تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آتشی در آن سوی بیابان !

از اینجا داستان موسی، پیامبر بزرگ خدا شروع می شود و در بیش از هشتاد آیه بخشهای مهمی از سرگذشت پرماجرای او تشریح می گردد، تا دلداری و تسلیت خاطری باشد برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و مؤمنان که در آن ایام در مکه، سخت از سوی دشمنان در فشار بودند.

تا بدانند این قدرتهای شیطانی در برابر قدرت خدا تاب مقاومت ندارند و این نقشه ها همگی نقش بر آب است .

و نیز از این سرگذشت پر محتوا با درسهای آموزنده اش، مسیر خود را در مساله توحید و خداپرستی و مبارزه با فراعنه و ساحران هر عصر و زمان، و همچنین مبارزه با انحرافهای داخلی و گرایشهای انحرافی، بیابند، درسهائی
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 166@@@
که می تواند در سراسر دوران انقلاب اسلام، راهنما و راهگشای آنها باشد.

مجموعه آیاتی را که در این سوره از موسی و بنی اسرائیل و فرعونیان سخن می گوید می توان به چهار بخش تقسیم کرد:

بخش اول : از آغاز نبوت و بعثت موسی و اولین جرقه های وحی سخن گفته و به تعبیر دیگر بحث از مدرسه ای است کوتاه مدت و پر محتوا که موسی در آن ((وادی مقدس )) در آن بیابان تاریک و خلوت، دوره آن را گذراند.

بخش دوم : از دعوت موسی و برادرش هارون نسبت به فرعون و فرعونیان به آئین یکتاپرستی و سپس درگیریهای آنها با دشمنان سخن می گوید.

بخش سوم : از خروج موسی و بنی اسرائیل از مصر و چگونگی نجات آنها از چنگال فرعون و فرعونیان و غرق شدن و هلاکت آنها بحث می کند .

بخش چهارم : پیرامون گرایش تند انحرافی بنی اسرائیل از آئین توحید به شرک و پذیرش وسوسه های سامری و مبارزه قاطع و شدید موسی با این انحراف سخن می گوید.

اکنون به آیات مورد بحث که مربوط به بخش نخست است باز می گردیم : این آیات با تعبیر لطیف و جذابی این چنین می گوید: ((آیا خبر موسی به تو رسیده است ))؟! (و هل اتاک حدیث موسی ).

بدیهی است این استفهام برای کسب خبر نیست که او از همه اسرار آگاه است، بلکه به تعبیر معروف این ((استفهام تقریری )) و یا به تعبیر دیگر استفهامی است که مقدمه بیان یک خبر مهم است همانگونه که در زبان روزمره نیز هنگام شروع به یک خبر مهم می گوئیم : آیا این خبر را شنیده ای که ...؟

سپس می گوید: ((در آن زمان که آتشی (از دور) مشاهده کرد و به خانواده خود گفت اندکی مکث کنید که من آتشی دیدم، من به سراغ آن بروم شاید
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 167@@@
شعله ای از آن برای شما بیاورم و یا به وسیله این آتش راهی پیدا کنم )) (اذ راءی نارا فقال لاهله امکثوا انی آنست نارا لعلی آتیکم منها بقبس او اجد علی النار هدی ).

با توجه به اینکه ((قبس )) (بر وزن قفس ) به معنی مختصری از آتش ‍ است که از مجموعه ای جدا می کنند، و با توجه به اینکه معمولا مشاهده آتش در بیابانها نشان می دهد که جمعیتی گرد آن جمعند، و یا اینکه شعله ای را بر بلندی روشن ساخته اند که کاروانیان در شب راه را گم نکنند، و نیز با توجه به اینکه ((امکثوا)) از ماده مکث به معنی توقف کوتاه است، از مجموع این تعبیرات چنین استفاده می شود که موسی با همسر و فرزند خود در شبی تاریک از بیابان عبور می کرده، شبی بود سرد و ظلمانی که راه را در آن گم کرده بود، شعله آتشی از دور نظر او را به خود جلب کرد، به محض دیدن این شعله به خانواده اش گفت توقف کوتاهی کنید که من آتشی دیدم، بروم اندکی از آن برای شما بیاورم و یا راه را بوسیله آتش یا کسانی که آنجا هستند پیدا کنم .

