تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد19
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

شش پیامبر بزرگ دیگر

در تعقیب آیات گذشته که شرح مبسوطی پیرامون زندگی ((داود)) و ((سلیمان )) و شرح کوتاهتری پیرامون زندگی ((ایوب )) و نقاط برجسته حیات این پیامبر بزرگ بیان کرد، آیات مورد بحث نام شش تن دیگر از بزرگترین پیامبران

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 307@@@

الهی را برده، و اوصاف برجسته آنها را که می تواند الگو و اسوه برای همه انسانها باشد به طور فشرده بیان می دارد .

جالب اینکه برای این شش پیامبر بزرگ شش توصیف مختلف ذکر شده که هر کدام معنی و مفهوم خاصی دارد .

نخست روی سخن را به پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) کرده می گوید: به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحق و یعقوب را (و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحاق و یعقوب ) .

مقام ((عبودیت )) و بندگی نخستین توصیفی است که برای آنها ذکر شده، و به راستی همه چیز در آن جمع است، بندگی خدا یعنی وابستگی مطلق به او، یعنی در برابر اراده او از خود اراده ای نداشتن، و در همه حال سر بر فرمان او نهادن .

بندگی خدا یعنی بی نیازی از غیر او، و بی اعتنائی به ما سوی الله، و تنها چشم بر لطف او دوختن، این همان اوج تکامل انسان و برترین شرف و افتخار او است .

سپس اضافه می کند: آنها صاحبان دستهای نیرومند و چشمهای بینا بودند (اولی الایدی و الابصار) .

چه تعبیر عجیبی ؟ صاحبان دست و چشم !

((ایدی )) جمع ((ید)) و ((ابصار)) جمع ((بصر)) به معنی ((چشم )) و ((بینائی )) است .

انسان برای پیشبرد هدفهایش نیاز به دو نیرو دارد: نیروی درک و تشخیص، و نیروی کار و عمل، و به تعبیر دیگر باید از علم و قدرت کمک گرفت تا به هدف واصل گشت .

خداوند این پیامبران را به داشتن ((درک و تشخیص و بینش قوی )) و ((قوت و قدرت کافی )) برای انجام کار توصیف کرده است .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 308@@@

آنها افراد کم اطلاعی نبودند، سطح معرفتشان بالا، میزان آگاهیشان از آئین خدا و اسرار آفرینش و رموز زندگی قابل ملاحظه بود .

از نظر اراده و تصمیم و نیروی عمل، افرادی سست و زبون و ضعیف و ناتوان نبودند، افرادی با اراده پر قدرت، و دارای تصمیم قاطع و آهنین بودند .

این الگوئی است برای همه رهروان راه حق که بعد از مقام عبودیت و بندگی خدا با این دو سلاح برنده مسلح گردند .

از آنچه گفتیم بخوبی روشن شد که دست و چشم در اینجا به معنی دو عضو مخصوص نیست، چرا که بسیارند افرادی که دارای این دو عضوند، اما نه درک و شعور کافی دارند، و نه قدرت تصمیم گیری، و نه توانائی بر عمل، بلکه کنایه از دو صفت علم و قدرت است .

در چهارمین توصیف از آنان می گوید ((ما آنها را با خلوص ویژه ای خالص کردیم )) (انا خلقناهم بخالصة ) .

((و آن یادآوری سرای آخرت بود)) (ذکری الدار) . ** ذکری الدار ممکن است خبر از مبتدای محذوفی باشد که در تقریر هی ذکر الدار بوده ، و ممکن است بدل از خالصه بوده باشد . ***

آری آنها پیوسته به یاد جهان دیگر بودند، افق دید آنها در زندگی چند روزه این دنیا و لذات آن محدود نمی شد، آنها در ماورای این زندگی زودگذر سرای جاویدان با نعمتهای بی پایانش را می دیدند، و همواره برای آن تلاش و کوشش داشتند .

بنابراین منظور از ((الدار)) (سرا) که به طور مطلق ذکر شده سرای آخرت است، گوئی غیر از آن سرائی وجود ندارد، و هر چه غیر از آن است گذرگاهی به سوی آن !

