تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تنها راه نجات

به دنبال بحث گذشته که نجات بنی اسرائیل را به صورت یک اعجاز بزرگ از چنگال فرعونیان بیان میکرد، در سه آیه فوق، روی سخن به بنی اسرائیل بطور کلی و در هر عصر و زمان کرده، و نعمتهای بزرگی را که خداوند به آنان بخشیده است یادآور می شود، و راه نجات را به آنان نشان می دهد.

نخست می گوید: ((ای بنی اسرائیل ما شما را از چنگال دشمنانتان رهائی بخشیدیم )) (یا بنی اسرائیل قد انجیناکم من عدوکم )
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 261@@@
بدیهی است پایه هر فعالیت مثبتی، نجات و رهائی از چنگال عوامل سلطه جو و کسب استقلال و آزادی است، و به همین دلیل قبل از هر چیز به آن اشاره شده است .

سپس به یکی از نعمتهای مهم معنوی اشاره کرده می گوید: ((ما شما را به میعادگاه مقدسی دعوت کردیم، در طرف راست طور، آن مرکز وحی الهی (و واعدناکم جانب الطور الایمن ).

این اشاره به جریان رفتن موسی ( علیه السلام ) به اتفاق جمعی از بنی اسرائیل به میعادگاه طور است، در همین میعادگاه بود که خداوند الواح تورات را بر موسی نازل کرد و با او سخن گفت و جلوه خاص پروردگار را همگان مشاهده کردند.**شرح مبسوط این ماجرا را در جلد ششم سوره اعراف ذیل آیه 155 و 156 (صفحه 388) مطالعه فرمایید***

و سرانجام به یک نعمت مهم مادی که از الطاف خاص خداوند نسبت به بنی اسرائیل سرچشمه میگرفت اشاره کرده میفرماید : ما ((من )) و ((سلوی )) بر شما نازل کردیم (و نزلنا علیکم المن و السلوی ).

در آن بیابانی که سرگردان بودید، و غذای مناسبی نداشتید، لطف خدا به یاریتان شتافت و از غذای لذیذ و خوشمزهای به مقداری که به آن احتیاج داشتید در اختیارتان قرار داد و از آن استفاده میکردید.

در اینکه منظور از ((من )) و ((سلوی )) چیست ؟ مفسران بحثهای فراوانی دارند که ما در جلد اول همین تفسیر (ذیل آیه 57 سوره بقره ) بیان کردیم، و پس از ذکر سخنان مفسران دیگر گفتیم بعید نیست من یکنوع عسل طبیعی بوده که در کوه های مجاور آن بیابان وجود داشته، و یا شیره های نیروبخش مخصوص نباتی بوده که در درختانی که در گوشه و کنار آن بیابان میروئیده آشکار می گردید، و ((سلوی )) نوعی پرنده حلال گوشت شبیه به کبوتر بوده است .
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 262@@@
برای توضیح بیشتر به جلد اول ذیل آیه فوق مراجعه فرمائید.

در آیه بعد به دنبال ذکر این نعمتهای سهگانه پر ارزش آنها را چنین مخاطب می سازد از روزیهای پاکیزهای که به شما دادیم بخورید، ولی در آن طغیان نکنید (کلوا من طیبات ما رزقناکم و لا تطغوا فیه ).

طغیان در نعمتها آن است که انسان به جای اینکه از آنها در راه اطاعت خدا و طریق سعادت خویش استفاده کند، آنها را وسیلهای برای گناه، ناسپاسی و کفران و گردنکشی و اسیر افکاری قرار دهد، همانگونه که بنی اسرائیل چنین کردند، این همه نعمتهای الهی را دریافت داشتند و سپس راه کفر و طغیان و گناه را پیمودند.

و به دنبال آن به آنها هشدار می دهد،((اگر طغیان کنید، غضب من دامان شما را خواهد گرفت )) (فیحل علیکم غضبی ).

((و هر کس غضب من بر او وارد شود سقوط می کند)) (و من یحلل علیه غضبی فقد هوی ).

((هوی )) در اصل به معنی سقوط کردن از بلندی است، که معمولا نتیجه آن، نابودی است، به علاوه در اینجا اشاره به سقوط مقامی و دوری از قرب پروردگار و رانده شدن از درگاهش نیز می باشد.

