تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

نتیجه دوری از شرک و مشرکان

در آیات گذشته سخنان منطقی ابراهیم که آمیخته با لطف و محبت خاصی بود در طریق هدایت پدرش گذشت، اکنون نوبت بازگو کردن پاسخهای آزر است تا از مقایسه این دو به یکدیگر، حقیقت و واقعیت آشکار و روشن شود.

قرآن می گوید: نه تنها دلسوزیهای ابراهیم و بیان پربارش به قلب آزر ننشست بلکه او از شنیدن این سخنان، سخت برآشفت و ((گفت : ای ابراهیم آیا تو از خدایان من روی گردانی ))؟! (قال ا راغب انت عن الهتی یا ابراهیم ).

((اگر از این کار خودداری نکنی به طور قطع تو را سنگسار خواهم کرد)) (لئن لم تنته لارجمنک ).

((و اکنون از من دور شو دیگر تو را نبینم )) (و اهجرنی ملیا).

جالب اینکه اولا ((آزر)) حتی مایل نبود تعبیر انکار بتها و یا مخالفت و بدگوئی نسبت به آنها را بر زبان آورد، بلکه به همین اندازه گفت : ((آیا تو روی گردان از بتها هستی )) مبادا به بتها جسارت شود، ثانیا به هنگام تهدید ابراهیم .

او را به سنگسار کردن تهدید نمود، آن هم با تاکیدی که از ((لام )) و ((نون تاکید ثقیله )) در ((لارجمنک )) استفاده می شود و می دانیم سنگسار کردن یکی از بدترین انواع کشتن است .

ثالثا به این تهدید مشروط قناعت نکرد
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 84@@@
بلکه در همان حال ابراهیم را وجودی غیر قابل تحمل شمرد و به او گفت برای همیشه از نظرم دور شو (کلمه ملیا به گفته ((راغب )) در ((مفردات )) از ماده املاء به معنی مهلت دادن طولانی آمده است و در اینجا مفهومش آنست که برای مدت طولانی یا همیشه از من دور شو).

این تعبیر بسیار توهین آمیزی است که افراد خشن نسبت به مخالفین خود به کار می برند و در فارسی گاهی به جای آن ((گورت را گم کن )) می گوئیم، یعنی نه تنها خودت برای همیشه از من پنهان شو، بلکه جائی برو که حتی قبرت را هم نبینم !.

بعضی از مفسران جمله ((لارجمنک )) را به معنی سنگسار کردن نگرفته اند بلکه به معنی بدگوئی یا متهم کردن، تفسیر کرده اند، ولی این تفسیر بعید به نظر می رسد، بررسی سایر آیات قرآن که با همین تعبیر وارد شده است، به آنچه گفتیم گواهی می دهد.

ولی با این همه، ابراهیم همانند همه پیامبران و رهبران آسمانی، تسلط بر اعصاب خویش را همچنان حفظ کرد، و در برابر این تندی و خشونت شدید، با نهایت بزرگواری ((گفت : سلام بر تو)) (قال سلام علیک ).

این سلام ممکن است تودیع و خداحافظی باشد که با گفتن آن و چند جمله بعد، ابراهیم، ((آزر)) را ترک گفت، ممکن است سلامی باشد که به عنوان ترک دعوی گفته می شود همانگونه در آیه 55 سوره قصص ‍ می خوانیم : لنا اعمالنا و لکم اعمالکم سلام علیکم لا نبتغی الجاهلین : ((اکنون که از ما نمی پذیرید، اعمال ما برای ما و اعمال شما برای خودتان، سلام بر شما ما هواخواه جاهلان نیستیم )).

سپس اضافه کرد: ((من به زودی برای تو از پروردگارم تقاضای آمرزش
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 85@@@
می کنم چرا که او نسبت به من، رحیم و لطیف و مهربان است )) (ساستغفر لک ربی انه کان بی حفیا).

