تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد23
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

این آب و آتش از کیست؟

در این آیات اشاره به ششمین و هفتمین دلیل معاد، در این بخش از آیات سوره واقعه می کند که بیانگر قدرت خداوند بر همه چیز و بر احیای مردگان است.

نخست می فرماید: ((آیا به آبی که می نوشید اندیشیده اید؟ (اءفراءیتم الماء الذی تشربون).

((آیا شما آنرا از ابر نازل می کنید؟ یا ما نازل می کنیم))؟ (ءاءنتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون).

((مزن)) (بر وزن حزن) آنگونه که ((راغب)) در ((مفردات)) می گوید: به معنی ((ابرهای روشن)) است، و بعضی آنرا به ((ابرهای باران زا)) تفسیر کرده اند.**(لسان العرب) ماده (مزن).***

این آیات وجدان انسانها را در برابر یک سلسله سؤالها قرار می دهد و از آنها اقرار می گیرد، و در واقع می گوید: آیا درباره این آبی که مایه حیات شما است و پیوسته آنرا می نوشید هرگز فکر کرده اید؟

چه کسی به آفتاب فرمان می دهد بر صفحه اقیانوسها بتابد، و از میان آبهای شور و تلخ تنها ذرات آب خالص و شیرین و پاک از هر گونه آلودگی را جدا ساخته، و به صورت بخار به آسمان بفرستد؟

چه کسی به این بخارات دستور می دهد دست به دست هم دهند و فشرده شوند، و قطعات ابرهای باران زا را تشکیل دهند؟

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 255@@@

چه کسی دستور حرکت به بادها و جابجا کردن قطعات ابرها و فرستادن آنها را بر فراز زمینهای خشک و مرده می دهد؟

چه کسی به طبقات بالای هوا این خاصیت را بخشیده که به هنگام سرد شدن توانائی جذب بخار را از دست دهد، و در نتیجه بخارات موجود به صورت قطرات باران، نرم و ملایم، آهسته و پی درپی، بر زمینها فرود آیند؟

اگر یکسال خورشید اعتصاب کند، بادها از حرکت بایستند، قطعات بالای جو بخارات را مصرانه در خود نگهدارند، و آسمان بر زمین بخیل گردد، آنچنان که زرع و نخیل لب تر نکنند، همه شما از تشنگی هلاک می شوید، و حیوانات و باغها و زراعتهای شما می خشکد.

کسی که این قدرت را دارد که با وسایلی اینچنین ساده آنچنان برکاتی برای شما فراهم سازد، آیا قادر بر احیای مردگان نیست؟ این خود یکنوع احیای مردگان است احیای زمینهای مرده که، هم نشانه توحید و عظمت خدا است و هم دلیل بر رستاخیز و معاد.

و اگر می بینیم در آیات فوق فقط روی آب نوشیدنی تکیه شده و از تاءثیر آن در مورد حیات حیوانات و گیاهان سخنی به میان نیامده به خاطر اهمیت فوق العاده آب برای حیات خود انسان است، بعلاوه در آیات قبل اشاره ای به مساءله زراعت شده بود و نیازی به تکرار نبود.

جالب اینکه اهمیت آب و نقش آن در زندگی بشر نه تنها با گذشت زمان و پیشرفت صنایع و علم و دانش انسان کم نمی شود، بلکه بر عکس، انسان صنعتی نیاز بیشتری به آب دارد، لذا بسیاری از مؤ سسات عظیم صنعتی فقط در کنار رودخانه های عظیم قدرت فعالیت دارند.

سرانجام در آیه بعد برای تکمیل همین بحث می افزاید: ((اگر بخواهیم

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 256@@@

این آب گوارا و شیرین را به صورت تلخ و شور قرار می دهیم)) (لو نشاء جعلناه اجاجا).**در این جمله (لام) حذف شده و در تقدیر چنین است (لونشاء لجعلناه).***

((پس چرا شکر این نعمت بزرگ را بجا نمی آورید))؟ (فلو لا تشکرون).

آری اگر خدا می خواست به املاح محلول در آب نیز اجازه می داد که همراه ذرات آب تبخیر شوند، و دوش به دوش آنها به آسمان صعود کنند، و ابرهائی شور و تلخ تشکیل داده، قطره های بارانی درست همانند آب دریا شور و تلخ فروریزند! اما او به قدرت کامله اش این اجازه را به املاح نداد، نه تنها املاح در آب، بلکه میکربهای موذی و مضر و مزاحم نیز اجازه ندارند همراه بخارات آب به آسمان صعود کنند، و دانه های باران را آلوده سازند به همین دلیل قطرات باران هرگاه هوا آلوده نباشد خالصترین، پاکترین، و گواراترین آبها است.

