تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد19
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

هدایت و ضلالت از سوی خدا است

هدایت در لغت به معنی دلالت و راهنمائی تواءم با لطف و دقت است ** مفردات مادی هدی . *** و آنرا به دو شعبه تقسیم کرده اند: ((ارائه طریق )) و ((ایصال به مطلوب )) و به تعبیر دیگر ((هدایت تشریعی )) و ((هدایت تکوینی )) . ** دقت فرمائید که هدایت تکوینی در این جا به معنی وسیعی گرفته شده که هر گونه هدایتی را جز از طریق بیان قوانین و ارائه طریق شامل می شود . ***

توضیح اینکه : گاه انسان راه را به کسی که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنایت نشان می دهد، اما پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده خود او است .

ولی گاه دست طالبان را می گیرد و علاوه بر ارائه طریق او را به مقصد می رساند .

به تعبیر دیگر در مرحله اول تنها به بیان قانون پرداخته، شرائط پیمودن راه و رسیدن به مقصد را بیان می کند، ولی در مرحله دوم علاوه بر این، وسائل سفر را فراهم می سازد، موانع را بر طرف، و مشکلات را حل، و مسافران این راه را تا مقصد همراهی و حمایت و حفاظت می کند .

البته نقطه مقابل آن ((اضلال )) است .

یک نگاه اجمالی به آیات قرآن به خوبی روشن می سازد که قرآن هدایت و ضلالت را فعل خدا می شمرد، و هر دو را به او نسبت می دهد، و اگر بخواهیم همه آیاتی را که در این زمینه سخن می گویند بشمریم سخن به درازا می کشد همین قدر کافی است که در آیه 213 سوره بقره می خوانیم و الله یهدی من یشاء

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 462@@@

الی صراط مستقیم : خداوند هر کس را بخواهد به راه راست هدایت می کند .

و در آیه 93 سوره نحل آمده است : و لکن یضل من یشاء و یهدی من یشاء: ولی او هر کس را بخواهد هدایت می کند و هر کس را بخواهد گمراه .

شبیه این تعبیر در مورد هدایت و ضلالت و یا یکی از این دو در آیات زیادی از قرآن مجید به چشم می خورد . ** به عنوان نمونه آیات فاطر 8 - زمر 23 - مدثر 31 - بقره 272 - انعام 88 - یونس 25 - رعد 27 - ابراهیم 14 رامی توان نام برد . ***

از این بالاتر در بعضی از آیات صریحا هدایت را از پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نفی کرده، به خدا نسبت می دهد، چنانکه در آیه 56 سوره قصص می خوانیم : انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء: ((تو هر کس را دوست داری هدایت نمی کنی، ولی خدا هر کس را بخواهد هدایت می کند))!

و در آیه 272 سوره بقره می خوانیم : لیس علیک هداهم و لکن الله یهدی من یشاء: ((هدایت آنها بر تو نیست، ولی خدا هر کس را به خواهد هدایت می کند)) .

مطالعه سطحی این آیات و عدم درک معنی عمیق آنها سبب شده است که گروهی در تفسیر آنها به ((ضلالت )) بیفتند، و از طریق ((هدایت )) منحرف شوند، و زیر آوارهای مکتب ((جبر)) مدفون گردند، حتی بعضی از مفسران معروف از این آفت مصون نمانده، و در این پرتگاه هولناک سقوط کرده اند، تا آنجا که هدایت و ضلالت را در تمام مراحل، جبری دانسته، و عجب اینکه چون تضاد این عقیده باعدالت و حکمت خداوند روشن بوده ترجیح داده اند که اصل عدالت را منکر شوند، تا اینکه خطای خود را اصلاح کنند، اصولا اگر ما قائل به اصل جبر باشیم مفهومی برای تکلیف و مسئولیت و ارسال رسولان و انزال کتب آسمانی باقی نخواهد ماند .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 463@@@

اما آنها که طرفدار مکتب اختیارند و معتقدند هیچ عقل سلیمی نمی تواند این سخن را پذیرا شود که خدا گروهی را مجبور به پیمودن طریق ضلالت کند و بعد آنها را به خاطر این کار اجباری کیفر دهد، و یا گروهی را به اجبار هدایت کند و بعد بی جهت به آنها جز او پاداش ارزانی دارد، و امتیازی برای آنها به خاطر کاری که خودشان انجام نداده اند بر دیگران قائل شود، آنها طرق دیگری برای تفسیر این آیات انتخاب کرده اند که مهمترین آنها طرق زیر است :

1 - منظور از هدایت الهی هدایت تشریعی است که از طریق وحی و کتب آسمانی و ارسال پیامبران و اوصیای آنها، و همچنین درک عقل و وجدان صورت گرفته است، اما پیمودن راه در تمام مراحل بر عهده خود انسان است .