در واقع، ابراهیم در مقابل خشونت و تهدید آزر، مقابله به ضد نمود، وعده استغفار و تقاضای بخشش پروردگار به او داد.

در اینجا سؤالی مطرح می شود که چرا ابراهیم به او وعده استغفار داد با اینکه می دانیم آزر، هرگز ایمان نیاورد و استغفار برای مشرکان، طبق صریح آیه 113 سوره توبه ممنوع است .

پاسخ این سؤال را بطور مشرح ذیل همان آیه سوره توبه ذکر کرده ایم (جلد 8 صفحه 106).

سپس چنین گفت : ((من از شما (از تو و این قوم بت پرست ) کناره گیری می کنم، و همچنین از آنچه غیر از خدا می خوانید)) یعنی از بتها (و اعتزلکم و ما تدعون من دون الله ).

((و تنها پروردگارم را می خوانم، و امیدوارم که دعای من در پیشگاه پروردگارم بی پاسخ نماند)) (و ادعوا ربی عسی ان لا اکون بدعاء ربی شقیا).

این آیه از یکسو، ادب ابراهیم را در مقابل آزر نشان می دهد، که او گفت : از من دور شو، ابراهیم هم پذیرفت، و از سوی دیگر قاطعیت او را در عقیده اش مشخص می کند که این دوری من از شما به این دلیل نیست که دست از اعتقاد راسخم به توحید برداشته باشم، بلکه به خاطر عدم آمادگیتان برای پذیرش حق است و لذا من در اعتقاد خودم همچنان پا بر جا می مانم .

ضمنا می گوید من اگر خدایم را بخوانم اجابت می کند اما بیچاره شما که بیچاره تر از خود را می خوانید و هرگز دعایتان مستجاب نمی شود و حتی
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 86@@@
سخنانتان را نمی شنود.

ابراهیم به گفته خود وفا کرد و بر سر عقیده خویش با استقامت هر چه تمام تر باقی ماند، همواره منادی توحید بود، هر چند تمام اجتماع فاسد آن روز بر ضد او قیام کردند، اما او سرانجام تنها نماند، پیروان فراوانی در تمام قرون و اعصار پیدا کرد به طوری که همه خداپرستان جهان به وجودش افتخار می کنند.

قرآن در این زمینه می گوید: ((هنگامی که ابراهیم از آن بت پرستان و از آنچه غیر از الله می پرستیدند کناره گیری کرد، اسحاق و بعد از اسحاق، فرزندش یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک از آنها را پیامبر بزرگی قرار دادیم )) (فلما اعتزلهم و ما یعبدون من دون الله وهبنا له اسحاق و یعقوب و کلا جعلنا نبیا).

گرچه مدت زیادی طول کشید که خداوند اسحاق و سپس یعقوب (فرزند اسحاق ) را به ابراهیم داد ولی به هر حال این موهبت بزرگ، فرزندی همچون اسحاق و نوه ای همچون یعقوب که هر یک پیامبری عالی مقام بودند، نتیجه آن استقامتی بود که ابراهیم ( علیه السلام ) در راه مبارزه با بتها و کناره گیری از آن آئین باطل از خود نشان داد.

علاوه بر این، ((ما به آنها از رحمت خود بخشیدیم )) (و وهبنا لهم من رحمتنا).

رحمت خاصی که ویژه خالصین و مخلصین و مردان مجاهد و مبارز راه خدا است .

و سرانجام برای این پدر و فرزندانش، نام نیک و زبان خیر و مقام برجسته در میان همه امتها قرار دادیم (و جعلنا لهم لسان صدق علیا).

این در حقیقت پاسخی است به تقاضای ابراهیم که در سوره شعراء آیه 84
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 87@@@
آمده است و اجعل لی لسان صدق فی الاخرین : ((خدایا برای من لسان صدق در امتهای آینده قرار ده )).