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 309@@@

بعضی از مفسران این احتمال را نیز داده اند که مراد از دار در اینجا سرای دنیا باشد، و تعبیر به ((ذکری الدار)) اشاره به نام نیکی است که از این پیامبران در این جهان باقی مانده، اما این احتمال - به خصوص با توجه به مطلق بودن ((الدار)) - بسیار بعید به نظر می رسد، و با کلمه ((ذکری )) نیز چندان سازگار نیست .

بعضی نیز احتمال داده اند که مراد نام نیک و ذکر جمیل در سرای آخرت باشد که آن نیز بعید به نظر می رسد .

به هر حال دیگران ممکن است گهگاه به یاد سرای آخرت بیفتند مخصوصا هنگامی که یکی از دوستانشان از دنیا می رود و یا در مراسم تشییع و یادبود عزیزی حاضر می شوند، ولی این یاد ((خالص )) نیست مشوب به یاد دنیاست، اما مردان خدا توجهی خالص و عمیق و مداوم و مستمر به سرای دیگر دارند، گوئی همیشه در برابر چشمانشان حاضر است، و تعبیر به خالصة در آیه اشاره به همین است .

توصیف پنجم و ششم آنها همانست که در آیه بعد آمده : می فرماید: آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند (و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار) . ** مصطفین ( به فتح فا ) جمع مصطفی است ، و در اصل مصطفیین بوده یاء اول حذف شده و مصطفین شده است . ***

ایمان و عمل صالح آنها سبب شده که خدا آنان را از میان بندگان برگزیند و به منصب نبوت و رسالت مفتخر سازد، و نیکوکاری آنها به حدی رسیده که عنوان اخیار (نیکان ) را به طور مطلق پیدا کرده اند، افکارشان نیک و اخلاقشان نیک و اعمال و برنامه ها و سراسر زندگانیشان نیک است، و آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند، به همین دلیل بعضی از مفسران از این تعبیر که خداوند بدون هیچ قید

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 310@@@

و شرطی آنها را از اخیار خوانده، استفاده مقام عصمت برای انبیا کرده اند، چرا که هر گاه انسانی خیر مطلق باشد حتما معصوم است . ** تفسیر فخر رازی جلد 26 صفحه217 . ***

تعبیر ((عندنا)) (نزد ما) تعبیر بسیار پر معنی است، اشاره به اینکه برگزیدگی و نیکی آنها نزد مردم نیست که گاه در ارزیابیهای خود انواع مسامحه و چشم پوشی را روا می دارند، بلکه توصیف آنها به این دو وصف نزد ما محقق بوده که با دقت تمام و ارزیابی ظاهر و باطن آنها انجام گرفته است .

بعد از اشاره به مقامات برجسته سه پیامبر فوق نوبت به سه پیامبر بزرگ دیگر می رسد، می فرماید: و به یاد آور اسماعیل و الیسع و ذاالکفل را که همه از اخیار و نیکان بودند (و اذکر اسماعیل و الیسع و ذا الکفل کل من الاخیار) .

هر یک از آنها الگو و اسوه ای در صبر و استقامت و اطاعت فرمان خدا بودند، مخصوصا اسماعیل که آماده شد جان خود را فدای راه او کند به همین دلیل ((ذبیح الله )) نامیده شد، با پدرش ابراهیم در بنای خانه کعبه و گرم کردن این کانون بزرگ و رسالتهای دیگر همکاری فراوان داشت، توجه به زندگی آنان برای پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و همه مسلمین الهام بخش است، و مطالعه زندگی این چنین مردان بزرگ به زندگی انسانها جهت می دهد، روح تقوا و فداکاری و ایثار را در آنها زنده می کند، و در برابر مشکلات و حوادث سخت مقاوم می سازد .

