تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

ابراهیم نقشه نابودی بتها را میکشد.

گفتیم در این سوره همانگونه که از نامش پیدا است فرازهای بسیاری از حالات انبیاء (شانزده پیامبر) آمده است، در آیات گذشته اشاره کوتاهی به رسالت موسی ( علیه السلام ) و هارون ( علیه السلام ) شده بود، و در آیات مورد بحث و قسمتی از آیات آینده بخش مهمی از زندگی و مبارزات ابراهیم ( علیه السلام ) با بتپرستان انعکاس یافته، نخست میفرماید: ((ما وسیله رشد و هدایت را از قبل در اختیار ابراهیم گذاردیم، و به شایستگی او آگاه بودیم )) (و لقد آتینا ابراهیم رشده من قبل و کنا به عالمین ).

((رشد)) در اصل به معنی راه یافتن به مقصد است و در اینجا ممکن است اشاره به حقیقت توحید باشد که ابراهیم از سنین کودکی از آن آگاه شده بود، و ممکن است اشاره به هر گونه خیر و صلاح به معنی وسیع کلمه بوده باشد.

تعبیر به ((من قبل )) اشاره به قبل از موسی و هارون است .
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 429@@@
جمله ((کنا به عالمین )) اشاره به شایستگیهای ابراهیم برای کسب این مواهب است، در حقیقت خدا هیچ موهبتی را به کسی بدون دلیل نمی دهد، این شایستگیهاست که آمادگی برای پذیرش مواهب الهی است، هر چند مقام نبوت یک مقام موهبتی است .

سپس به یکی از مهمترین برنامه های ابراهیم ( علیه السلام ) اشاره کرده، می گوید: این رشد و رشادت ابراهیم آنگاه ظاهر شد که به پدرش (اشاره به عمویش آزر است، زیرا عرب گاه به عمو اب می گوید) و قوم او گفت : این تمثالهائی را که شما دل به آن بستهاید، و شب و روز گرد آن میچرخید و دست از آن بر نمی دارید چیست ؟ (اذ قال لابیه و قومه ما هذه التماثیل التی انتم لها عاکفون ).

((ابراهیم )) با این تعبیر بتهائی را که در نظر آنها فوق العاده عظمت داشت شدیدا تحقیر کرد. اولا: با تعبیر ((ما هذه )) (اینها چیست ؟)

**تعبیر (ما) در اینگونه موارد معمولا اشاره به غیر عاقل است و اسم اشاره به نزدیک نیز در این گونه موارد و خود نوعی تحقیر را می رساند وگرنه مناسب اشاره به دور بود***ثانیا: با تعبیر به ((تماثیل )) زیرا ((تماثیل )) جمع تمثال به معنی عکس یا مجسمه بی روح است (تاریخچه بتپرستی می گوید: این مجسمه ها و عکسها در آغاز جنبه یادبود پیامبران و علماء داشته، ولی تدریجا صورت قداست به خود گرفته و معبود واقع شده است ).

جمله ((انتم لها عاکفون )) با توجه به معنی ((عکوف )) که به معنی ملازمت تواءم با احترام است نشان می دهد که آنها آنچنان دلبستگی به این بتها پیدا کرده بودند و سر بر آستانشان میسائیدند و بر گردشان میچرخیدند که گوئی همواره ملازم آنها بودند.
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 430@@@
این گفتار ابراهیم در حقیقت استدلال روشنی است برای ابطال بتپرستی زیرا آنچه از بتها میبینیم همین مجسمه و تمثال است، بقیه تخیل است و توهم است و پندار، کدام انسان عاقل به خود اجازه می دهد، که برای یک مشت سنگ و چوب این همه عظمت و احترام و قدرت قائل باشد؟ چرا انسانی که خود اشرف مخلوقات است در برابر مصنوع خویش، این چنین خضوع و کرنش کند، و حل مشکلات خود را از آن بخواهد؟!

ولی بتپرستان در حقیقت هیچگونه جوابی در برابر این منطق گویا نداشتند جز اینکه مطلب را از خود رد کنند و به نیاکانشان ارتباط دهند لذا گفتند ما پدران و نیاکان خویش را دیدیم که اینها را پرستش میکنند و ما به سنت نیاکانمان وفاداریم (قالوا وجدنا آباءنا لنا عابدین ).

از آنجا که تنها سنت و روش نیاکان بودن هیچ مشکلی را حل نمی کند، و هیچ دلیلی نداریم که نیاکان عاقلتر و عالمتر از نسلهای بعد باشند، بلکه غالبا قضیه به عکس است چون با گذشت زمان علم و دانشها گسترده تر می شود، ابراهیم بلافاصله به آنها پاسخ گفت : هم شما و هم پدرانتان به طور قطع در گمراهی آشکار بودید (قال لقد کنتم انتم و آباؤکم فی ضلال مبین ).

