تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد23
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

دنیا چیزی جز متاع غرور نیست!

در ادامه بحث آیات گذشته پیرامون مؤمنان و اجر و پاداششان در پیشگاه خدا، در آیات مورد بحث می افزاید: ((کسانی که ایمان به خدا و رسولان او آوردند آنها صدیقین و شهدا نزد پروردگارشان هستند)) (و الذین آمنوا بالله و رسله اولئک هم الصدیقون و الشهداء عند ربهم).

((صدیق)) صیغه مبالغه از ((صدق)) است و به معنی کسی است که سرتاپا راستی است، کسی که علمش گفتارش را تصدیق می کند، و نمونه کامل صداقت است.

((شهداء)) جمع ((شهید)) از ماده ((شهود)) به معنی ((حضور تواءم با مشاهده)) است، خواه با چشم ظاهر باشد یا چشم دل، و اگر به گواه، شاهد و شهید اطلاق می شود به خاطر حضور و مشاهده صحنه است، همانگونه که اطلاق این واژه بر شهیدان راه خدا به خاطر حضورشان در میدان جهاد است.

اما در آیه مورد بحث ممکن است به معنی ((شهادت بر اعمال)) بوده باشد، همانگونه که از آیات دیگر قرآن استفاده می شود که پیامبران گواه اعمال امتهای خود هستند، و پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله) گواه بر آنها، و بر امت اسلامی است، و مسلمانان نیز شاهد و گواه بر اعمال مردمند.**به جلد 14 تفسیر نمونه صفحه 184 ذیل آیه 78 سوره حج و جلد 3 صفحه 391 (ذیل آیه 41 سوره نساء) مراجعه فرمائید.***

بنابراین مقام ((شهداء)) (گواهان بر اعمال) مقام والائی است که برای افراد باایمان است.

بعضی نیز احتمال داده اند که ((شهداء)) در اینجا به همان معنی شهیدان

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 350@@@

راه خدا است، یعنی افراد مؤمن اجر و پاداش شهیدان را دارند، و به منزله شهداء محسوب می شوند، لذا در حدیثی داریم کسی خدمت امام صادق (علیه السلام) آمد و عرض کرد: ((ادع الله ان یرزقنی الشهادة)) ((از خدا بخواه که شهادت را به من روزی کند))! امام (علیه السلام) فرمود ان المؤمن شهید، و قرا هذه الایة ((مؤمن شهید است، سپس همین آیه (و الذین آمنوا بالله و رسله...) را قرائت فرمود)).**(تفسیر عیاشی) طبق نقل (نورالثقلین) جلد 5 صفحه 244.***

البته جمع میان هر دو معنی نیز ممکن است، به خصوص اینکه در قرآن مجید واژه شهید و شهداء غالبا به گواهان بر اعمال و مانند آن اطلاق شده است.

به هر حال خداوند مؤمنان راستین را در اینجا به دو وصف توصیف می کند: نخست وصف ((صدیق)) و دیگری ((شهید))، و این نشان می دهد که منظور از مؤمنان در آیه مورد بحث مقام بالائی از ایمان است، و الا یک مؤمن عادی چگونه می تواند این دو وصف را به خود اختصاص دهد؟**مطابق تفسیر فوق جمله (اولئک هم الصدیقون و الشهداء عند ربهم) هیچ تقدیری ندارد، و این گروه از مؤمنان را مصداق (صدیقین و شهدا) شمرده، ولی بعضی از مفسران معتقدند که اینها به منزله صدیقین و شهدا هستند نه خود آنها، یعنی اجر و پاداش آنها را دارند نه تمام افتخارات آنها را، و می گویند آیه در تقدیر چنین است: (اولئک لهم مثل اجر الصدیقین و الشهداء) (تفسیر روح المعانی، و المیزان ذیل آیات مورد بحث) و طبعا مرجع ضمیرهای (لهم) و (اجرهم) نیز متفاوت خواهد بود ولی این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست (دقت کنید).***

سپس می افزاید: ((برای آنهاست پاداش اعمالشان و نور ایمانشان)) (لهم اجرهم و نورهم).

این تعبیر سربسته اشاره به پاداش عظیم و نور فوق العاده آنهاست.

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 351@@@

و در پایان می فرماید: ((اما کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند اصحاب دوزخند)) (و الذین کفروا و کذبوا بایاتنا اولئک اصحاب الجحیم).

تا با مقابله این دو گروه با یکدیگر مقام والای گروه اول، و انحطاط و بدبختی گروه دوم آشکار گردد.

و از آنجا که در گروه اول، سطح بالای ایمان مطرح بود، در این گروه نیز کفر شدید مطرح است، لذا با تکذیب آیات الهی همراه ذکر شده.

و از آنجا که حب و علاقه دنیا سرچشمه هر گناه و ((راءس کل خطیه)) است در آیه بعد ترسیم گویائی از وضع زندگی دنیا و مراحل مختلف، و انگیزه های حاکم بر هر مرحله را ارائه داده، می گوید: ((بدانید زندگی دنیا تنها بازی، و سرگرمی، و تجمل پرستی، و تفاخر در میان شما، و افزون طلبی در اموال و فرزندان است)) (اعلموا انما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد).

به این ترتیب ((غفلت)) و ((سرگرمی)) و ((تجمل)) ((تفاخر)) و ((تکاثر)) دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل می دهند.

نخست ((دوران کودکی)) است که زندگی در هاله ای از غفلت و بیخبری و لعب و بازی فرو می رود.

سپس مرحله ((نوجوانی)) فرامی رسد، و سرگرمی جای بازی را می گیرد، و در این مرحله انسان به دنبال مسائلی است که او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدی دور دارد.