تعبیر به ((کل من الاخیار)) با توجه به اینکه همین توصیف (الاخیار) عینا درباره ((ابراهیم )) و ((اسحاق )) و ((یعقوب )) به عنوان آخرین صفت آمده بود ممکن است اشاره به این باشد که این سه پیامبر نیز دارای تمام اوصاف سه پیامبر پیشین بودند، چرا که خیر مطلق معنی وسیعی دارد که هم نبوت را شامل می شود و هم توجه به سرای آخرت، و هم مقام

عبودیت و علم و قدرت را .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 311@@@

در میان این سه پیامبر اسماعیل از همه معروفتر و شناخته تر است، اما الیسع که نام او دو بار در قرآن مجید آمده است (اینجا و سوره انعام آیه 86) تعبیر قرآن درباره او نشان می دهد که وی از پیامبران بزرگ الهی بوده است، و در زمره کسانی است که درباره آنها می فرماید: و کلا فضلنا علی العالمین هر یک از آنها را بر جهانیان برتری دادیم (انعام - 86) .

بعضی معتقدند او همان یوشع بن نون پیامبر معروف بنی اسرائیل است، که الف و لام بر آن داخل شده، و شین به سین تبدیل گردیده است، و داخل شدن الف و لام بر یک نام غیر عربی (و در اینجا عبری ) چیز تازه ای نیست، همانگونه که عرب اسکندر را به عنوان الاسکندر می شناسند .

در حالی که بعضی آن را یک واژه عربی می دانند که از یسع (فعل مضارع از ماده وسعت ) گرفته شده، و بعد از آنکه جنبه اسمی به خود گرفته الف و لام که از مشخصات اسم است بر آن وارد شده .

آیه سوره انعام نشان می دهد که او از دودمان ابراهیم است، ولی روشن نمی سازد که از پیامبران بنی اسرائیل بوده یا نه ؟

در تورات در کتاب پادشاهان نام وی الیشع فرزند شافات ضبط شده، و معنی الیشع در زبان عبری ناجی و معنی شافات قاضی است .

بعضی او را با خضر یکی دانسته اند، اما دلیل روشنی بر این معنی در دست نیست، و اینکه بعضی او را همان ذا الکفل می دانند خلاف صریح آیه مورد بحث است چرا که ذا الکفل را عطف بر الیسع کرده، به هر حال او پیامبری است والامقام و پر استقامت و برای الهام گرفتن از زندگانیش ‍ همین برای ما کافی است .

و اما ذا الکفل مشهور این است که از پیامبران بوده، و ذکر نام او در ردیف نام پیامبران در سوره انبیاء آیه 85 بعد از نام اسماعیل و ادریس گواه بر این معنی است .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 312@@@

بعضی معتقدند که او از پیامبران بنی اسرائیل است، وی را فرزند ایوب می دانند که اسم اصلیش بشر یا بشیر یا شرف بوده است و بعضی او را همان حزقیل می دانند که ذا الکفل به عنوان لقب او انتخاب شده است . ** اعلام قرآن ، تفسیر قرطبی ، تفسیر روح البیان و تفسیر المیزان هر یک به بخشی از مطالب فوق اشاره کرده اند . ***

در اینکه چرا او ذا الکفل نامیده شده، با توجه به اینکه کفل هم به معنی نصیب آمده و هم به معنی کفالت و عهده داری، احتمالات مختلفی داده اند:

گاه گفته اند: چون خداوند نصیب وافری از ثواب و رحمتش به او مرحمت فرمود ذا الکفل یعنی صاحب بهره وافی نامیده شد .

و گاه گفته اند چون تعهد کرده بود که شبها را به عبادت برخیزد، و روزها را روزه دارد، و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد، و بر سر این عهد و پیمان باقیماند این لقب به او داده شد .

و گاه گفته اند چون گروهی از انبیاء بنی اسرائیل را کفالت کرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود او را به این اسم نامیدند .

به هر حال همین مقدار از زندگی او که امروز در دست ماست دلیلی بر استقامت او در طریق اطاعت و بندگی خدا و مقاومت در برابر جباران است و سرمشقی است برای امروز و فردای ما، هر چند درباره جزئیات زندگی آنها بر اثر بعد زمان نمیتوان قضاوت دقیقی کرد .





@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 313@@@