تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

فرعون خود را برای مبارزه نهایی آماده می کند

در این بخش از آیات، مرحله دیگری از درگیری موسی ( علیه السلام ) و فرعون منعکس شده است، قرآن مجید، این قسمت را با این جمله شروع می کند: ((ما همه آیات خود را به فرعون نشان دادیم، اما هیچیک از آنها در دل تیره او اثر
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 228@@@
نگذاشت، همه را تکذیب کرد و از پذیرش آنها امتناع ورزید)) (و لقد اریناه آیاتنا کلها فکذب و ابی ).

مسلما منظور از آیات، در اینجا تمام معجزاتی که در طول عمر موسی و زندگیش در مصر به وسیله او ظاهر شد، نیست، بلکه این مربوط به معجزاتی است که در آغاز دعوت به فرعون ارائه داد، ((معجزه عصا)) و ((ید بیضا)) و ((محتوای دعوت جامع آسمانیش )) که خود دلیل زنده ای بر حقانیتش بود.

و لذا بعد از این ماجرا به مساله مبارزه ساحران با موسی ( علیه السلام ) و اعجازهای تازه او برخورد می کنیم .

اکنون ببینیم فرعون طغیانگر، مستکبر و لجوج در برابر موسی و معجزات او چه گفت، و او را چگونه - طبق معمول همه زمامداران زورگو - متهم ساخت ؟ ((گفت ای موسی ! آیا آمده ای که ما را از سرزمین و وطنمان با سحرت بیرون کنی ؟!)) (قال ا جئتنا لتخرجنا من ارضنا بسحرک یا موسی ):

اشاره به اینکه : ما می دانیم مساله نبوت و دعوت به توحید، و ارائه این معجزات همگی توطئه برای غلبه بر حکومت و بیرون کردن ما و قبطیان از سرزمین آباء و اجدادمان است، منظور تو، نه دعوت به توحید است و نه نجات بنی اسرائیل، منظور حکومت است و سیطره بر این سرزمین و بیرون راندن مخالفان !.

این تهمت درست همان حربه ای است که همه زورگویان و استعمارگران در طول تاریخ داشته اند که هر گاه خود را در خطر می دیدند، برای تحریک مردم به نفع خود، مساله خطری که مملکت را تهدید می کرد، پیش می کشیدند مملکت یعنی حکومت این زورگویان و موجودیتش یعنی موجودیت آنها!

بعضی از مفسران معتقدند که اصلا آوردن بنی اسرائیل به مصر و نگهداری
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 229@@@
آنها در این سرزمین، تنها برای استفاده از نیروی کار آنها در شکل بردگان نبود بلکه در عین حال می خواستند، آنها که قومی نیرومند بودند قدرت پیدا نکنند مبادا تبدیل به کانون خطری شوند، دستور کشتن پسران آنها نیز تنها به خاطر ترس از تولد موسی نبود، بلکه برای جلوگیری از قدرت و قوت آنها بود، و این کاری است که همه قلدران انجام می دهند، بنابراین بیرون رفتن بنی اسرائیل طبق خواسته موسی - یعنی قدرت یافتن این ملت، و در این صورت تاج و تخت فراعنه به خطر می افتاد.

نکته دیگر اینکه در همین عبارت کوتاه، فرعون، موسی را متهم به سحر کرد، همان اتهامی که به همه پیامبران در برابر معجزات روشنشان زدند. همانگونه که در سوره ((ذاریات )) آیه 52 و 53 می خوانیم کذلک ما اتی الذین من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر اءو مجنون ا تواصوا به بل هم قوم طاغون : ((هیچ پیامبری، قبل از اینها نیامد جز اینکه گفتند ساحر است یا دیوانه ؟ آیا این (تهمت و افترا) را به یکدیگر توصیه می کردند (که همگی در آن همصدا بودند) بلکه آنها قومی طغیانگرند)).

این موضوع نیز قابل تذکر است که دامن زدن به احساسات ((میهن دوستی )) در این گونه مواقع کاملا حساب شده بوده است، زیرا غالب مردم، سرزمین و وطنشان را همانند جانشان دوست دارند، لذا در پاره ای از آیات قرآن این دو در ردیف هم قرار گرفته اند و لو انا کتبنا علیهم ان اقتلوا انفسکم او اخرجوا من دیارکم ما فعلوه الا قلیلا منهم : ((اگر ما بر آنها فرض کرده بودیم خود را به کشتن دهید و یا از وطن و خانه خود بیرون روید تنها عده کمی از آنها عمل می کردند)).**نساء-66***

فرعون سپس اضافه کرد گمان نکن ما قادر نیستیم همانند این سحرهای
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 230@@@
تو را بیاوریم، ((یقینا بدان به همین زودی سحری همانند آن برای تو خواهیم آورد)) (فلناتینک بسحر مثله ).

