعور برخوردارند، و هنگامی که صدای دل انگیز این پیامبر بزرگ را به وقت مناجات می شنیدند با او همصدا می شدند، و غلغله تسبیح آنها درهم می آمیخت .

3 - بعضی نیز احتمال داده اند که این همان تسبیح تکوینی است که همه موجودات با زبان حال دارند، و نظام خلقت آنها به خوبی حکایت می کند که خداوند از هر عیب و نقص پاک و منزه است و دارای علم و قدرت و هر گونه صفات کمال .

ولی این معنی اختصاص به داود ندارد که از ویژگیهای او شمرده شود بنابراین از همه مناسبتر تفسیر دوم است، و این از قدرت خدا بعید نیست، این زمزمه ای بود که در درون این موجودات جهان و در مکنون باطن آنها همیشه جریان داشت، اما خداوند به نیروی اعجاز آنرا برای داود ظاهر می ساخت، همانگونه که در مورد تسبیح سنگریزه در کف پیغمبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نیز مشهور است .

آیه بعد همچنان به ذکر نعمتهای خداوند بر داود ادامه داده، می فرماید:ما نظام حکومت او را استحکام بخشیدیم (و شددنا ملکه ) .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 240@@@

آنچنان که همه سرکشان و طاغیان و دشمنان از او حساب می بردند .

علاوه بر این به او حکمت و علم و دانش دادیم (و آتیناه الحکمة ) .

همان حکمتی که قرآن درباره آن می گوید: و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا: هر کس حکمت به او اعطا شده خیر فراوان نصیب او شده است .

((حکمت )) در اینجا به معنی علم و دانش و نیروی تدبیر امور کشور یا مقام نبوت و یا همه اینها است .

((حکمت )) گاه جنبه علمی دارد که از آن تعبیر به ((معارف عالیه )) می شود، و گاه جنبه عملی که از آن تعبیر به ((اخلاق و عمل صالح )) می گردد، و داود از همه اینها بهره وافر داشت .

آخرین نعمت بزرگ خدا بر داود این بود که می فرماید: ما به او علم قضا و داوری صحیح و عادلانه دادیم (و فصل الخطاب ) .

تعبیر از داوری به ((فصل الخطاب )) به خاطر آن است که خطاب همان گفتگوهای طرفین نزاع است، و فصل به معنی قطع و جدائی است .

و می دانیم گفتگوهای صاحبان نزاع هنگامی قطع خواهد شد که داوری صحیحی بین آنها بشود، لذا این تعبیر به معنی قضاوت عادلانه آمده است .

این احتمال در تفسیر این جمله نیز وجود دارد که خداوند منطق نیرومندی که از فکر بلند، و عمق اندیشه حکایت می کرد در اختیار داود گذارد، نه تنها در مقام داوری که در همه جا سخن آخر و آخرین سخن را بیان می کرد .

به راستی با وجود خداوندی که قدرت دارد به انسان شایسته ای اینهمه نیرو و توان بخشد جای این نیست که احدی از لطف او مایوس گردد، و این نه تنها مایه تسلی خاطر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و مؤمنان مکه در آن روز بود که سخت در فشار بودند، بلکه مایه تسلی همه مؤمنان در بند در همه اعصار و قرون است .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 241@@@