تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

غوغای سامری !

در این آیات فراز مهم دیگری از زندگی موسی ( علیه السلام ) و بنی اسرائیل مطرح شده و آن مربوط به رفتن موسی ( علیه السلام ) به اتفاق نمایندگان بنی اسرائیل به میعاد - گاه طور و سپس گوساله پرستی بنی اسرائیل در غیاب آنها است .

برنامه این بود که موسی ( علیه السلام ) برای گرفتن احکام تورات، به کوه طور برود، و گروهی از بنی اسرائیل نیز او را در این مسیر همراهی کنند، تا حقایق تازهای در باره خداشناسی و وحی در این سفر برای آنها آشکار گردد.

ولی از آنجا که شوق مناجات با پروردگار و شنیدن آهنگ وحی در دل موسی شعلهور بود، آنچنان که سر از پا نمی شناخت، و همه چیز حتی خوردن و آشامیدن و استراحت را - طبق روایات - در این راه فراموش ‍ کرده بود، با سرعت این راه را پیمود، و قبل از دیگران تنها به میعادگاه پروردگار رسید.

در اینجا وحی بر او نازل شد: ای موسی چه چیز سبب شد که پیش از قومت به اینجا بیائی و در این راه عجله کنی ؟! (و ما اعجلک عن قومک یا موسی ).

و موسی بلافاصله ((عرض کرد: پروردگارا ! آنها به دنبال منند، و من برای رسیدن به میعادگاه و محضر وحی تو، شتاب کردم تا از من خشنود شوی )) (قال هم اولاء علی اثری و عجلت الیک رب لترضی ).

نه تنها عشق مناجات تو و شنیدن سخنت مرا بیقرار ساخته بود، بلکه مشتاق بودم هر چه زودتر قوانین و احکام تو را بگیرم و به بندگانت برسانم و از
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 268@@@
این راه رضایت تو را بهتر جلب کنم، آری من عاشق رضای توام و مشتاق شنیدن فرمانت .

ولی بالاخره در این دیدار، جلوه های معنوی پروردگار از سی شب به چهل شب تمدید شد، و زمینه های مختلفی که از قبل در میان بنی اسرائیل برای انحراف وجود داشت کار خود را کرد، سامری آن مرد هوشیار منحرف میاندار شد، و با استفاده کردن از وسائلی که بعدا اشاره خواهیم کرد گوسالهای ساخت و جمعیت را به پرستش آن فرا خواند.

بدون شک زمینه هائی مانند مشاهده گوسالهپرستی مصریان، و یا دیدن صحنه بتپرستی (گاوپرستی ) پس از عبور از رود نیل، و تقاضای ساختن بتی همانند آنها، و همچنین تمدید میعاد موسی و بروز شایعه مرگ او از ناحیه منافقان و بالاخره جهل و نادانی این جمعیت در بروز این حادثه و انحراف بزرگ از توحید به کفر اثر داشت، چرا که حوادث اجتماعی معمولا بدون مقدمه، رخ نمی دهد منتها گاهی این مقدمات آشکار است و گاهی مرموز و پنهان .

به هر حال شرک در بدترین صورتش دامان بنی اسرائیل را گرفت بخصوص که بزرگان قوم هم در خدمت موسی در میعادگاه بودند و تنها رهبر جمعیت هارون بود، بی آنکه دستیاران مؤثری داشته باشد.

بالاخره در آنجا بود که خداوند به موسی ( علیه السلام ) در همان میعادگاه فرمود ما قوم تو را بعد از تو آزمایش کردیم، ولی از عهده امتحان خوب بیرون نیامدند و سامری آنها را گمراه کرد (قال فانا قد فتنا قومک من بعدک و اضلهم السامری ).

موسی با شنیدن این سخن آنچنان برآشفت که تمام وجودش گوئی شعله ور
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 269@@@
گشت، شاید به خود میگفت : سالیان دراز خون جگر خوردم، زحمت کشیدم با هر گونه خطر روبرو شدم تا این جمعیت را به توحید آشنا ساختم، اما افسوس و صد افسوس، با چند روز غیبت من، زحماتم بر باد رفت !