در تواریخ نیز می خوانیم که موسی ( علیه السلام ) هنگامی که مدت قراردادش با ((شعیب )) در ((مدین )) پایان یافت، همسر و فرزند و همچنین گوسفندان خود را برداشت و از مدین به سوی مصر رهسپار شد، راه را گم کرد، شبی تاریک و ظلمانی بود، گوسفندان او در بیابان متفرق شدند، می خواست آتشی بیفروزد تا در آن شب سرد، خود و فرزندانش گرم شوند، اما بوسیله آتشزنه آتش روشن نشد در این اثناء همسر باردارش دچار درد وضع حمل شد.

طوفانی از حوادث سخت، او را محاصره کرد در این هنگام بود که شعله ای از دور به چشمش خورد، ولی این آتش نبود بلکه نور الهی بود، موسی به گمان اینکه آتش است برای پیدا کردن راه و یا برگرفتن شعله ای، به سوی آتش حرکت کرد**مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث***
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 168@@@
اکنون دنباله ماجرا را از زبان قرآن می شنویم :

((هنگامی که موسی ( علیه السلام ) نزد آتش آمد، صدائی شنید که او را مخاطب ساخته می گوید: ای موسی ))! (فلما اتاها نودی یا موسی ). ((من پروردگار توام، کفشهایت بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس ‍ ((طوی )) هستی )) (انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس ‍ طوی ).

از آیه 30 سوره قصص استفاده می شود که موسی این ندا را از سوی درختی که در آنجا بود شنید (نودی من شاطی ء الوادی الایمن فی البقعة المبارکة من الشجرة ان یا موسی انی انا الله رب العالمین ) از مجموع این دو تعبیر استفاده می شود که موسی هنگامی که نزدیک شد آتش را در درون درخت (مفسران می گویند درخت عنابی بوده ) مشاهده کرد، و این خود قرینه روشنی بود که این آتش یک آتش معمولی نیست، بلکه این نور الهی است که نه تنها درخت را نمی سوزاند بلکه با آن هماهنگ و آشنا است، نور حیات است و زندگی !.

موسی با شنیدن این ندای روحپرور: ((من پروردگار توام )) هیجان زده شد و لذت غیر قابل توصیفی سرتاپایش را احاطه کرد، این کیست که با من سخن می گوید؟ این پروردگار من است، که با کلمه ((ربک )) مرا مفتخر ساخته، تا به من نشان دهد که در آغوش رحمتش از آغاز طفولیت تاکنون پرورش یافته ام و آماده رسالت عظیمی شده ام .

او مامور شد تا کفش خود را از پای در آورد، چرا که در سرزمین مقدسی گام نهاده، سرزمینی که نور الهی بر آن جلوه گر است، پیام خدا را در آن می شنود و پذیرای مسئولیت رسالت می شود، باید با نهایت خضوع و تواضع در این سرزمین گام نهد، این است دلیل بیرون آوردن کفش از پا.
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 169@@@
بنابراین، بحث مشروحی که بعضی از مفسران در باره بیرون آوردن کفش از پا کرده اند، و اقوالی از مفسران نقل نموده اند زائد به نظر می رسد (البته روایاتی در زمینه تاویل این آیه نقل شده که هنگام ذکر نکات از آن بحث خواهیم کرد).

تعبیر به ((طوی )) یا به خاطر آنست که نام آن سرزمین، سرزمین طوی بوده است، همانگونه که غالب مفسران گفته اند، و یا اینکه ((طوی )) که در اصل به معنی پیچیدن است در اینجا کنایه از آنست که این سرزمین را برکات معنوی از هر سو احاطه کرده بود، به همین جهت در آیه 30 سوره قصص از آن به عنوان ((البقعة المبارکة )) تعبیر شده است .

سپس از همان گوینده این سخن را نیز شنید: ((و من تو را برای مقام رسالت برگزیده ام، اکنون به آنچه به تو وحی می شود گوش فرا ده ))! (و انا اخترتک فاستمع لما یوحی ).

و به دنبال آن نخستین جمله وحی را موسی به این صورت دریافت کرد ((من الله هستم، معبودی جز من نیست )) (اننی انا الله لا اله الا انا). ((اکنون که چنین است تنها مرا عبادت کن، عبادتی خالص از هرگونه شرک )) (فاعبدنی ).

((و نماز را برپای دار، تا همیشه به یاد من باشی )) (و اقم الصلوة لذکری ).

در این آیه پس از بیان مهمترین اصل دعوت انبیاء که مساله توحید است موضوع عبادت خداوند یگانه به عنوان یک ثمره برای درخت ایمان و توحید بیان شده، و به دنبال آن دستور به نماز، یعنی بزرگترین عبادت و مهمترین پیوند خلق با خالق و مؤثرترین راه برای فراموش نکردن ذات پاک او داده شده .