و برای اینکه قاطعیت بیشتری نشان دهد گفت : ((هم اکنون تاریخش را معین کن، باید میان ما و تو وعده ای باشد که نه ما از آن تخلف کنیم و نه تو از آن، آنهم در مکانی که نسبت به همگان یکسان باشد (فاجعل بیننا و بینک موعدا لا تخلفه نحن و لا انت مکانا سوی ).

در تفسیر ((مکانا سوی )) بعضی گفته اند: منظور آن بوده که فاصله آن از ما و تو یکسان باشد، و بعضی گفته اند فاصله اش نسبت به مردم شهر یکسان باشد، یعنی محلی درست در مرکز شهر، و بعضی گفته اند منظور یک سرزمین مسطح است که همگان بر آن اشراف داشته، و عالی و دانی در آن یکسان باشد، و می توان همه این معانی را در آن جمع دانست .

توجه به این نکته نیز لازم است که زمامداران زورگو برای اینکه حریف خود را از میدان بدر کنند، و به اطرافیان خود که گاهی تحت تاثیر واقع شده اند (و در داستان موسی و معجزاتش حتما تحت تاثیر واقع شده بودند) قدرت و قوت و روحیه بدهند، ظاهرا برخورد قاطع با اینگونه مسائل می کنند و سر و صدای زیاد به راه می اندازند!.

ولی موسی بی آنکه خونسردی خود را از دست بدهد و از جنجال فرعون هراسی به دل راه دهد با صراحت و قاطعیت ((گفت : من هم آماده ام، هم اکنون روز و ساعت آن را تعیین کنم، میعاد ما و شما روز زینت (روز عید) است، مشروط بر اینکه مردم همگی به هنگامی که روز بالا می آید در محل جمع شوند)) (قال موعدکم یوم الزینة و ان یحشر الناس ضحی ).**(ضحی) در لغت به معنی گسترش آفتاب یا بالا آمدن خورشید است (واو) در جمله (و ان یحشر الناس ضحی) دلیل بر معیت است***
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 231@@@
تعبیر به ((یوم الزینة )) (روز زینت ) مسلما اشاره به یک روز عید بوده که نمی توانیم دقیقا آن را تعیین کنیم، ولی مهم آنست که مردم در آن روز کسب و کار خود را تعطیل می کردند، و طبعا آماده شرکت در چنین برنامه ای بودند.

به هر حال فرعون بعد از مشاهده معجزات شگفت آور موسی و مشاهده تاثیر روانی این معجزات در اطرافیانش تصمیم گرفت با کمک ساحران به مبارزه با او برخیزد، لذا قرار لازم را با موسی گذارد، ((آن مجلس را ترک گفت و تمام مکر و فریب خود را جمع کرد و سپس همه را در روز موعود آورد (فتولی فرعون فجمع کیده ثم اتی ).

در این جمله کوتاه سرگذشتهای مفصلی که در سوره اعراف و شعراء به طور مبسوط آمده، خلاصه شده است، زیرا فرعون پس از ترک آن مجلس و جدا شدن از موسی و هارون، جلسات مختلفی با مشاوران مخصوص و اطرافیان مستکبرش تشکیل داد، سپس از سراسر مصر، ساحران را دعوت به پایتخت نمود و آنها را با وسائل تشویق فراوان به این مبارزه سرنوشت ساز دعوت کرد، و مطالب دیگری که اینجا جای بحث آن نیست، اما قرآن، همه اینها را در این سه جمله جمع کرده است (فرعون، موسی را ترک گفت، تمام مکر خود را جمع کرد، و سپس ‍ آمد).**گرچه کلمه (تولی) در اینجا به معنی جدا شدن از موسی یا از آن مجلس تفسیر شده است ولی ممکن است با توجه به مفهوم این لغت حالت اعتراض و ناراحتی فرعون و موضع گیری خصمانه اش در مقابل موسی نیز منعکس کند***

سرانجام روز موعود فرا رسید، موسی ( علیه السلام ) در برابر انبوه جمعیت قرار گرفت، جمعیتی که گروهی از آن ساحران بودند و تعداد آنها به گفته بعضی از
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 232@@@
مفسران 72 نفر و به گفته بعضی دیگر به چهارصد نفر هم میرسید و بعضی دیگر نیز اعداد بزرگتری گفته اند.

