تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد23
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

بگذارید ما هم از نور شما استفاده کنیم!

از آنجا که در آخرین آیه از آیات گذشته خداوند انفاق کنندگان را به اجر کریم نوید داد، در آیات مورد بحث مشخص می کند که این اجر کریم و ارزشمند و باعظمت در چه روزی است؟

می فرماید: ((این در همان روزی است که مردان و زنان باایمان را می نگری که نورشان در پیش رو و در سمت راستشان به سرعت حرکت می کند)) (یوم تری المؤمنین و المؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بایمانهم).

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 329@@@

گرچه مخاطب در اینجا پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) است، ولی مسلما دیگران هم این صحنه را می بینند، ولی چون شناسائی مؤمنان برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) لازم است تا آنها را مورد تفقد بیشتری قرار دهد با این نشانه آنها را به خوبی می شناسد.

گرچه مفسران در مورد این ((نور)) احتمالات متعددی داده اند ولی روشن است که منظور از آن تجسم نور ایمان است، چون تعبیر به ((نورهم)) (نور مردان و زنان باایمان) شده است، و جای تعجب نیست، چرا که در آن روز عقائد و اعمال انسانها تجسم می یابد، ایمان که همان نور هدایت است به صورت روشنائی و نور ظاهری مجسم می گردد، و کفر که تاریکی مطلق است، به صورت ظلمت ظاهری مجسم می گردد.

و لذا در آیه 8 سوره تحریم می خوانیم یوم لا یخزی الله النبی و الذین آمنوا معه نورهم یسعی بین ایدیهم ((در آن روز که خداوند پیامبر خود و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمی کند، نورشان پیش روی آنها حرکت می کند)).

در آیات دیگر قرآن نیز آمده است که خداوند ((مؤمنان را از ظلمت به سوی نور هدایت می کند)).

تعبیر به ظیسعی (از ماده سعی به معنی حرکت سریع) دلیل بر این است که خود مؤمنان نیز با سرعت راه محشر را به سوی بهشت و کانون سعادت جاویدان می پیمایند، چرا که حرکت سریع نور آنها جدا از حرکت سریع خودشان نیست.

قابل توجه اینکه تنها سخن از دو نور در میان آمده (نوری که پیشاپیش روی مؤمنان در حرکت است و نوری که از طرف راست) این تعبیر ممکن است اشاره به دو گروه مختلف از مؤمنان باشد، ((گروه مقربان)) که صورتی نورانی دارند

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 330@@@

و نورشان پیشاپیش آنها حرکت می کند، و ((اصحاب الیمین)) که نور آنها در سمت راستشان است، چرا که نامه اعمالشان به دست راست آنها داده می شود، و نور از آن برمی خیزد، این احتمال نیز وجود دارد که هر دو اشاره به یک گروه است و نور یمین کنایه از نوری است که از اعمال نیک آنها برمی خیزد و تمام اطراف آنها را روشن می سازد.

به هر حال این نور راهنمای آنها به سوی بهشت برین است، و در پرتو آن راه بهشت را به سرعت می پیمایند.

از سوی دیگر بدون شک این نور الهی چون از ایمان و عمل صالح برمی خیزد با تفاوت مراتب ایمان و عمل صالح مردم متفاوت است، آنها که ایمانی قویتر دارند نورشان فاصله زیادی را روشن می سازد، و آنها که مرتبه ضعیفتری دارند از نور کمتری برخوردارند، تا آنجا که نور بعضی تنها نوک انگشتان پای آنها را روشن می سازد!، چنانکه در تفسیر علی بن ابراهیم ذیل آیه مورد بحث اشاره شده است که: یقسم النور بین الناس یوم القیامة علی قدر ایمانهم ((نور در میان مردم در روز قیامت به اندازه ایمانشان تقسیم می شود)).**(نورالثقلین) جلد 5 صفحه 241 حدیث 60.***

اینجاست که به احترام آنها این ندا از فرشتگان برمی خیزد: ((بشارت باد بر شما امروز، به باغهائی از بهشت که نهرها زیر درختانش جاری است)) (بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار).

((جاودانه در آن خواهید ماند، و این پیروزی و رستگاری بزرگی است)) (خالدین فیها ذلک هو الفوز العظیم)

اما منافقان که در تاریکی وحشتناک کفر و نفاق و گناه قرار گرفته اند در این هنگام فریادشان بلند می شود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضای نور می کنند،

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 331@@@

اما چیزی جز جواب منفی نمی شنوند، چنانکه در آیه بعد می گوید: ((روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان می گویند: نظری بر ما بیفکنید تا از نور شما شعله ای برگیریم)) (یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین آمنوا انظرونا نقتبس من نورکم)).**(انظرونا) از ماده (نظر) در اصل به معنی اندیشه یا نگاه کردن، برای مشاهده یا درک چیزی است، و گاه به معنی تأمل و جستجو نیز می آید، هرگاه با (الی) متعدی شود به معنی افکندن چشم به سوی چیزی است، و هرگاه با (فی) متعدی گردد به معنی تأمل و تدبر است و هنگامی که بدون حرف جر متعدی شود و بگوئیم: (نظرته و انظرته و انتظرته) به معنی تأخیر انداختن و یا انتظار کشیدن است. (اقتباس از مفردات راغب).***

اقتباس در اصل از ماده ((قبس)) به معنی گرفتن شعله ای از آتش است سپس به نمونه گیریهای دیگر نیز اطلاق شده.