((اجاج)) از ماده ((اج)) (بر وزن حج) در اصل از ((اجیج)) آتش یعنی برافروختگی و سوزندگی آن گرفته شده است، و به آبهائی که به خاطر شوری یا تلخی و حرارت دهان را می سوزاند اجاج می گویند.

این سخن را با حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله) پایان می دهیم در این حدیث می خوانیم: ان النبی کان اذا شرب الماء قال الحمد لله الذی سقانا عذبا فراتا برحمته و لم یجعله ملحا اجاجا بذنوبنا!: ((هنگامی که حضرت آب می نوشید می فرمود: ((حمد برای خداوندی که به رحمتش ما را از آب شیرین و گوارا سیراب کرد، و آنرا به خاطر گناهانمان شور و تلخ قرار نداد))!.**تفسیر (مراغی) جلد 27 صفحه 148 ئ تفسیر (روح المعانی) جلد 27 صفحه 129.***

سرانجام به هفتمین و آخرین دلیل معاد در این سلسله آیات می رسیم و آن

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 257@@@

آفرینش آتش است، آتشی که از مهمترین ابزار زندگی بشر، و مؤ ثرترین وسیله در تمام صنایع است، می فرماید: ((آیا هیچ درباره آتشی که می افروزید اندیشیده اید))؟ (اءفراءیتم النار التی تورون).

((آیا شما درخت آن را آفریده اید یا ما آفریده ایم))؟ (ءاءنتم اءنشاتم شجرتها ام نحن المنشئون).

((تورون)) از ماده ((وری)) (بر وزن نفی) به معنی مستور ساختن است و به آتشی که در وسائل آتش افروزی نهفته است و آنرا از طریق جرقه زدن بیرون می آورند ((وری)) و ((ایراء)) می گویند.

توضیح اینکه: برای افروختن آتش و ایجاد جرقه نخستین که امروز از کبریت و فندک و مانند آن استفاده می کنند در گذشته گاه از آهن و سنگ چخماق بهره می گرفتند، و آنها را به یکدیگر می زدند و جرقه ظاهر می شد، اما اعراب حجاز از دو نوع درخت مخصوص که در بیابانها می روئید و بنام ((مرخ)) و ((عفار)) نامیده می شد به عنوان دو چوب آتش زنه استفاده می کردند، اولی را زیر قرار می دادند و دومی را روی آن می زدند، و مانند سنگ و چخماق جرقه از آن تولید می شد.

غالب مفسران آیات فوق را به همین معنی تفسیر کرده اند که خداوند می خواهد از آتشی که در چوب اینگونه درختان نهفته شده و از آن به عنوان آتش زنه استفاده می شود استدلال بر نهایت قدرت خود کند، که در ((شجر اخضر)) (درخت سبز) آتش و نار آفریده است، در حالی که جان درخت در آب است، آب کجا و آتش کجا؟!

آن کس که چنین توانائی دارد که این آب و آتش را در کنار هم بلکه در درون هم نگهداری کند چگونه نمی تواند مردگان را لباس حیات بپوشاند

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 258@@@

و در رستاخیز زنده کند؟

شبیه همین دلیل برای معاد در آیات آخر سوره ((یس)) نیز آمده است، الذی جعل لکم من الشجر الاخضر نارا فاذا انتم منه توقدون ((همان کسی که برای شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله آن آتش می افروزید)) (یس 80).

ولی همانگونه که در تفسیر آیه فوق مشروحا بیان کردیم این تعبیر قرآنی می تواند اشاره به دلیل لطیفتری که همان رستاخیز انرژیهاست بوده باشد، و به تعبیر دیگر در اینجا سخن تنها از ((آتش زنه)) نیست، بلکه سخن از خود آتش گیر یعنی چوب و هیزم که به هنگام سوختن آنهمه حرارت و انرژی را آزاد می کند، نیز هست.

توضیح اینکه: از نظر علمی ثابت شده آتشی که امروز به هنگام سوختن چوبها مشاهده می کنیم همان حرارتی است که درختان طی سالیان دراز از آفتاب گرفته، و در خود ذخیره کرده اند، ما فکر می کنیم تابش پنجاه سال نور آفتاب بر بدنه درخت از میان رفته، غافل از اینکه تمام آن حرارت در درخت ذخیره شده، و به هنگامی که جرقه آتش به چوبه ای خشک می رسد و شروع به سوختن می کند آن حرارت و نور و انرژی را پس می دهند.