لذا بلا فاصله ((موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت )) (فرجع موسی الی قومه غضبان اسفا).

هنگامی که چشمش به آن صحنه بسیار زننده گوسالهپرستی افتاد، ((فریاد برآورد ای قوم من ! مگر پروردگار شما وعده نیکوئی به شما نداد)) (ا لم یعدکم ربکم وعدا حسنا).

این وعده نیکو یا وعدهای بوده که در زمینه نزول تورات و بیان احکام آسمانی در آن، به بنی اسرائیل داده شده بود، یا وعده نجات و پیروزی بر فرعونیان و وارث حکومت زمین شدن، و یا وعده مغفرت و آمرزش ‍ برای کسانی که توبه کنند و ایمان و عمل صالح داشته باشند و یا همه این امور.

سپس افزود: ((آیا مدت جدائی من از شما به طول انجامیده ))؟! (ا فطال علیکم العهد).

اشاره به اینکه : گیرم مدت وعده بازگشت من از سی روز به چهل روز تمدید شد، این زمانی طولانی نیست، آیا شما نباید در این مدت کوتاه خودتان را حفظ کنید حتی اگر سالها من از شما دور بمانم آئین خدا را که به شما تعلیم دادهام و معجزاتی را که با چشم خود مشاهده کردهاید باید بر شما حاکم باشد.

((یا با این عمل زشت خود میخواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید)) (ام اردتم ان یحل علیکم غضب من ربکم فاخلفتم موعدی ).**بدیهی است هیچکس تصمیم نمی گیرد که غضب پروردگار را برای خود بخرد منظور از این عبارت این است عمل شما آنچنان است که گویا چنین تصمیمی را درباره خود گرفتید***
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 270@@@
من با شما عهد کرده بودم که بر خط توحید و راه اطاعت خالصانه پروردگار بایستید و کمترین انحرافی از آن پیدا نکنید، اما شما گویا همه سخنان مرا در غیاب من فراموش کردید و از اطاعت فرمان برادرم هارون نیز سرپیچی کردید.

بنی اسرائیل که خود را در برابر اعتراض شدید موسی ( علیه السلام ) دیدند و متوجه شدند براستی کار بسیار بدی انجام داده اند، در مقام عذرتراشی برآمدند و گفتند ما وعده تو را به میل و اراده خود تخلف نکردیم (قالوا ما اخلفنا موعدک بملکنا).**(ملک) (بر وزن درک) و (ملک) (بر وزن پلک) هر دو معنی مالک بودن چیزی است منظور بنی اسرائیل این بوده است که ما صاحب اختیار و مالک این کار نبودیم بلکه آنچنان تحت تاثیر واقع شدیم که دل و دین از کف ما ربوده شد-بعضی از مفسران این جمله را مربوط به اقلیتی از بنی اسرائیل ذانسته اند که عبادت گوساله نکردند (می گویند ششصد هزار نفر از آنها گوساله پرست شدند و فقط دوازده هزار نفر بر توحید باقی ماندند) ولی تفسیری که در بالا گفتیم صحیحتر به نظر می رسد***

در واقع این ما نبودیم که به اراده خود گرایش به گوسالهپرستی کردیم ((لکن مبالغی از زینت آلات فرعونیان به همراه ما بود که ما او را از خود دور ساختیم، و سامری نیز آن را افکند)) (و لکنا حملنا اوزارا من زینة القوم فقذفناها فکذلک القی السامری ).

در اینکه بنی اسرائیل چه کردند و سامری چه کرد و جمله های آیات فوق دقیقا چه معنی دارد؟ مفسران بحثهائی دارند که در مجموع فرق زیادی از نظر نتیجه ندارد.

بعضی گفته اند ((قذفناها)) یعنی ما زینت آلاتی را که قبل از حرکت از مصر از فرعونیان گرفته بودیم در آتش افکندیم، سامری هم آنچه داشت نیز در آتش افکند تا ذوب شد و از آن گوساله ساخت .
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 271@@@
بعضی گفته اند معنی جمله این است ما زینت آلات را از خود دور ساختیم و سامری آن را برداشت و در آتش افکند تا از آن گوساله بسازد.