و از آنجا که همیشه باید هشدار و تهدید با تشویق و بشارت، همراه باشد تا نیروی خوف و رجا را که عامل اصلی تکامل است یکسان برانگیزد، و درهای بازگشت به روی توبهکاران بگشاید، آیه بعد چنین می گوید: من کسانی را که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند و سپس ‍ هدایت یابند می آمرزم (و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدی ).
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 263@@@
با توجه به اینکه ((غفار)) صیغه مبالغه است نشان می دهد که خداوند چنین افراد را نه تنها یکبار که بارها مشمول آمرزش خود قرار می دهد.

قابل توجه اینکه نخستین شرط توبه بازگشت از گناه است، و بعد از آنکه صفحه روح انسان از این آلودگی شستشو شد، شرط دوم آنست که نور ایمان به خدا و توحید بر آن بنشیند.

و در مرحله سوم باید شکوفه های ایمان و توحید که اعمال صالح و کارهای شایسته است بر شاخسار وجود انسان ظاهر گردد.

ولی در اینجا بر خلاف سایر آیات قرآن که فقط از توبه و ایمان و عمل صالح سخن می گوید، شرط چهارمی تحت عنوان ثم اهتدی اضافه شده است . در معنی این جمله، مفسران بحثهای فراوانی دارند که از میان همه آنها دو تفسیر، جالبتر به نظر میرسد.

نخست اینکه اشاره به ادامه دادن راه ایمان و تقوی و عمل صالح است، یعنی توبه گذشته را میشوید و باعث نجات می شود، مشروط بر اینکه بار دیگر شخص توبهکار در همان دره شرک و گناه، سقوط نکند و دائما مراقب باشد که وسوسه های شیطان و نفس او را به خط سابق باز نگرداند.


دیگر اینکه : این جمله اشاره به لزوم قبول ولایت و پذیرش رهبری رهبران الهی است یعنی توبه و ایمان و عمل صالح آنگاه باعث نجات است که در زیر چتر هدایت رهبران الهی قرار گیرد، در یک زمان موسی (علیه السلام )، و در زمان دیگر پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و در یک روز امیر مؤمنان علی ( علیه السلام ) و امروز حضرت مهدی (سلام الله علیه ) می باشد.

چرا که یکی از ارکان دین، پذیرش دعوت پیامبر و رهبری او و سپس ‍ پذیرش رهبری جانشینان او می باشد.

مرحوم طبرسی ذیل این آیه از امام باقر ( علیه السلام ) چنین نقل می کند که فرمود:
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 264@@@
((منظور از جمله ((ثم اهتدی )) هدایت به ولایت ما اهلبیت است سپس اضافه کرد: فو الله لو ان رجلا عبد الله عمره ما بین الرکن و المقام ثم مات و لم یجی ء بولایتنا لاکبه الله فی النار علی وجهه : ((به خدا سوگند اگر کسی تمام عمر خود را در میان رکن و مقام (نزدیک خانه کعبه ) عبادت کند، و سپس از دنیا برود در حالی که ولایت ما را نپذیرفته باشد خداوند او را به صورت در آتش جهنم خواهد افکند)).

این روایت را محدث معروف اهل تسنن ((حاکم ابو القاسم حسکانی )) نیز نقل کرده است .**مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث***

روایات متعدد دیگری نیز در همین زمینه از امام زین العابدین ( علیه السلام ) و امام صادق ( علیه السلام ) و از شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده است .

برای اینکه بدانیم ترک این اصل تا چه حد مرگبار است، کافی است آیات بعد را بررسی کنیم، که چگونه بنی اسرائیل به خاطر ترک ولایت و بیرون رفتن از خط پیروی موسی و جانشینش هارون گرفتار گوسالهپرستی و شرک و کفر شدند. و از اینجا روشن می شود اینکه آلوسی در تفسیر روح المعانی بعد از ذکر پاره ای از این روایات گفته است : وجوب محبت اهلبیت نزد ما جای تردید نیست ولی این ارتباطی به بنی اسرائیل و عصر موسی ندارد، سخن بی اساسی است .

چرا که اولا بحث از محبت نیست بلکه سخن از قبول رهبری است و ثانیا منظور انحصار رهبری به ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) نیست، بلکه در عصر موسی او و برادرش هارون رهبر بودند و قبول ولایتشان لازم بود و در عصر پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) ولایت او و در عصر ائمه اهلبیت ولایت آنها.

این نیز روشن است که مخاطب این آیه گرچه بنی اسرائیل هستند، ولی انحصار به آنها ندارد، هر فرد یا گروهی که این مراحل چهارگانه را طی کنند مشمول غفران و عفو خدا خواهند شد.
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 265@@@