البته این تفسیر با بسیاری از آیات هدایت سازگار است، ولی بسیاری دیگر از آنها را نمی توان از این طریق تفسیر نمود، چرا که صراحت در ((هدایت تکوینی )) و ((ایصال به مطلوب )) دارد، مانند آیه 56 سوره قصص که می فرماید ((تو هر کس را دوست داری هدایت نمی کنی، ولی خدا هر کس را بخواهد هدایت می کند)) زیرا می دانیم هدایت تشریعی و ارائه طریق، وظیفه اصلی پیامبران است .

2 - جمعی دیگر از مفسران هدایت و ضلالت را در آنجا که جنبه تکوینی دارد به مساءله پاداش و کیفر، و رساندن به طریق بهشت و دوزخ تفسیر کرده اند، و گفته اند خداوند نیکوکاران را به راه بهشت هدایت می کند و بدکاران را از آن گمراه می سازد .

البته این معنی صحیح است ولی فقط در مورد بعضی از آیات اما در مورد آیات دیگر با مطلق بودن کلمه هدایت و ضلالت و عدم قید و شرط در آن سازگار نیست .

3 - جمعی دیگر گفته اند منظور از هدایت فراهم ساختن اسباب و مقدمات

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 464@@@

برای رسیدن به مقصود است و منظور از ضلالت عدم تهیه آنها یا حذف آن است که بعضی از آن به ((توفیق )) و ((سلب توفیق )) تعبیر کرده اند، زیرا توفیق همان فراهم ساختن مقدمات برای وصول به مقصود است، و سلب توفیق از میان بردن آنها است .

بنابراین هدایت الهی به این نیست که خداوند اجبارا انسانها را به مقصد برساند، بلکه به این است که وسائل آن را در اختیار قرار دهد، فی المثل وجود مربی خوب، محیط تربیتی سالم، دوستان و معاشران صالح، و مانند آن همه از مقدمات است، ولی با وجود همه اینها انسان را مجبور به طی طریق هدایت نمی کند بلکه می تواند به همه آنها پشت کرده و راه ضلالت را پیش گیرد .

اما جای این سؤال در این تفسیر باقی است که چرا این توفیقات شامل حال گروهی می شود در حالی که گروه دیگری از آن محروم می گردند .

طرفداران این تفسیر باید با توجه به حکیمانه بودن افعال خدا دلائلی برای این تفاوت ذکر کنند، مثلا بگویند انجام عمل خیر سبب توفیق الهی می گردد، و انجام اعمال شر توفیق را از آدمی سلب می کند .

به هر حال این تفسیر خوبی است ولی مطلب باز هم از آن عمیقتر است .

4 - دقیقترین تفسیری که با همه آیات هدایت و ضلالت سازگار است و همه آنها را به خوبی تفسیر می کند بی آنکه کمترین خلاف ظاهری در آن باشد این است که بگوئیم :

هدایت تشریعی به معنی ارائه طریق جنبه عمومی و همگانی دارد و هیچ قید و شرطی در آن نیست، چنانکه در آیه 3 سوره دهر آمده انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا: ((ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزاری کند یا کفران )) و در آیه 51 آل عمران می خوانیم : و انک لتهدی الی صراط مستقیم : ((تو همه انسانها را به صراط مستقیم دعوت می کنی ))، بدیهی است دعوت پیامبر مظهر دعوت خدا است چرا که هر چه او دارد از خدا دارد .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 465@@@

و درباره جمعی از منحرفان و مشرکان در آیه 23 سوره نجم آمده است و لقد جاءهم من ربهم الهدی ((هدایت الهی از سوی پروردگار به سراغ آنها آمد)) .

اما هدایت تکوینی به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پیچ و خم های راه، و حفظ و حمایت از آنها تا رساندن به ساحل نجات که موضوع بحث بسیاری دیگر از آیات قرآن است هرگز بیقید و شرط نمی باشد، این هدایت مخصوص گروهی است که اوصاف آنها در قرآن بیان شده، و اضلال که نقطه مقابل آن است نیز مخصوص گروهی است که اوصاف آنان نیز بیان گشته .

گر چه بعضی از آیات مطلق است ولی بسیاری دیگر از آیات قید و شرط آن را دقیقا بیان کرده، و هنگامی که این آیات مطلق و مقید را کنار هم می چینیم مطلب کاملا روشن می شود و هیچ ابهام و تردیدی در معنی آیات باقی نمی ماند و نه تنها با مساءله اختیار و آزادی اراده انسان مخالف نیست، بلکه دقیقا آن را تاءکید می کند .

اکنون به توضیح زیر توجه نمائید:

قرآن مجید در یک جا می گوید: یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به الا الفاسقین : ((به وسیله آن ضرب المثل، گروهی را گمراه و گروهی را هدایت می کند، اما جز فاسقان را گمراه نمی سازد)) (بقره 26) .

در اینجا سرچشمه ضلالت فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهی شمرده شده .

در جای دیگر می گوید: و الله لا یهدی القوم الظالمین : ((خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند)) (بقره 258) .