این احتمال نیز وجود دارد که جمله ((فکذلک القی السامری )) اشاره به مجموع برنامه و طرحی است که سامری اجرا کرد.

به هر حال معمول است که وقتی بزرگی زیردستان خود را در باره گناهی که مرتکب شده اند ملامت می کند، آنها سعی دارند، گناه را از خود رد کنند و به گردن دیگری بیفکنند،گوساله پرستان بنی اسرائیل که با میل و اراده خود از توحید به شرک گرائیده بودند خواستند تمام گناه را بر گردن سامری بیفکنند.

در هر صورت سامری از زینت آلات فرعونیان که از طریق ظلم و گناه در دست فرعونیان قرار گرفته بود و ارزشی جز این نداشت که خرج چنین کار حرامی بشود، آری از مجموع این زینت آلات مجسمه گوسالهای را برای آنها تهیه کرد جسد بیجانی که صدائی همچون گوساله داشت (فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار).**(خوار) به معنی صدای گاو و گوساله است و گاهی به صدای شتر نیز گفته می شود***

بنی اسرائیل که این صحنه را دیدند، ناگهان همه تعلیمات توحیدی موسی را به دست فراموشی سپردند و به یکدیگر گفتند این است خدای شما و خدای موسی (فقالوا هذا الهکم و اله موسی ).

این احتمال نیز وجود دارد که گوینده این سخن سامری و دستیاران و مؤمنان نخستین او بوده اند.

((و به این ترتیب، سامری عهد و پیمانش را با موسی بلکه با خدای موسی فراموش کرد و مردم را به گمراهی کشاند (فنسی ).

اینکه بعضی از مفسران، نسیان را در اینجا به معنی گمراهی و رفتن از بیراهه، تفسیر کرده اند، یا فاعل نسیان را موسی دانسته اند و گفته اند این جمله
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 272@@@
سخن سامری است، میخواهد بگوید: موسی فراموش کرده است که این گوساله خدای شما است، همه اینها مخالف ظاهر آیه است، ظاهر همان است که در بالا گفتیم که منظور این است سامری عهد و پیمانش را با موسی و خدای موسی به دست فراموشی سپرد و راه بتپرستی پیش ‍ گرفت .

در اینجا خداوند به عنوان توبیخ و سرزنش این بتپرستان می گوید: آیا آنها نمی بینند که این گوساله پاسخ آنها را نمی دهد و هیچگونه ضرری از آنها دفع نمی کند و منفعتی برای آنها فراهم نمی سازد (ا فلا یرون الا یرجع الیهم قولا و لا یملک لهم ضرا و لا نفعا).

یک معبود واقعی حداقل باید بتواند سؤالات بندگانش را پاسخ گوید آیا تنها شنیده شدن صدای گوساله از این مجسمه طلائی، صدائی که هیچ اراده و اختیاری در آن احساس نمی شد میتواند دلیل پرستش باشد.

و به فرض که پاسخ سخنان آنها را هم بدهد، تازه موجودی می شود همچون یک انسان ناتوان که مالک سود و زیان دیگری و حتی خودش ‍ نیست آیا با این حال میتواند معبود باشد؟!

کدام عقل اجازه می دهد که انسان یک مجسمه بیجان را که گاهگاه صدائی نامفهوم از آن برمیخیزد پرستش کند و در برابرش سر تعظیم فرود آورد؟

بدون شک در این قال و غوغا، هارون جانشین موسی ( علیه السلام ) و پیامبر بزرگ خدا دست از رسالت خویش برنداشت و وظیفه مبارزه با انحراف و فساد را تا آنجا که در توان داشت انجام داد، چنانکه قرآن می گوید:

((هارون قبل از آمدن موسی از میعادگاه به بنی اسرائیل این سخن را گفته بود که شما مورد آزمایش سختی قرار گرفته اید)) فریب نخورید و از راه توحید
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 273@@@
منحرف نشوید (و لقد قال لهم هارون من قبل یا قوم انما فتنتم به ).