و گروهی از آنها، فرعون و اطرافیان او را تشکیل می دادند و بالاخره گروه سوم که اکثریت از آن تشکیل یافته بود، توده های تماشاچی مردم بودند. موسی در اینجا رو به ساحران و یا فرعونیان و ساحران کرد و ((به آنان چنین گفت وای بر شما، دروغ بر خدا نبندید که شما را با مجازات خود، نابود و ریشه کن خواهد ساخت )) (قال لهم موسی ویلکم لا تفتروا علی الله کذبا فیسحتکم بعذاب ).

((و شکست و نومیدی و خسران از آن آنهاست که بر خدا دروغ می بندند و به او نسبت باطل می دهند)) (و قد خاب من افتری ).

واضح است که منظور موسی از افترای بر خدا، آنست که کسی یا چیزی را شریک او قرار داده، معجزات فرستاده خدا را به سحر نسبت دهند و فرعون را معبود و اله خود بپندارند، مسلما کسی که چنین دروغهائی به خدا ببندد و با تمام قوا برای خاموش کردن نور حق بکوشد، خداوند چنین کسانی را بدون مجازات نخواهد گذارد. این سخن قاطع موسی که هیچ شباهتی به سخن ساحران نداشت، بلکه آهنگش آهنگ دعوت همه پیامبران راستین بود، و از دل پاک موسی برخاسته بود، بر بعضی از دلها اثر گذاشت، و در میان جمعیت اختلاف افتاد، بعضی طرفدار شدت عمل بودند، و بعضی به شک و تردید افتادند و احتمال می دادند موسی پیامبر بزرگ خدا باشد و تهدیدهای او مؤثر گردد، به خصوص که لباس ساده او و برادرش هارون، همان لباس ساده چوپانی بود، و چهره مصمم آنها که علیرغم تنها بودن، ضعف و فتوری در آن مشاهده نمی گشت، دلیل دیگری بر اصالت
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 233@@@
گفتار و برنامه های آنها محسوب می شد، لذا قرآن می گوید: ((آنها در میان خود در باره کارهایشان به نزاع برخاستند، و مخفیانه و درگوشی با هم سخن گفتند)) (فتنازعوا امرهم بینهم و اسروا النجوی ).

ممکن است این پنهان گوئی و نجوی در برابر موسی بوده باشد، این احتمال نیز دارد که در برابر فرعون باشد، و احتمال دیگر اینکه : گردانندگان این صحنه در خفای از توده مردم به چنین نجوی و تنازعی برخاستند.

ولی به هر حال طرفداران ادامه مبارزه و شدت عمل، پیروز شدند و رشته سخن را بدست گرفتند و از طرق مختلف، به تحریک مبارزه کنندگان با موسی پرداختند.

نخست : ((گفتند این دو مسلما ساحرند))! (قالوا ان هذان لساحران )**این جمله از نظر اعراب چنین است که (ان) مخفف از (ان) است و بخاطر همین در ما بعد خود عمل نکرده است به علاوه رفع اسم (ان) در لغت عرب نادر و کمیاب نیست***

بنابراین وحشتی از مبارزه با آنها نباید به خود راه داد، چرا که شما بزرگان و سردمداران سحر در این کشور پهناورید، و توان و نیروی شما از آنها بیشتر است !.

دیگر اینکه ((آنها می خواهند شما را از سرزمینتان با سحرشان بیرون کنند)) سرزمینی که همچون جان شما عزیز است و به آن تعلق دارید آن هم به شما تعلق دارد (یریدان ان یخرجاکم من ارضکم بسحرهما).

بعلاوه اینها تنها به بیرون کردن شما از وطنتان قانع نیستند، اینها می خواهند مقدسات شما را هم بازیچه قرار دهند ((و آئین عالی و مذهب حق شما
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 234@@@
را از میان ببرند!)) (و یذهبا بطریقتکم المثلی ).**(طریقه) به معنی روش و در اینجا منظور مذهب است و (مثلی) از ماده (مثل) در اینجا به معنی عالی و افضل است (ای الاشبه بالفضیلة)***

اکنون که چنین است به هیچوجه به خود تردید راه ندهید، و ((تمام نیرو و نقشه و مهارت و توانتان را جمع کنید و به کار گیرید)) (فاجمعوا کیدکم ).

((سپس همگی متحد در صف واحدی به میدان مبارزه، گام نهید)) (ثم ائتوا صفا).

چرا که وحدت و اتحاد رمز پیروزی شما در این مبارزه سرنوشت ساز است .

و بالاخره ((فلاح و رستگاری، امروز، از آن کسی است که بتواند برتری خود را بر حریفش اثبات نماید)) (و قد افلح الیوم من استعلی ).
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 235@@@