یعنی در اینجا رستاخیز و معادی برپا می شود، و انرژیها مرده از نو زنده می شوند و جان می گیرند، و به ما می گویند: خدائی که رستاخیز ما را فراهم ساخت قدرت دارد که رستاخیز شما انسانها را نیز فراهم سازد!

(برای توضیح بیشتر در این زمینه به بحث مشروحی که در جلد 18 صفحه 461 تا 467 بیان کرده ایم مراجعه کنید).

جمله ((تورون)) که به معنی آتش افروختن است گرچه معمولا در اینجا به استفاده از ((آتش زنه)) تفسیر شده، ولی هیچ مانعی ندارد که آتشگیره (هیزم)

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 259@@@

را نیز شامل می شود، زیرا به هر حال آتشی است پنهان که آشکار می گردد.

البته این دو معنی با هم منافات ندارد، معنی اول را عموم مردم می فهمند و معنی دوم که معنی دقیقتری است با گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش آشکار گشته.

در آیه بعد برای تاءکید بحثهای فوق می افزاید: ((ما این آتشی را که از این درختان خارج می شود وسیله یادآوری برای همگان و نیز وسیله زندگی برای مسافران قرار داده ایم)) (نحن جعلناها تذکرة و متاعا للمقوین).

بازگشت آتش از درون درختان سبز از یک سو یادآور بازگشت روح به بدنهای بیجان در رستاخیز است، و از سوی دیگر این آتش تذکری است نسبت به آتش دوزخ، چرا که طبق حدیثی پیغمبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله) فرمود: نارکم هذه التی توقدون جزء من سبعین جزءا من نار جهنم ((این آتشی که برمی افروزید یک جزء از هفتاد جزء آتش دوزخ است))!.**تفسیر قرطبی جلد 9 صفحه 6392 و تفسیر روح المعانی جلد 27 صفحه 131.***

و اما تعبیر به ((متاعا للمقوین)) اشاره کوتاه و پرمعنی به فوائد دنیوی این آتش است، زیرا در معنی ((مقوین)) دو تفسیر آمده، نخست اینکه: از ماده ((قواء)) (بر وزن کتاب) به معنی بیابان خشک و خالی است، بنابراین ((مقوین)) به کسانی می گویند که در بیابانها گام می نهند، و از آنجا که افراد بادیه نشین غالبا فقیرند گاه این تعبیر در معنی ((فقیر)) نیز به کار رفته است.

تفسیر دوم اینکه: از ماده ((قوت)) و به معنی ((نیرومندان)) است، بنابراین واژه مزبور از لغاتی است که در دو معنی متضاد به کار می رود.**توجه داشته باشید که (متاع) به هر وسیله ای که انسان در زندگی خویش از آن بهره مند می شود اطلاق می گردد.***

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 260@@@

درست است که آتش و درختان ((آتش زنه)) و ((آتشگیره)) مورد استفاده همگان است، ولی چون مسافران برای دفع سرما و طبخ غذا مخصوصا در سفرهای قدیم به وسیله قافله ها بیش از همه محتاج به آن بودند روی آن تکیه شده است.

استفاده ((اقویاء)) از آتش نیز به خاطر گستردگی زندگی آنها روشن است، مخصوصا اگر این بحث را گسترش به جهان امروز دهیم که چگونه حرارت ناشی از انواع آتشها دنیای صنعتی را به حرکت در می آورد، و چرخهای عظیم کارخانجات را به گردش وامی دارد که اگر این شعله عظیم (که همه از درختان است، حتی آتشی که از زغال سنگ و یا مواد نفتی گرفته می شود آن هم نیز بلاواسطه یا بالواسطه به گیاهان باز می گردد) روزی خاموش شود نه تنها چراغ تمدن که چراغ زندگی انسانها نیز خاموش خواهد گشت.

بدون شک آتش یکی از مهمترین اکتشافات بشر است در حالی که تمام نقش ایجاد در آنرا آفرینش بر عهده گرفته، و نقش انسان در آن بسیار ناچیز و بی ارزش است، و نیز بدون شک از زمانی که آتش کشف شد بشریت در مرحله تازه ای از تمدن خود گام نهاد.

آری قرآن مجید در همین یک جمله کوتاه به تمام این حقایق به صورت سربسته اشاره کرده است.