این سه دستور با فرمان رسالت که در آیه قبل بود، و مساله معاد که در آیه
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 170@@@
بعد است یک مجموعه کامل و فشرده از اصول و فروع دین را بازگو می کند که با دستور به استقامت که در آخرین آیات مورد بحث خواهد آمد از هر نظر تکمیل می گردد.

و از آنجا که بعد از ذکر ((توحید)) و شاخ و برگهای آن، دومین اصل اساسی مساله ((معاد)) است در آیه بعد اضافه می کند: ((رستاخیز به طور قطع خواهد آمد، من می خواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر سعی و کوششهایش جزا ببیند)) (ان الساعة آتیة اکاد اخفیها لتجزی کل نفس بما تسعی ).

در این جمله دو نکته است که باید به آن توجه داشت : نخست اینکه جمله ((اکاد اخفیها)) مفهومش آنست که ((نزدیک )) است من تاریخ قیام قیامت را مخفی دارم، و لازمه این تعبیر آنست که مخفی نداشته ام، در حالی که می دانیم طبق صریح بسیاری از آیات قرآن، احدی از تاریخ قیامت آگاه نیست، چنانکه در آیه 187 سوره اعراف می خوانیم یسئلونک عن الساعة ایام مرسیها قل انما علمها عند ربی : ((در باره قیامت از تو سؤال می کنند، بگو همانا علم آن مخصوص خدا است )).

مفسران، برای پاسخ این سؤال به گفتگو پرداخته اند، بسیاری عقیده دارند تعبیر فوق، یکنوع مبالغه است و مفهومش این است که تاریخ شروع رستاخیز آنقدر مخفی و پنهان است که حتی نزدیک است من نیز از خودم پنهان دارم، در این زمینه روایتی هم وارد شده است و احتمالا این دسته از مفسران مطلب خود را از آن روایت اقتباس کرده اند.

تفسیر دیگر این است که مشتقات ((کاد)) همواره به معنی نزدیک شدن نیست، بلکه گاهی به معنی تاکید می آید، بی آنکه معنی نزدیک شدن را داشته باشد.

و لذا بعضی از مفسران ((اکاد)) را به معنی ((ارید)) (می خواهم ) تفسیر
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 171@@@
کرده اند، و در بعضی از متون لغت نیز همین معنی صریحا آمده است .**در قاموس اللغه در ماده (کاد) می خوانیم: و تکون بمعنی اراد-اکاد اخفیها-ارید***

نکته دیگر اینکه : علت مخفی نگاه داشتن تاریخ قیامت، طبق آیه فوق آنست که ((خداوند می خواهد هر کسی را به تلاش و کوششهایش ‍ پاداش دهد)) و به تعبیر دیگر: با مخفی بودن آن یکنوع آزادی عمل برای همگان پیدا می شود و از سوی دیگر چون وقت آن دقیقا معلوم نیست و در هر زمانی محتمل است نتیجه اش حالت آماده باش دائمی و یا پذیرش سریع برنامه های تربیتی است، همانگونه که در باره فلسفه اخفاء ((شب قدر)) گفته اند منظور این است که مردم همه شبهای سال، یا همه شبهای ماه مبارک رمضان را گرامی دارند و به درگاه خدا بروند.

در آخرین آیه مورد بحث به یک اصل اساسی که ضامن اجرای همه برنامه های عقیدتی و تربیتی فوق است اشاره کرده می فرماید: ((هرگز نباید افرادی که ایمان به رستاخیز ندارند و از هوسهای خویش پیروی کرده اند تو را مانع از آن شوند که اگر چنین شود هلاک خواهی شد))! (فلا یصدنک عنها من لا یؤمن بها و اتبع هواه فتردی ).

در برابر افراد بی ایمان و وسوسه ها و کارشکنی های آنان محکم بایست، نه از انبوه آنها وحشت کن، و نه از توطئه های آنها ترسی به دل راه ده، و نه هرگز در حقانیت دعوت و اصالت مکتبت از این هیاهوها شک و تردیدی داشته باش . جالب اینکه در اینجا جمله ((لا یؤمن )) به صورت صیغه مضارع و جمله ((و اتبع هواه )) به صورت صیغه ماضی است، و در حقیقت اشاره به این نکته است که عدم ایمان منکران قیامت از پیروی هوای نفس سرچشمه می گیرد، گوئی
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 172@@@
می خواهند آزاد باشند و هر چه دلشان خواست انجام دهند پس چه بهتر که انکار قیامت کنندتا بر آزادی هوسهایشان خدشه ای وارد نشود!