تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

خواسته های حساب شده موسی

تا اینجا موسی به مقام نبوت رسیده و معجزات قابل ملاحظهای دریافت داشته است، ولی از این به بعد فرمان رسالت به نام او صادر می شود، رسالتی بسیار عظیم و سنگین رسالتی که از ابلاغ فرمان الهی به زورمندترین و خطرناکترین مردم محیط شروع می شود، میفرماید: ((به سوی فرعون برو که طغیان کرده است ))!

(اذهب الی فرعون انه طغی ).

آری برای اصلاح یک محیط فاسد و ایجاد یک انقلاب همه جانبه باید از سردمداران فساد و ائمه کفر شروع کرد از آنها که در تمام ارکان جامعه نقش دارند،
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 186@@@
خودشان و یا افکار و اعوان و انصارشان همه جا حاضرند، آنهائی که تمام سازمانهای تبلیغاتی و اقتصادی و سیاسی را در قبضه خود گرفته اند که اگر آنها اصلاح شوند و یا در صورت عدم اصلاح ریشه کن گردند میتوان به نجات جامعه امیدوار بود، و گرنه هر گونه اصلاحی بشود. سطحی و موقتی و گذرا است .

جالب اینکه : دلیل لزوم آغاز کردن از فرعون، در یک جمله کوتاه ((انه طغی )) (او طغیان کرده است ) بیان شده که در این کلمه ((طغیان )) همه چیز جمع است، آری طغیان و تجاوز از حد و مرز در تمام ابعاد زندگی، و به همین جهت به اینگونه افراد ((طاغوت )) گفته می شود که از همین ماده گرفته شده است .

موسی (علیه السلام ) نه تنها از چنین ماموریت سنگینی وحشت نکرد، و حتی کمترین تخفیفی از خداوند نخواست، بلکه با آغوش باز از آن استقبال نمود، منتهی وسائل پیروزی در این ماموریت را از خدا خواست .

و از آنجا که نخستین وسیله پیروزی روح بزرگ، فکر بلند و عقل توانا و به عبارت دیگر گشادگی سینه است عرض کرد پروردگار من ! سینه مرا گشاده بدار (قال رب اشرح لی صدری ).

آری نخستین سرمایه برای یک رهبر انقلابی، سینه گشاده، حوصله فراوان استقامت و شهامت و تحمل بار مشکلات است، و به همین دلیل در حدیثی از امیر مؤمنان علی ( علیه السلام ) میخوانیم : آلة الریاسة سعة الصدر: وسیله رهبری و ریاست سینه گشاده است**نهج البلاغه کلمات قصار حکمت 176*** (در باره شرح صدر و مفهوم آن در جلد پنجم تفسیر نمونه صفحه 436 ذیل آیه 125 انعام نیز بحث کردهایم ).

و از آنجا که این راه مشکلات فراوانی دارد که جز به لطف خدا گشوده
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 187@@@
نمی شود در مرحله دوم از خدا تقاضا کرد که کارها را بر او آسان گرداند و مشکلات را از سر راهش بردارد، عرض کرد ((کار مرا آسان گردان )) (و یسر لی امری ).

سپس موسی تقاضای قدرت بیان هر چه بیشتر کرد و عرضه داشت : ((گره از زبانم بگشا)) (و احلل عقدة من لسانی ).

درست است که داشتن سرمایه شرح صدر، مهمترین سرمایه است ولی کار سازی این سرمایه در صورتی است که قدرت ارائه و اظهار آن به صورت کامل وجود داشته باشد، به همین دلیل، موسی بعد از تقاضای شرح صدر و برطرف شدن موانع، تقاضا کرد خداوند گره از زبانش ‍ بردارد.

و مخصوصا علت آن را چنین بیان کرد: ((تا سخنان مرا درک کنند)) (یفقهوا قولی ).

این جمله در حقیقت، آیه قبل را تفسیر می کند و از آن، روشن می شود که منظور از گشوده شدن گره زبان، این نبوده است که زبان موسی ( علیه السلام ) بخاطر سوختگی در دوران طفولیت یکنوع گرفتگی داشته (آنگونه که بعضی از مفسران از ابن عباس نقل کرده اند) بلکه منظور گره های سخن است که مانع درک و فهم شنونده می گردد، یعنی آنچنان فصیح و بلیغ و رسا و گویا سخن بگویم که هر شنونده ای منظور مرا به خوبی درک کند.

شاهد دیگر این تفسیر، آیه 34 سوره قصص است و اخی هارون هو افصح منی لسانا: ((برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است )).

جالب اینکه : افصح از ماده ((فصیح )) در اصل به معنی خالص بودن چیزی از زوائد است و سپس به سخنی که رسا و گویا و خالی از حشو و زوائد باشد گفته شده است .
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 188@@@
به هر حال یک رهبر و پیشوای موفق و پیروز کسی است که علاوه بر سعه فکر و قدرت روح، دارای بیانی گویا و خالی از هر گونه ابهام و نارسائی باشد.