منظور از جمله ((انظرونا)) این است که به ما نگاه کنید تا از نور صورت شما بهره گیریم، و راه خود را پیدا کنیم، یا اینکه نظر لطف و محبتی به ما بیفکنید و سهمی از نور خود به ما دهید، این احتمال نیز وجود دارد که منظور از ((انظرونا)) انتظار کشیدن باشد، یعنی کمی مهلت دهید تا ما هم به شما برسیم و در پرتو نورتان راه را پیدا کنیم.

اما به هر حال ((پاسخی که به آنها گفته می شود این است که به پشت سر خود برگردید و کسب نور کنید))! (قیل ارجعوا ورائکم فالتمسوا نورا).

اینجا جای تحصیل نور نیست، می بایست آن را از دنیائی که پشت سر گذاشتید، از طریق ایمان و عمل صالح، به دست می آوردید، اما دیگر گذشته و دیر شده است!

((در این هنگام ناگهان دیواری در میان این دو گروه زده می شود که دری دارد)) (فضرب بینهم بسور له باب).

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 332@@@

ولی دو طرف این دیوار عظیم، یا این در، کاملا با هم متفاوت است ((درونش رحمت است و بیرونش عذاب)) (باطنه فیه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب).

((سور)) در لغت به معنی دیواری است که در گذشته برای حفاظت به دور شهرها می کشیدند، و در فارسی از آن تعبیر به ((بارو)) می شود، و در فواصل مختلف نیز برجهائی برای محافظان و نگهبانان داشت، و لذا مجموعا تعبیر به ((برج و بارو)) می کردند.

قابل توجه اینکه می گوید: ((درون آن رحمت، و برون آن عذاب است یعنی مؤمنان همچون ساکنان شهر در درون این باغ هستند، و منافقان همچون بیگانگان در قسمت بیابانی قرار دارند، قبلا نیز آنها در یک جامعه و در کنار هم زندگی می کردند، اما دیواری عظیم از اعتقادات و اعمال مختلف آنها را از یکدیگر جدا می کرد، در قیامت نیز همین معنی مجسم می گردد.

اما این ((در)) برای چیست؟ ممکن است برای این باشد که منافقان از این در نعمتهای بهشتی را ببینند و حسرت ببرند، یا اینکه افرادی که کمتر آلوده اند پس از اصلاح از آن بگذرند و در کنار مؤمنان قرار گیرند.

اما این دیوار چنان نیست که مانع عبور صدا باشد، لذا در آیه بعد می افزاید: ((آنها را صدا می زنند که مگر ما با شما نبودیم))؟! (ینادونهم الم نکن معکم).

هم در دنیا با شما در یک جامعه می زیستیم، و هم در اینجا در کنار شما بودیم چه شد که ناگهان از ما جدا شدید، و به روح و رحمت الهی رفتید، و ما را در چنگال عذاب رها کردید؟!

((آنها در پاسخ می گویند: آری با هم بودیم)) (قالوا بلی).

در همه جا با هم بودیم، در کوچه و بازار، در سفر و حضر، گاه همسایه هم بودیم، و یا حتی گاه در یک خانه زندگی می کردیم، ولی از نظر مکتب

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 333@@@

و عقیده و عمل فرسنگها با هم فاصله داشتیم، شما خط خود را از ما جدا کرده بودید، و در اصول و فروع از حق بیگانه بودید.

سپس می افزایند: ((شما گرفتار خطاهای بزرگی بودید از جمله:

1 - ((شما خود را به واسطه پیمودن طریق کفر فریب دادید و هلاک کردید)) (و لکنکم فتنتم انفسکم).

2 - ((پیوسته در انتظار مرگ پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) و نابودی مسلمین و برچیده شدن اساس اسلام بودید)) ((و تربصتم)).

بعلاوه در انجام هر کار مثبت و هر حرکت صحیح حالت صبر و انتظار داشتید و تعلل می نمودید.

3 - ((پیوسته در امر معاد و رستاخیز و حقانیت دعوت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) و قرآن شک و تردید داشتید)) (و ارتبتم).

4 - ((همواره گرفتار آرزوهای دور و دراز بودید آرزوهائی که هرگز دست از سر شما برنداشت تا فرمان خدا دائر بر مرگتان فرارسید)) (و غرتکم الامانی حتی جاء امر الله).

آری این آرزوها لحظه ای مجال تفکر صحیح به شما نداد، غرق رؤ یاها و پندارها بودید، و در عالمی از وهم و خیال زندگی می کردید، و آرزوی وصول به شهوات و اهداف مادی بر شما چیره بود.

