تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد19
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

سلیمان از نیروی رزمی خود سان می بیند

این آیات همچنان بحث گذشته را پیرامون داود ادامه می دهد .

در نخستین آیه خبر از بخشیدن فرزند برومندی همچون سلیمان به او می دهد که ادامه دهنده حکومت و رسالت او بود، می گوید: ما سلیمان را به داود بخشیدیم، چه بنده خوبی ؟ چرا که همواره به سوی خداوند و آغوش حق باز می گشت (و وهبنا لداود سلیمان نعم العبد انه اواب ) .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 271@@@

این تعبیر که نشان دهنده عظمت مقام سلیمان است شاید برای رد اتهامات بی اساس و زشتی است که در مورد تولد سلیمان از همسر اوریا در تورات تحریف یافته آمده است و در عصر نزول قرآن در آن محیط شایع بوده .

تعبیر به ((وهبنا)) (بخشیدیم ) از یکسو، و تعبیر به ((نعم العبد)) (چه بنده خوبی ) از سوی دیگر، و تعلیل انه اواب (کسی که پیوسته به اطاعت و امتثال فرمان خدا باز می گردد و از کوچکترین غفلت ها و لغزش ها توبه می کند) از سوی سوم همه نشان دهنده عظمت مقام این پیامبر بزرگ است .

تعبیر به ((انه اواب )) درست همان تعبیری است که درباره پدرش ‍ داود در آیه 17 همین سوره آمده بود، و با توجه به اینکه اواب صیغه مبالغه است و مفهومش ((بسیار بازگشت کننده )) می باشد، و قید و شرطی در آن نیست می تواند بیانگر بازگشت به اطاعت فرمان خدا، بازگشت به حق و عدالت، و بازگشت از غفلت ها و ترک اولی ها باشد .

از آیه بعد داستان اسبهای سلیمان شروع می شود که تفسیرهای گوناگونی برای آن شده که بعضا از سوی ناآگاهان بوده و بسیار زننده و مخالف موازین عقل و حتی دون شاءن یک انسان عادی است، تا چه رسد به پیامبر بزرگی همچون سلیمان (علیه السلام ) هر چند محققان با الهام از دلائل عقل و نقل راه را بر این گونه تفسیرها بسته اند .

ما پیش از آنکه به سراغ احتمالات مختلف برویم آیات را طبق ظاهر آن - یا ظاهرترین احتمال آن - تفسیر می کنیم تا روشن شود این نسبتهای ناروا در قرآن نبوده، بلکه از طریق پیشداوریهای دیگران بر قرآن تحمیل شده است .

قرآن می گوید: به خاطر بیاور هنگامی را که عصرگاهان اسبان چابک

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 272@@@

و تندرو را بر او (سلیمان ) عرضه داشتند (اذ عرض علیه بالعشی الصافنات الجبار) .

((صافنات )) جمع ((صافنة )) بطوری که بسیاری از مفسران و ارباب لغت نوشته اند به اسبهائی گفته می شود که به هنگام ایستادن بر روی سه دست و پا ایستاده، و یک دست را کمی بلند کرده، تنها نوک جلو سم را بر زمین می گذارد، و این حالت مخصوص اسبهای چابک و تیزرو است که هر لحظه آماده حرکت می باشد . ** بعضی گفته اند صافنات هم معنی مذکر و هم معنی مونث دارد ، بنابر این اختصاص به اسبهای ماده نخواهد داشت . ***

((جیاد)) جمع ((جواد)) در اینجا به معنی اسبهای سریع السیر و تندرو است، و در اصل از ماده ((جود)) و بخشش گرفته شده، منتهی ((جود)) در انسان از طریق بخشیدن مال است، و در اسب از طریق سرعت سیر .

به این ترتیب اسبهای مزبور هم در حالت توقف آمادگی خود را برای حرکت نشان می داد، و هم در حال حرکت سرعت عمل را .

از مجموعه این آیه با قرائن مختلف که در اطراف آن وجود دارد چنین بر می آمد که روزی به هنگام عصر سلیمان از اسبان تیزرو و چابک خود که برای میدان جهاد آماده کرده بود سان می دید، و ماءموران با اسبهای مزبور از جلو او رژه می رفتند، و از آنجا که یک پادشاه عادل و صاحب نفوذ باید ارتشی نیرومند داشته باشد، و یکی از وسائل مهم ارتش ‍ مرکبهای تندرو است، این توصیف در قرآن بعد از ذکر مقام سلیمان به عنوان یک نمونه از کار او بازگو شده است .