سپس اضافه کرد: ((پروردگار شما مسلما همان خداوند بخشنده ای است که این همه نعمت به شما مرحمت کرده )) (و ان ربکم الرحمن ).

برده بودید شما را آزاد ساخت، اسیر بودید رهائی بخشید، گمراه بودید هدایت کرد، پراکنده بودید در سایه رهبری یک مرد آسمانی، شما را جمع و متحد نمود، جاهل و گمراه بودید، نور علم بر شما افکند، و به صراط مستقیم توحید هدایتتان نمود.

((اکنون که چنین است شما از من پیروی کنید و اطاعت فرمان من نمائید)) (فاتبعونی و اطیعوا امری ).

مگر فراموش کرده اید برادرم موسی، مرا جانشین خود ساخته و اطاعتم را بر شما فرض کرده است چرا پیمان شکنی می کنید؟ چرا خود را به دره نیستی سقوط می دهید؟

ولی بنی اسرائیل چنان لجوجانه به این گوساله چسبیده بودند که منطق نیرومند و دلائل روشن این مرد خدا و رهبر دلسوز در آنها مؤثر نیفتاد، با صراحت اعلام مخالفت با هارون کردند و ((گفتند ما همچنان به پرستش این گوساله ادامه می دهیم تا موسی به سوی ما بازگردد)) (قالوا لن نبرح علیه عاکفین حتی یرجع الینا موسی ).**(لن نبرح) از ماده (برح) به معنی زائل شدن است و اینکه می بینم جمله (برح الخفاء) به معنی آشکار شدن است بخاطر این است که (زائل شدن خفاء) چیزی جز ظهور نیست و از آنجا که کلمه (لن) به معنی نفی است جمله (لن نبرح) مفهومش این است پیوسته به این کار ادامه می دهیم***

خلاصه دو پا را در یک کفش کردند، و گفتند: مطلب همین است و غیر
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 274@@@
این نیست، باید برنامه گوساله پرستی همچنان ادامه یابد تا موسی برگردد، و از او داوری بطلبیم : ای بسا خود او هم همراه ما در برابر گوساله سجده کند بنابراین خودت را زیاد خسته مکن و دست از سر ما بردار!

و به این ترتیب هم فرمان مسلم عقل را از زیر پا گذاشتند، و هم فرمان جانشین رهبرشان را.

ولی بطوری که مفسران نوشته اند - و قاعده نیز چنین اقتضا می کند - هنگامی که هارون رسالت خود را در این مبارزه انجام داد و اکثریت پذیرا نشدند، به اتفاق اقلیتی که تابع او بودند، از آنها جدا شد و دوری گزید، مبادا اختلاط آنها با یکدیگر دلیلی بر امضای برنامه های انحرافیشان گردد.

عجیب اینکه : بعضی از مفسران نقل کرده اند که این دگرگونیهای انحرافی در بنی اسرائیل تنها در چند روز کوتاه واقع شد، هنگامی که 35 روز از رفتن موسی به میعادگاه گذشت، سامری دست به کار شد و از بنی اسرائیل خواست تا تمام زیورآلاتی را که از فرعونیان به عاریت گرفته بودند و بعد از داستان غرق آنها با خود داشتند جمع کنند، در روز سی و ششم و سی و هفتم و سی و هشتم همه آنها را در بوته ریخت و آب کرد و مجسمه گوساله را ساخت، و در روز سی و نهم آنها را به پرستش آن دعوت کرد و گروه عظیمی (طبق پاره ای از روایات ششصد هزار نفر!) آن را پذیرا گشتند و یک روز بعد، یعنی با پایان گرفتن چهل روز موسی بازگشت .**مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث***

ولی به هر حال، هارون با اقلیتی در حدود دوازده هزار نفر از مؤمنان ثابت قدم از جمعیت جدا شدند در حالی که اکثریت جاهل و لجوج نزدیک بود او را به قتل برسانند .
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 275@@@
نکته ها: