تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

مسیح در گاهواره سخن می گوید:

((سرانجام مریم در حالی که کودکش را در آغوش داشت از بیابان به آبادی بازگشت و به سراغ بستگان و اقوام خود آمد)) (فاتت به قومها تحمله ).

هنگامی که آنها کودکی نوزاد را در آغوش او دیدند، دهانشان از تعجب باز ماند، آنها که سابقه پاکدامنی مریم را داشتند و آوازه تقوا و کرامت او را شنیده بودند سخت نگران شدند، تا آنجا که بعضی به شک و تردید افتادند، و بعضی دیگر هم که در قضاوت و داوری، عجول بودند زبان به ملامت و سرزنش او گشودند، و گفتند: حیف از آن سابقه درخشان، با این آلودگی ! و صد حیف از آن دودمان پاکی که این گونه بدنام شد.

((گفتند: ای مریم ! تو مسلما کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی !)) (قالوا یا مریم لقد جئت شیئا فریا).**(فری) بنا به گفته راغب در کتاب مفردات به معنی بزرگ یا عجیب آمده است و در اصل از ماده فری به معنی پاره کردن پوست برای اصلاح (و یا افساد) آنست***

بعضی به او رو کردند و گفتند ای خواهر هارون ! پدر تو آدم بدی نبود، مادرت نیز هرگز آلودگی نداشت (یا اخت هارون ما کان ابوک امرء سوء و ما کانت امک بغیا).

با وجود چنین پدر و مادر پاکی این چه وضعی است که در تو می بینیم ؟ چه
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 51@@@
بدی در طریقه پدر و روش مادر دیدی که از آن روی برگرداندی ؟!

اینکه آنها به مریم گفتند: ((ای خواهر هارون )) موجب تفسیرهای مختلفی در میان مفسران شده است، اما آنچه صحیحتر به نظر می رسد این است که هارون مرد پاک و صالحی بود، آنچنان که در میان بنی اسرائیل ضرب المثل شده بود، هر کس را می خواستند به پاکی معرفی کنند می گفتند: او برادر یا خواهر هارون است - مرحوم طبرسی در مجمع البیان این معنی را در حدیث کوتاهی از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل کرده است .**نورالثقلین جلد 3 صفحه 333***

در حدیث دیگری که در کتاب ((سعد السعود)) آمده چنین می خوانیم : پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) ((مغیره )) را به نجران (برای دعوت مسیحیان به اسلام ) فرستاد، جمعی از مسیحیان به عنوان (خرده گیری بر قرآن ) گفتند مگر شما در کتاب خود نمی خوانید ((یا اخت هارون )) در حالی که می دانیم اگر منظور هارون برادر موسی است میان مریم و هارون فاصله زیادی بود؟

مغیره چون نتوانست پاسخی بدهد مطلب را از پیامبر (صلی للّه علیه و آله و سلّم ) سؤال کرد، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: چرا در پاسخ آنها نگفتی که در میان بنی اسرائیل معمول بوده که افراد نیک را به پیامبران و صالحان نسبت می دادند.**همان***

در این هنگام، مریم به فرمان خدا سکوت کرد، تنها کاری که انجام داد این بود که اشاره به نوزادش عیسی کرد)) (فاشارت الیه ).

اما این کار بیشتر تعجب آنها را برانگیخت و شاید جمعی آن را حمل بر سخریه کردند و خشمناک شدند گفتند: مریم با چنین کاری که انجام داده ای قوم خود را مسخره نیز می کنی .
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 52@@@
به هر حال به ((او گفتند ما چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوئیم ))؟! (قالوا کیف نکلم من کان فی المهد صبیا).

مفسران در مورد کلمه ((کان )) که دلالت بر ماضی دارد.

در اینجا گفتگو بسیار کرده اند ولی ظاهر این است این کلمه در اینجا اشاره به ثبوت و لزوم وصف موجود است، و به تعبیر روشن تر آنها به مریم گفتند: ما چگونه با بچه ای که در گهواره بوده و هست سخن بگوئیم .

شاهد این معنی آیات دیگر قرآن است مانند: کنتم خیر امة اخرجت للناس : ((شما بهترین امتی بودید که به سود جامعه انسانی به وجود آمدید)) (سوره آل عمران - 110).

مسلما جمله ((کنتم )) (بودید) در اینجا به معنی ماضی نیست بلکه بیان استمرار و ثبوت این صفات برای جامعه اسلامی است .