در اینجا تکیه روی مساءله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفی کرده

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 466@@@

است در جای دیگر می خوانیم : و الله لا یهدی القوم الکافرین : ((خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند)) (بقره - 264) .

در اینجا کفر به عنوان زمینه ساز گمراهی ذکر شده .

باز در آیه دیگر می خوانیم : ان الله لا یهدی من هو کاذب کفار: ((خداوند هدایت نمی کند کسی که دروغگو و کفران کننده است )) (زمر - 3) .

در اینجا نیز دروغگوئی و کفران را مقدمه ضلالت شمرده است .

و در جای دیگر آمده : ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب : ((خداوند هدایت نمی کند کسی که اسرافکار و بسیار دروغگو است )) (غافر - 28) .

یعنی اسراف و دروغگوئی عامل گمراهی است .

البته آنچه در اینجا آوردیم قسمتی از آیات قرآن در این زمینه است، بعضی از این آیات با همین مفاهیم کرارا در سوره های مختلف آمده .

نتیجه اینکه قرآن ضلالت الهی را مخصوص کسانی می شمرد که دارای این اوصافند: ((کفر))، ((ظلم ))، ((فسق ))، ((دروغ ))، ((اسراف )) و ((کفران )) .

آیا کسانی که دارای این اوصافند شایسته ضلالت و گمراهی نیستند؟!

و به تعبیر دیگر کسی که مرتکب این امور می شود آیا ظلمت و حجاب قلب او را فرا نمی گیرد؟!

باز به عبارت روشنتر این اعمال و صفات آثاری دارد که خواه ناخواه دامن انسان را می گیرد، پرده بر چشم و گوش و عقل او می افکند، و او را به ضلالت می کشاند، و از آنجا که خاصیت همه اشیاء و تاءثیر همه اسباب به فرمان خداوند است، می توان اضلال را در تمام این موارد به خدا نسبت داد، اما این نسبت عین اختیار بندگان و آزادی اراده آنها است .

این در زمینه مساءله ضلالت، و اما در مورد ((هدایت )) نیز شرائط و اوصافی

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 467@@@

در قرآن بیان شده که نشان می دهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهی نیست .

قسمتی از اوصافی که استحقاق هدایت می آورد و لطف الهی را جلب، در آیات زیر آمده .

در یک جا می خوانیم : یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم :

((خداوند بوسیله قرآن کسانی را که از رضا و خشنودی او پیروی می کنند به راههای سلامت، هدایت می کند، و از تاریکیها به فرمانش به سوی روشنائی می برد، و آنها را به راه راست رهبری می نماید)) (مائده 16) .

در اینجا پیروی فرمان خدا، و جلب خشنودی او، زمینه ساز هدایت الهی شمرده شده است .

در جای دیگر می خوانیم : ان الله یضل من یشاء و یهدی الله من اناب : ((خداوند هر کس را بخواهد گمراه می سازد، و هر کس را که بازگشت به سوی او کند هدایت می نماید)) (رعد 27) .

در اینجا نیز ((توبه و انابه )) عامل استحقاق هدایت شمرده شده است .

در آیه دیگر می فرماید: و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا: ((کسانی که در راه ما جهاد کنند آنان را به راههای خود هدایت می کنیم )) (عنکبوت 69) .

در اینجا ((جهاد)) آنهم ((جهاد مخلصانه و در راه خدا)) به عنوان شرط اصلی هدایت ذکر شده است .

و بالاخره در آیه دیگر می خوانیم : و الذین اهتدوا زادهم هدی : ((کسانی که گامهای نخستین هدایت را برداشته اند خداوند بر هدایتشان می افزاید)) (سوره محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) 17) .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 468@@@

در اینجا پیمودن مقداری از راه هدایت به عنوان شرطی برای ادامه این راه به لطف خداوند ذکر شده .

نتیجه اینکه تا از سوی بندگان توبه و انابه ای نباشد، تا پیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششی صورت نگیرد، و تا گامهای نخستین را در مسیر حق برندارند، لطف الهی شامل حال آنان نمی شود، دست آنان را نمی گیرد و ایصال به مطلوب نمی کند .

آیا شمول هدایت نسبت به کسانی که دارای این اوصافند بیحساب است و یا دلیل بر جبری بودن هدایت محسوب می شود .

ملاحظه می کنید آیات قرآن در این زمینه بسیار روشن و گویا است منتهی کسانی که نتوانسته یا نخواسته اند جمع بندی صحیحی از آیات هدایت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکی شده اند، و ((چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند)) باید گفت زمینه این ((ضلالت )) را نیز خودشان فراهم ساخته اند!

به هر حال مشیت الهی که در آیات هدایت و ضلالت روی آن تکیه شده، هرگز به معنی مشیت بی دلیل و خالی از حکمت نیست، بلکه در هر مورد شرائط خاصی دارد که آن را هماهنگ با حکیم بودن او می کند .