5 - ((از همه اینها گذشته شیطان فریبکار (که پایگاهش را در وجودتان محکم کرده بود) شما را در برابر خداوند فریب داد)) (و غرکم بالله الغرور).

او با وسوسه ها شما را مغرور کرد، گاه دنیا را در نظرتان جاودانه جلوه داد، و گاه قیامت را یک حلوای نسیه قلمداد کرد، گاهی شما را به لطف و رحمت الهی مغرور می کرد، و گاه اصلا وجود خداوند بزرگ را زیر سؤال می برد!

این عوامل پنجگانه دست به دست هم دادند و خط شما را به کلی از ما جدا کردند.

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 334@@@

((فتنتم)) از ماده ((فتنه)) به معانی مختلفی آمده است آزمایش و امتحان، فریب دادن، بلا و عذاب، ضلالت و گمراهی و شرک و بت پرستی و در اینجا بیشتر دو معنی آخر یعنی گمراهی و شرک مناسب است.

((تربصتم)) از ماده ((تربص)) در اصل به معنی انتظار کشیدن است، خواه انتظار بلا و مصیبت باشد، یا فراوانی و نعمت، و در اینجا بیشتر مناسب انتظار مرگ پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) و برچیده شدن اسلام، یا انتظار کشیدن به معنی تعلل ورزیدن در توبه از گناه و انجام هر گونه کار خیر است.

((و ارتبتم)) از ماده ((ریب)) به هر گونه شک و تردید که بعدا پرده از روی آن برداشته می شود اطلاق می گردد، و در اینجا بیشتر مناسب با شک در قیامت و یا حقانیت قرآن است.

گرچه مفهوم الفاظی که در آیه به کار رفته گسترده است ولی ممکن است به ترتیب بیانگر مساءله ((شرک))، و انتظار ((پایان عمر اسلام و پیامبر)) (صلی اللّه علیه و آله) و سپس شک در ((معاد)) و بعد از آن آلودگیهای عملی از طریق فریب اءمانی و شیطان باشد، بنابراین جمله های سه گانه نخست ناظر به اصول سه گانه دین است و دو جمله اخیر ناظر به فروع دین.

سرانجام مؤمنان در یک نتیجه گیری منافقان را مخاطب ساخته، می گویند: ((امروز از شما غرامتی پذیرفته نمی شود که در برابر آن از عذاب الهی رهائی یابید)) (فالیوم لا یؤ خذ منکم فدیة).

((و نه از کافران)) (و لا من الذین کفروا).

و به این ترتیب کافران نیز سرنوشتی همچون منافقان دارند، و همگی در گرو گناهان و زشتیهای اعمال خویشند، و راه خلاصی ندارند.

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 335@@@

و سپس می افزایند: ((جایگاهتان آتش است)) (ماواکم النار).

و ((مولی و سرپرستتان همان دوزخ)) (هی مولاکم).**(مولی) در اینجا ممکن است به معنی ولی و سرپرست باشد یا به معنی شخص یا چیزی که برای انسان اولویت دارد.***

و ((چه بد جایگاهی است))؟! (و بئس المصیر).

معمولا انسانها برای نجات از چنگال مجازات و کیفر در دنیا یا متوسل به غرامت مالی می شوند، و یا از نیروی یاور و شفیعی کمک می طلبند، ولی در آنجا هیچیک از این دو برای منافقان و کافران وجود ندارد.

اصولا در قیامت تمام اسباب و وسائل مادی که در این جهان برای رسیدن به مقاصد معمول است از کار می افتد، و پیوندها بریده می شود، چنانکه در آیه 166 بقره می خوانیم: ((و تقطعت بهم الاسباب)).

((در آن روز نه داد و ستدی هست و نه رابطه دوستی)) ((یوم لا بیع فیه و لا خلة)) (بقره 254).

((نه عوضی گرفته می شود)) ((و لا یؤ خذ منها عدل)) (بقره 48).

((و نه کسی به فریاد دوستش می رسد)) ((یوم لا یغنی مولی عن مولی شیئا)) (دخان 41)

((نه نقشه ها و مکرها به جائی می رسد)) ((یوم لا یغنی عنهم کیدهم شیئا)) (طور 45).

((و نه رابطه خویشاوندی به درد می خورد)) ((فلا انساب بینهم یومئذ)) (مؤمنون 101).

((و خلاصه همه در گرو اعمال خویش و گرفتار اعمال خود هستند)) ((کل نفس بما کسبت رهینة)) (مدثر 38).

و به این ترتیب قرآن روشن می کند که تنها وسیله نجات در آن روز

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 336@@@

ایمان و عمل صالح است، حتی دایره شفاعت محدود به کسانی است که سهمی از این دو را داشته باشند نه بیگانگان مطلق، و آنها که پیوندهای خود را به کلی از خدا و اولیاء الله بریده اند.