مرحله سوم مرحله ((جوانی)) و شور و عشق و تجمل پرستی است.

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 352@@@

از این مرحله که بگذرد مرحله چهارم فرامی رسد و احساسات ((کسب مقام و فخر)) در انسان زنده می شود.

و سرانجام به مرحله پنجم می رسد و در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت می افتد.

مراحل نخستین تقریبا بر حسب سنین عمر مشخص است ولی مراحل بعد در افراد کاملا متفاوت می باشد، و بعضی از آنها، مانند مرحله تکاثر اموال، تا پایان عمر ادامه دارد، هر چند بعضی معتقدند که هر دوره ای از این دوره های پنجگانه هشت سال از عمر انسان را می گیرد، و مجموعا به چهل سال بالغ می گردد، و هنگامی که به این سن رسید شخصیت انسان تثبیت می گردد.

این امر نیز کاملا ممکن است که بعضی از انسانها شخصیتشان در همان مرحله اول و دوم متوقف گردد، و تا پیری در فکر بازی و سرگرمی و معرکه گیری باشند، و یا در دوران تجمل پرستی متوقف گردد، و ذکر و فکرشان تا دم مرگ فراهم کردن خانه و مرکب و لباس زینتی باشد، اینها کودکانی هستند در سن کهولت و پیرانی هستند با روحیه کودک!

سپس با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی دنیا را در برابر دیدگان انسانها مجسم ساخته، می فرماید: ((همانند بارانی است که از آسمان نازل می شود، و چنان زمین را زنده می کند که گیاهانشان زارعان را در شگفتی فرومی برد، سپس خشک می گردد، به گونه ای که آنرا زرد رنگ می بینی، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه می شود))! (کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما).**(یهیج) از ماده (هیجان) در لغت به دو معنی آمده است: یکی خشک شدن گیاه، و دیگری به حرکت درآمدن و جوش و خروش، ممکن است این دو معنی به یک ریشه بازگردد زیرا هنگامی که گیاه خشک شد آماده جدائی و پراکندگی و حرکت و جوش و خروش می شود!***

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 353@@@

((کفار)) در اینجا به معنی افراد بی ایمان نیست، بلکه به معنی کشاورزان است، زیرا اصل معنی ((کفر)) به معنی پوشاندن است، و چون کشاورز بذرافشانی کرده و آنرا زیر خاک می پوشاند از این رو به او ((کافر)) می گویند، لذا گاهی کفر به معنی قبر نیز آمده است چون بدن میت را می پوشاند، و گاه به شب نیز ((کافر)) گفته می شود چرا که تاریکیش همه جا را می پوشاند.

در حقیقت آیه مورد بحث همانند آیه 29 سوره فتح که وقتی سخن از نمو فراوان گیاه می کند می گویند: یعجب الزراع: ((زارعان را به شگفتی در می آورد)) (یعنی بجای کفار زارع گفته شده).

بعضی از مفسران نیز احتمال داده اند که منظور از کفار در اینجا همان کافران نسبت به خداوند است، و پاره ای توجیهات برای آن ذکر کرده اند، ولی این تفسیر چندان مناسب به نظر نمی رسد، زیرا مؤمن و کافر در این شگفتی شریکند.

((حطام)) از ماده ((حطم)) به معنی شکستن و خردکردن است، و به اجزای پراکنده کاه حطام گفته می شود که همراه تند باد به هر سو می دود.

آری مراحلی را که انسان در طی هفتاد سال یا بیشتر طی می کند در چند ماه در گیاهان ظاهر می شود، و انسان می تواند بر لب کشتزار بنشیند و گذشت عمر، و آغاز و پایان آنرا در دیداری کوتاه بنگرد.

سپس به بازده عمر و نتیجه و محصول نهائی آن پرداخته می افزاید: ((اما در سرای آخرت از دو حال خارج نیست: یا عذاب شدید است و یا مغفرت و رضا و خشنودی او)) (و فی الاخرة عذاب شدید و مغفرة من الله و رضوان).

و سرانجام آیه را با این جمله پایان می دهد: ((و زندگی دنیا جز متاع غرور و فریب چیزی نیست))! (و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور).

((غرور)) در اصل از ماده ((غر)) (بر وزن حر) به معنی اثر ظاهر چیزی

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 354@@@

است، و لذا به اثر ظاهر در پیشانی اسب ((غرة)) گفته می شود، سپس به حالت غفلت اطلاق شده است که در ظاهر انسان هوشیار است، اما در حقیقت بیخبر است، و به معنی فریب و نیرنگ نیز استعمال می شود.

((متاع)) به معنی هر گونه وسائل بهره گیری است، بنابراین جمله دنیا متاع غرور است مفهومش این است که وسیله و ابزاری است برای فریبکاری،فریب دادن خویشتن، و هم فریب دیگران و البته این در مورد کسانی است که دنیا را هدف نهائی قرار می دهند و به آن دل می بندند، و بر آن تکیه می کنند و آخرین آرزویشان وصول به آن است، اما اگر مواهب این جهان مادی وسیله ای برای وصول به ارزشهای والای انسانی و سعادت جاودان باشد هرگز دنیا نیست، بلکه مزرعه آخرت، و قنطره و پلی برای رسیدن به آن هدفهای بزرگ است.

بدیهی است توجه به دنیا و مواهب آن به عنوان یک ((گذرگاه)) یا یک ((قرارگاه)) دو جهتگیری مختلف به انسان می دهد که در یکی مایه نزاع و فساد و تجاوز و بیدادگری و طغیان و غفلت است و در دیگری وسیله بیدادی است و آگاهی و ایثار و فداکاری و برادری و گذشت.