سلیمان در اینجا برای اینکه تصور نشود که علاقه او به این اسبهای پرقدرت جنبه دنیاپرستی دارد، گفت : من این اسبان را به خاطر یاد پروردگارم و دستور او دوست دارم من می خواهم از آنها در میدان جهاد با دشمنان او استفاده کنم (فقال انی احببت حب الخیر عن ذکر ربی ) .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 273@@@

در میان عرب معمول است که از ((خیل )) (اسب ) به ((خیر)) تعبیر می کنند، و در حدیثی آمده است که پیامبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: الخیر معقود بنواصی الخیل الی یوم القیامة : خیر و خوبی به پیشانی اسب تا روز قیامت بسته شده است . ** مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث بعضی خیر را در آیه فوق به معنی مال یا مال کثیر تفسیر کرده اند که ممکن است منطبق بر تفسیر سابق گردد ، چرا که مصداق در این جا همان اسبها است . ***

سلیمان که از مشاهده این اسبهای چابک و آماده برای جهاد و پیکار با دشمن خرسند شده بود همچنان آنها را نگاه می کرد و چشم به آنها دوخته بود تا از دیدگانش پنهان شدند (حتی توارت بالحجاب ) .

صحنه آنقدر جالب و زیبا و برای یک فرمانده بزرگ همچون سلیمان نشاط آور بود که او دستور داد بار دیگر این اسبها را برای من بازگردانید (ردوها علی ) .

به هنگامی که ماءمورانش این فرمان را اطاعت کردند و اسبها را بازگرداندند سلیمان شخصا آنها را مورد نوازش قرار داد و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید (فطفق مسحا بالسوق و الاعناق ) .

و به این وسیله هم مربیان آنها را تشویق کرد، و هم از آنها قدردانی نمود، زیرا معمول است هنگامی که می خواهند از مرکبی قدردانی کنند دست بر سر و صورت و یال و گردن، یا بر پایش می کشند، و چنین ابراز علاقه ای در برابر وسیله مؤثری که انسان را در هدفهای والایش کمک می کنند از پیغمبر بزرگی همچون سلیمان تعجب آور نیست .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 274@@@

((طفق )) (به اصطلاح نحویین از افعال مقاربه است و) به معنی آغاز کردن کاری است .

((سوق )) جمع ((ساق )) و ((اعناق )) جمع ((عنق )) (گردن ) است، و معنی مجموع جمله این است : سلیمان شروع کرد به مسح کردن و نوازش نمودن گردنها و ساقهای آنها .

آنچه در بالا در تفسیر این آیات گفته شد موافق چیزی است که بعضی از مفسران همچون فخر رازی برگزیده اند و در میان بزرگان شیعه از کلمات عالم نامدار و بزرگوار سید مرتضی نیز قسمتی از این تفسیر استفاده می شود، چرا که او در کتاب تنزیه الانبیاء هنگامی که می خواهد نسبتهای ناروائی را که بعضی از مفسران و ارباب حدیث به سلیمان داده اند نفی کند می گوید:

((چگونه ممکن است خداوند در آغاز این پیامبر را مورد مدح قرار دهد، سپس بلافاصله کار زشتی به او نسبت دهد که او مشغول سان دیدن اسبان بود و نماز را فراموش کرد؟ بلکه ظاهر این است که علاقه او به آن اسبها نیز به فرمان پروردگار و امر و دستور او بوده است، زیرا خداوند ما را نیز دستور به نگهداری و پرورش اسب و آماده ساختن آن برای جنگ با دشمنان داده است، چه مانعی دارد که پیامبر خدا نیز چنین باشد)) . ** تنزیه الانبیاء صفحه 93 . ***

مرحوم ((علامه مجلسی )) در کتاب نبوت ((بحار الانوار)) در تفسیر آیات فوق بیاناتی دارد که بعضی از آنها با آنچه در بالا آوردیم قریب الافق است . ** بحار الانور جلد 14 صفحه 104 . ***

به هر حال مطابق این تفسیر نه گناهی از سلیمان سر زده، نه هماهنگی آیات بهم می خورد و نه مشکلی پیش می آید که بخواهیم به توجیه آن بپردازیم . ** طبق این تفسیر ضمیر در جمله های تورات و ردوها هر دو به اسبهای تیزرو ( الصافنات الجیاد ) باز میگردد . ***

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 275@@@

اکنون به تفسیرهای دیگری که جمعی از مفسران ذکر کرده اند می پردازیم و از همه مشهورتر این است که : ضمیر در جمله های ((توارت )) و ((ردوها)) هر دو به ((شمس )) (خورشید) باز می گردد که در عبارت مذکور نیست، ولی از تعبیر به ((عشی )) (عصرگاهان ) در آیات مورد بحث می توان آنرا استفاده کرد

به این ترتیب مفهوم آیات چنین می شود: سلیمان غرق تماشای اسبها بود که خورشید سر به افق مغرب نهاد و در حجاب پنهان شد! .