و از آنجا که رساندن این بار سنگین به مقصد (بار رسالت پروردگار و رهبری انسانها و مبارزه با طاغوتها و جباران ) نیاز به یار و یاور دارد، و به تنهائی ممکن نیست، چهارمین تقاضای موسی ( علیه السلام ) از پروردگار این بود: ((خداوندا! وزیر و یاوری از خاندانم برای من قرار ده )) (و اجعل لی وزیرا من اهلی ).

((وزیر)) از ماده وزر در اصل به معنی بار سنگین است، و از آنجا که وزیران بسیاری از بارهای سنگین را در کشورداری بر دوش دارند این نام بر آنها گذارده شده است . و نیز کلمه وزیر به معاون و یاور اطلاق می شود.

اما اینکه موسی ( علیه السلام ) تقاضا می کند که این وزیر از خانواده او باشد دلیلش روشن است، چرا که هم شناخت بیشتری نسبت به او خواهد داشت، و هم دلسوزی فراوانتر، چه خوبست که انسان بتواند با کسی همکاری کند که پیوندهای روحانی و جسمانی آنانرا به هم مربوط ساخته است .

سپس مخصوصا انگشت روی برادر خویش گذاشت و عرضه داشت ((این مسئولیت را به برادرم هارون بده )) (هارون اخی ).

هارون : طبق نقل بعضی از مفسران، برادر بزرگتر موسی بود و سه سال با او فاصله سنی داشت، قامتی بلند و رسا و زبانی گویا و درک عالی داشت سه سال قبل از وفات موسی، دنیا را ترک گفت .**مجمع البیان ذیل آیه***

او از پیامبران مرسل بود چنانکه در آیه 45 سوره مؤمنون میخوانیم : ثم ارسلنا موسی و اخاه هارون بایاتنا و سلطان مبین، و نیز دارای نور و روشنائی
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 189@@@
باطنی و وسیله تشخیص حق از باطل بود چنانکه در آیه 48 سوره انبیاء میخوانیم :

و لقد آتینا موسی و هارون الفرقان و ضیاء.

بالاخره او پیامبری بود که خداوند از باب رحمتش به موسی بخشید و وهبنا له من رحمتنا اخاه هارون نبیا (مریم - 53).

او دوش به دوش، برادرش موسی ( علیه السلام ) در انجام این رسالت سنگین، تلاش میکرد.

درست است که موسی ( علیه السلام ) در آن شب تاریک .در آن وادی مقدس که این تقاضا را از خدا به هنگام دریافت فرمان رسالت می کند بیش از ده سال از وطن خود دور مانده بود، ولی قاعدتا ارتباطش به طور کامل از برادرش در این مدت قطع نشده بود که با این صراحت و روشنی از او سخن می گوید و از درگاه خدا تقاضای شرکت او در این برنامه بزرگ می کند.

سپس موسی هدف خود را از تعیین هارون به وزارت و معاونت چنین بیان می کند: ((خداوندا! پشتم را با او محکم کن )) (اشدد به ازری ).

((ازر)) در اصل، از ماده ((ازار)) بمعنی لباس گرفته شده است، مخصوصا به لباسی گفته می شود که بند آنرا بر کمر گره میزنند، به همین جهت گاهی این کلمه به کمر، یا قوت و قدرت نیز اطلاق شده است .

و برای تکمیل این مقصد، تقاضا می کند او را در کار من شریک گردان (و اشرکه فی امری ).

هم شریک در مقام رسالت باشد، و هم در پیاده کردن این برنامه بزرگ شرکت جوید، ولی به هر حال او پیرو موسی در تمام برنامه ها بود و موسی امام و پیشوای او.
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 190@@@
سرانجام نتیجه خواسته های خود را چنین بیان می کند تا تو را بسیار تسبیح گوئیم (کی نسبحک کثیرا).

((و تو را بسیار یاد کنیم )) (و نذکرک کثیرا).

چرا که تو همیشه از حال ما آگاه بودهای (انک کنت بنا بصیرا).

تو نیازهای ما را به خوبی میدانی، و به مشکلات این راه از هر کس ‍ آگاهتری ما از تو آن میخواهیم که ما را در اطاعت فرمانت قدرت بخشی، و به انجام وظائف و تعهدها و مسئولیتهایمان موفق و پیروز داری .

از آنجا که موسی در این تقاضاهای مخلصانه اش نظری جز خدمت بیشتر و کاملتر نداشت، خداوند تقاضای او را در همان وقت اجابت فرمود به او گفت آنچه را خواسته بودی به تو داده شد ای موسی ! (قال قد اوتیت سؤلک یا موسی ).

در واقع در این لحظات حساس و سرنوشتساز که موسی برای نخستین بار بر بساط میهمانی خداوند بزرگ گام مینهاد هر چه لازم داشت یکجا از او درخواست کرد، و او نیز مهمانش را نهایت گرامی داشت و همه خواسته های او را در یک جمله کوتاه با ندائی حیاتبخش اجابت کرده بی آنکه در آن قید و شرط یا چون و چرائی کند، و با تکرار نام موسی که هر گونه ابهامی را از دل میزداید آنرا تکمیل فرموده و چه شوقانگیز و افتخار آفرین است که نام بنده در گفتار مولی تکرار گردد.
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 191@@@