در واقع آنها می خواستند آنچنان ابراهیم و دودمانش از جامعه انسانی طرد شوند که کمترین اثر و خبری از آنان باقی نماند و برای همیشه فراموش شوند، اما بر عکس، خداوند به خاطر ایثارها و فداکاریها و استقامتشان در ادای رسالتی که بر عهده داشتند آنچنان آنها را بلند آوازه ساخت که همواره بر زبانهای مردم جهان قرار داشته و دارند، و به عنوان اسوه و الگوئی از خداشناسی و جهاد و پاکی و تقوا و مبارزه و جهاد شناخته می شوند.

((لسان )) در اینگونه موارد به معنی یادی است که از انسان در میان مردم می شود و هنگامی که آنرا اضافه ((صدق )) کنیم و لسان الصدق بگوئیم معنی یاد خیر و نام نیک و خاطره خوب در میان مردم است، و هنگامی که با کلمه ((علیا)) که به معنی عالی و برجسته است ضمیمه شود مفهومش این خواهد بود که خاطره بسیار خوب از کسی در میان مردم بماند.

ناگفته پیدا است ابراهیم نمی خواهد با این تقاضا، خواهش دل خویش ‍ را برآورد، بلکه هدفش این است که دشمنان نتوانند تاریخ زندگی او را که فوق العاده انسان ساز بود به بوته فراموشی بی فکنند، و او را که می تواند الگوئی برای مردم جهان باشد برای همیشه از خاطره ها محو کنند.

در روایتی از امیر مؤمنان علی ( علیه السلام ) می خوانیم : لسان الصدق للمرء یجعله الله فی الناس خیر من المال یاکله و یورثه : ((خاطره خوب و نام نیکی که خداوند برای کسی در میان مردم قرار دهد از ثروت فراوانی که هم خودش بهره می گیرد و هم به ارث می گذارد بهتر و برتر است )).**اصول کافی (طبق نقل تفسیر نورالثقلین جلد 3 صفحه 339)***

اصولا قطع نظر از جنبه های معنوی گاهی حسن شهرت در میان مردم ،
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 88@@@
می تواند برای انسان و فرزندانش سرمایه عظیمی گردد که نمونه های آن را فراوان دیده ایم .

در اینجا سؤالی پیش می آید که چگونه در این آیه موهبت وجود اسماعیل، نخستین فرزند بزرگوار ابراهیم اصلا مطرح نشده، با اینکه نام یعقوب که نوه ابراهیم است صریحا آمده است ؟ و در جای دیگر از قرآن وجود اسماعیل، ضمن مواهب ابراهیم بیان شده آنجا که از زبان ابراهیم می گوید: الحمد لله الذی وهب لی علی الکبر اسماعیل و اسحاق : ((شکر خدائی را که در پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید)) (ابراهیم - 39).

پاسخ این سؤال چنین است که : علاوه بر اینکه در دو سه آیه بعد نام اسماعیل و بخشی از صفات برجسته او مستقلا آمده است، منظور از آیه فوق آنست که ادامه و تسلسل نبوت را در دودمان ابراهیم بیان کند و نشان دهد چگونه این حسن شهرت و نام نیک و تاریخ بزرگ او به وسیله پیامبرانی که از دودمان او یکی بعد از دیگری به وجود آمدند تحقق یافت، و می دانیم که بسیاری پیامبران از دودمان اسحاق و یعقوب در طول اعصار و قرون به وجود آمده اند هر چند از دودمان اسماعیل نیز بزرگترین پیامبران یعنی پیامبر اسلام قدم به عرصه هستی گذارد، ولی تسلسل و تداوم در فرزندان اسحاق بود.

لذا در آیه 27 سوره عنکبوت می خوانیم : و وهبنا له اسحاق و یعقوب و جعلنا فی ذریته النبوة و الکتاب : ((ما به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و در دودمان او نبوت و کتاب آسمانی قرار دادیم )).

@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 89@@@