این نکته نیز قابل توجه است که در آیه فوق نخست فایده معنوی آتش که تذکر رستاخیز است مطرح شده، و بعد فایده دنیوی آن، چرا که اولی اهمیت بیشتری دارد بلکه اصل و اساس را تشکیل می دهد.

در مورد ذکر این نعمتهای سه گانه (دانه های غذائی - آب - آتش) ترتیبی رعایت شده که یک ترتیب کاملا طبیعی است، انسان نخست به سراغ دانه های غذائی می رود، بعد آنها را با آب می آمیزد، و سپس آنرا با آتش طبخ و آماده برای تغذیه می کند!

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 261@@@

در آخرین آیه مورد بحث به عنوان نتیجه گیری می فرماید: ((حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن و او را پاک و منزه بشمر)) (فسبح باسم ربک العظیم).**(باء) در (باسم ربک) ممکن است برای تعدیه باشد (به این ترتیب که فعل متعدی (سبح) به منزله لازم گرفته شده) بعضی نیز احتمال داده اند که (باء) در اینجا برای (استعانت)، یا (زائده) یا (ملابست) بوده باشد، ولی معنی اول مناسبتر است.***

آری خداوندی که اینهمه نعمت را آفریده، و هر کدام یادآور توحید و معاد و قدرت و عظمت او است شایسته تسبیح و تنزیه از هر گونه عیب و نقص است.

او هم ((رب)) است و پروردگار، و هم ((عظیم)) است و قادر و مقتدر گرچه مخاطب در این جمله پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) است ولی ناگفته پیدا است که منظور همه انسانها می باشد.

نکته:

در اینجا لازم است به چند حدیث پرمعنی در ارتباط با آیات فوق از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) و امیر مؤ منان علی (علیه السلام) اشاره کنیم:

1 - در تفسیر ((روح المعانی)) در حدیثی از علی (علیه السلام) می خوانیم: ((شبی از شبها حضرت به هنگام نماز و خواندن سوره واقعه وقتی به آیه اءفراءیتم ما تمنون اءاءنتم تخلقونه ام نحن الخالقون رسید، سه بار عرض کرد: بل انت یا رب: ((بلکه تو خالق انسان هستی ای پروردگار)) و هنگامی که به آیه اءاءنتم تزرعونه ام نحن الزارعون رسید باز سه مرتبه عرض کرد: بل انت یا رب ((بلکه زارع حقیقی توئی ای پروردگار)) و هنگامی که به آیه اءاءنتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون رسید باز سه مرتبه عرض کرد: بل انت یا رب: ((توئی که باران

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 262@@@

را از ابرها فرومی فرستی ای پروردگار)) سپس آیه اءاءنتم انشاءتم شجرتها ام نحن المنشئون را تلاوت فرمود، و سه بار عرض کرد: بل انت یا رب: ((توئی که درختان آتش زا را آفریده ای پروردگار)).**تفسیر (روح المعانی) جلد 27 صفحه 130.***

از این حدیث استفاده می شود که مناسب است انسان در برابر جمله هائی که به عنوان استفهام تقریری در قرآن مجید آمده است پاسخ مساعد دهد گوئی خدا با او سخن می گوید سپس حقیقت آنرا در روح و جان خود زنده کند و تنها به تلاوت بی روح و فاقد اندیشه قناعت نکند.

2 - در حدیث دیگری از پیغمبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله) آمده است که فرمود: لا تمنعوا عباد الله فضل الماء و لا کلاء و لا نارا فان الله تعالی جعلها متاعا للمقوین و قوة للمستضعفین: ((هرگز بندگان خدا را از آب اضافی که در اختیار دارید منع نکنید، و نه از مرتع اضافی، و نه از آتش، چرا که خداوند اینها را وسیله زندگی مسافران و مایه قوت نیازمندان قرار داده است)).**تفسیر درالمنثور جلد 6 صفحه 161.***

3 - در حدیث دیگری می خوانیم: ((هنگامی که آیه فسبح باسم ربک العظیم نازل شد پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله) فرمود: اجعلوها فی رکوعکم آنرا ذکر رکوع خود قرار دهید)) (در رکوع خود بگوئید سبحان ربی العظیم و بحمده).**این حدیث را مرحوم طبرسی در (مجمع البیان) به عنوان یک حدیث صحیح آورده است (جلد 9 صفحه 224) و در کتاب من لایحضره الفقیه نیز آمده است (مطابق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 225) و همچنین در تفسیر (درالمنثور) جلد 6 صفحه 168.***

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 263@@@