و نیز در باره ((مهد)) (گهواره ) بحث کرده اند که عیسی هنوز به گهواره نرسیده بود بلکه ظاهر آیات این است به محض ورود مریم در میان جمعیت، در حالی که عیسی در آغوشش بود، این سخن در میان او و مردم رد و بدل شد.

ولی با توجه به معنی کلمه ((مهد)) در لغت عرب، پاسخ این سؤال روشن می شود.

واژه مهد - چنانکه راغب در مفردات می گوید - به معنی جایگاهی است که برای کودک آماده می کنند، خواه گهواره باشد یا دامان مادر و یا بستر، و مهد و مهاد هر دو در لغت به معنی المکان الممهد الموطا: ((محل آماده شده و گسترده )) (برای استراحت و خواب ) آمده است .

به هر حال، جمعیت از شنیدن این گفتار مریم نگران و حتی شاید عصبانی شدند آنچنان که طبق بعضی از روایات به یکدیگر گفتند: مسخره و استهزاء او،
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 53@@@
از انحرافش از جاده عفت، بر ما سختتر و سنگینتر است !.

ولی این حالت چندان به طول نیانجامید چرا که آن کودک نوزاد زبان به سخن گشود و ((گفت : من بنده خدایم )) (قال انی عبد الله ).

((او کتاب آسمانی به من مرحمت کرده )) (آتانی الکتاب ).

((و مرا پیامبر قرار داده است )) (و جعلنی نبیا).

((و خداوند مرا وجودی پر برکت (وجودی مفید از هر نظر برای بندگان در هر جا باشم قرار داده است )) (و جعلنی مبارکا اینما کنت ).

((و مرا تا زندهام توصیه به نماز و زکات کرده است )) (و اوصانی بالصلوة و الزکاة ما دمت حیا).

و نیز ((مرا نیکوکار و قدردان و خیرخواه، نسبت به مادرم قرار داده است )) (و برا بوالدتی ).**(بر) (بفتح با) به معنی شخص نیکوکار است در حالی که (بر) (به کسر باء) به معنی صفت نیکوکاری است و باید توجه داشت که این کلمه در آیه فوق عطف است بر مبارکا نه به صلوة و زکاة و معنی در واقع چنین است جعلنی برا بوالدتی(مرا نیکوکار نسبت به مادرم قرار داد)***

((و مرا جبار و شقی قرار نداده است )) (و لم یجعلنی جبارا شقیا).

((جبار)) به کسی می گویند که برای خود هر گونه حقوق بر مردم قائل است، ولی هیچ حقی برای کسی نسبت به خود قائل نیست !

و نیز ((جبار)) به کسی می گویند که از روی خشم و غضب، افراد را می زند و نابود می کند و پیرو فرمان عقل نیست، و یا می خواهد نقص و کمبود خود را با ادعای عظمت و تکبر، برطرف سازد که همه اینها صفات بارز طاغوتیان
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 54@@@
مستکبران در هر زمان است .**برای توضیح بیشتر در مورد (جبار) و پاسخ این سوال که چگونه یکی از صفات خدا (جبار) است به جلد نهم تفسیر نمونه صفحه 143 مراجعه شود***

((شقی )) به کسی گفته می شود که اسباب گرفتاری و بلا و مجازات برای خود فراهم می سازد، و بعضی آن را به کسی که قبول نصیحت نمی کند تفسیر کرده اند، و پیدا است که این دو معنی از هم جدا نیست .

در روایتی می خوانیم که حضرت عیسی ( علیه السلام ) می گوید: ((قلب من نرم است و من خود را نزد خود کوچک می دانم )) (اشاره به اینکه نقطه مقابل جبار و شقی این دو وصف است ).**تفسیر فخر رازی ذیل آیه مورد بحث***

و سرانجام این نوزاد (حضرت مسیح ) می گوید: ((سلام و درود خدا بر من باد آن روز که متولد شدم، و آن روز که می میرم، و آن روز که زنده برانگیخته می شوم )) (و السلام علی یوم ولدت یوم اموت و یوم ابعث حیا) .

همانگونه که در شرح آیات مربوط به یحیی ( علیه السلام ) گفتیم، این سه روز در زندگی انسان، سه روز سرنوشت ساز و خطرناک است که سلامت در آنها جز به لطف خدا میسر نمی شود و لذا هم در مورد یحیی ( علیه السلام ) این جمله آمده، و هم در مورد حضرت مسیح ( علیه السلام )، با این تفاوت که در مورد اول خداوند این سخن را می گوید و در مورد دوم مسیح ( علیه السلام ) این تقاضا را دارد.