سلیمان که به خاطر از دست رفتن نماز عصرش سخت خشمگین و ناراحت شده بود صدا زد ای فرشتگان پروردگار! خورشید را برای من بازگردانید، این تقاضای سلیمان انجام یافت و رد شمس شد، یعنی خورشید بار دیگر به افق بازگشت، سلیمان وضو گرفت (منظور از مسح کردن ساق و گردن برنامه وضوئی بوده که در آئین سلیمان وجود داشت البته گاهی مسح در لغت عرب به معنی شستن نیز آمده است ) سپس ‍ نماز خود را بجای آورد .

بعضی از ناآگاهان از این هم فراتر رفته اند، و نسبت زشت و ناروای دیگری نیز در اینجا به این پیغمبر بزرگ داده اند و گفته اند: منظور از جمله ((طفق مسحا بالسوق و الاعناق )) این است که دستور داد با شمشیر ساق و گردن اسبها را بزنند و یا شخصا این کار را کرد، چرا که آنها سبب فراموشی یاد پروردگار و نماز او شده بودند

البته بطلان گفتار اخیر بر کسی پنهان نیست، چرا که اسبها گناهی نداشتند که از دم شمشیر سلیمان بگذرند، اگر گناهی باشد متوجه خود او است که غرق تماشای اسبها شده، و غیر آن را فراموش کرده است .

وانگهی کشتن اسبها علاوه بر اینکه جنایت است اسراف نیز هست چگونه ممکن است چنین عمل ناروائی از پیغمبری سر زند؟ لذا در روایاتی که در ذیل

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 276@@@

این آیات در منابع اسلامی آمده این نسبت شدیدا از سلیمان نفی شده است .

و اما جمله های قبل که از فراموشی و غفلت از نماز عصر سخن می گوید آن نیز این سؤال را به وجود می آورد که مگر ممکن است پیامبر معصومی وظیفه واجب خود را به دست فراموشی بسپارد؟ هر چند سان دیدن اسبها نیز وظیفه دیگری از او بوده است، مگر اینکه به گفته بعضی نماز، نماز نافله و مستحب بوده باشد که فراموشی آن مشکلی ایجاد نکند، ولی برای نماز نافله ((رد شمس )) ضرورتی ندارد .

از اینها که بگذریم اشکالات دیگری در این تفسیر است .

1 - کلمه ((شمس )) (خورشید) صریحا در آیات نیامده، در حالی که اسبها (الصافنات الجیاد) صریحا ذکر شده است، و مناسبتر این است که ضمیرها به چیزی بازگردد که صریحا در آیات آمده .

2 - تعبیر به ((عن ذکر ربی )) ظاهرش این است که محبت این اسبها ناشی از یاد و فرمان خدا بوده در حالی که بر طبق تفسیر اخیر باید کلمه ((عن )) به معنی ((علی )) باشد یعنی من محبت اسبها را بر محبت پروردگارم ترجیح دادم و این معنی خلاف ظاهر است (دقت کنید) .

3 - از همه اینها عجیبتر جمله ((ردوها علی )) (آنرا بر من بازگردانید) با آن لحن آمرانه است، آیا ممکن است سلیمان با چنین لحنی که با خدمت - گذارانش صحبت می کند از خدا یا فرشتگان او بخواهد که خورشید را بازگردانند

4 - مسئله ((رد شمس )) گر چه در برابر قدرت خدا محال نیست، اما مشکلات روشنی دارد که جز در موارد قیام دلیل روشن نمی توان آنرا پذیرفت .

5 - آیات فوق با مدح و تمجید سلیمان شروع می شود در حالی که این آیات طبق تفسیر اخیر به مذمت او می انجامد .

6 - اگر نماز واجب ترک شده توجیه آن مشکل است و اگر نماز نافله بوده رد شمس چه لزومی دارد؟

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 277@@@

تنها سؤالی که در اینجا باقی می ماند این است که این تفسیر در روایات متعددی که در منابع حدیث آمده است به چشم می خورد، ولی اگر در اسناد این احادیث دقت کنیم تصدیق خواهیم کرد که هیچ کدام سند معتبری ندارد، و غالبا روایات مرسله است .

آیا بهتر این نیست که از این روایات غیر معتبر صرفنظر شود و علمش را به اهلش واگذاریم و آنچه را از آیات با ذهن خالی از پیشداوریها استفاده می کنیم برگزینیم، و از اشکالات مختلف فارغ و آسوده شویم ؟





@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 278@@@