این تعبیر که تواءم با انواع تاکیدها و حاکی از قاطعیت تمام است، سبب شد که بتپرستان کمی به خود آمده در صدد تحقیق برآیند، رو به سوی ابراهیم کرده : ((گفتند: آیا براستی تو مطلب حقی را آوردهای یا شوخی میکنی )) (قالوا ا جئتنا بالحق ام انت من اللاعبین ).

زیرا آنها که به پرستش بتها عادت کرده بودند و آن را یک واقعیت قطعی
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 431@@@
می پنداشتند باور نمی کردند کسی جدا با بتپرستی مخالفت کند، لذا از روی تعجب این سؤال را از ابراهیم کردند.

اما ابراهیم صریحا به آنها پاسخ گفت : آنچه میگویم جدی است و عین واقعیت که پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمین است (قال بل ربکم رب السموات و الارض ).

همان خدائی که آنها را آفریده و من از گواهان این عقیدهام (الذی فطرهن و انا علی ذلکم من الشاهدین ).

ابراهیم با این گفتار قاطعش نشان داد آن کس شایسته پرستش است که آفریدگار آنها و زمین و همه موجودات است، اما قطعات سنگ و چوب که خود مخلوق ناچیزی هستند ارزش پرستش را ندارند، مخصوصا با جمله و انا علی ذلکم من الشاهدین اثبات کرد تنها من نیستم که گواه بر این حقیقتم بلکه همه آگاهان و فهمیدهها همانها که رشته های تقلید کورکورانه را پاره کرده اند گواه بر این حقیقتند.

ابراهیم برای اینکه ثابت کند این مساله صددرصد جدی است و او بر سر عقیده خود تا همه جا ایستاده است و نتائج و لوازم آن را هر چه باشد با جان و دل میپذیرد اضافه کرد به خدا سوگند، من نقشهای برای نابودی بتهای شما به هنگامی که خودتان حاضر نباشید و از اینجا بیرون روید خواهم کشید! (و تالله لاکیدن اصنامکم بعد ان تولوا مدبرین ).

((اکیدن )) از ماده ((کید)) گرفته شده که به معنی طرح پنهانی و چاره اندیشی مخفیانه است . منظورش این بود که به آنها با صراحت بفهماند سرانجام از یک فرصت استفاده خواهم کرد و آنها را درهم میشکنم !.
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 432@@@
اما عظمت و ابهت بتها در نظر آنان شاید به آن پایه بود که این سخن را جدی نگرفتند و عکسالعملی نشان ندادند شاید فکر کردند مگر ممکن است انسانی به خود اجازه دهد این چنین با مقدسات یک قوم و ملت که حکومتشان هم صددرصد پشتیبان آن است بازی کند؟ با کدام جرات ؟ و با کدام نیرو؟

و از اینجا روشن می شود اینکه بعضی گفته اند این جمله را در دل گفته، و یا به طور خصوصی با بعضی در میان نهاده به هیچوجه نیازی به آن نیست، بخصوص اینکه کاملا بر خلاف ظاهر آیه است .

بعلاوه در چند آیه بعد میخوانیم بتپرستان به یاد این گفتار ابراهیم افتادند و گفتند ما شنیدیم جوانی سخن از توطئه در باره بتها میگفت .

به هر حال ابراهیم در یک روز که بتخانه خلوت بود، و هیچکس از بتپرستان در آنجا حضور نداشت، طرح خود را عملی کرد.

توضیح اینکه : طبق نقل بعضی از مفسران بتپرستان در هر سال روز خاصی را برای بتها عید میگرفتند، غذاهائی در بتخانه حاضر کرده سپس دستجمعی به بیرون شهر حرکت میکردند، و در پایان روز بازمیگشتند و به بتخانه می آمدند تا از آن غذاها که به اعتقادشان تبرک یافته بود بخورند.

به ابراهیم نیز پیشنهاد کردند او هم با آنها برود، ولی او به عذر بیماری با آنها نرفت .

به هر حال او بی آنکه از خطرات این کار بترسد و یا از طوفانی که پشت سر این عمل به وجود می آید هراسی به دل راه دهد مردانه وارد میدان شد، و با یک دنیا قهرمانی به جنگ این خدایان پوشالی رفت که آنهمه علاقمند متعصب و نادان داشتند، بطوری که قرآن می گوید همه آنها را قطعه قطعه کرد، جز بت بزرگی که داشتند! (فجعلهم جذاذا الا کبیرا لهم ).
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 433@@@
و هدفش این بود شاید بتپرستان به سراغ او بیایند و او هم تمام گفتنیها را بگوید (لعلهم الیه یرجعون ).**بسیاری از مفسران گفته اند مرجع ضمیر (الیه) خود ابراهیم است و بعضی گفته اند منظور بت بزرگ است اما معنی اول صحیحتر به نظر می رسد اما اینکه در آیه فوق می خوانیم این بزرگ آنها بوده ممکن است اشاره به بزرگی ظاهری آن بوده باشد یا اشاره به احترام آن در نظر بت پرستان خرافی و یا هر دو***

نکته ها: