تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد23
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آفرینش انسان از خاکی همچون سفال!

خداوند بعد از ذکر نعمتهای گذشته از جمله آفرینش انسان به صورت سربسته، در آیات مورد بحث نخست به شرحی پیرامون آفرینش انس و جن می پردازد شرحی که هم نشانه قدرت عظیم او است و هم درسهای عبرتی برای همگان در بردارد.

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 118@@@

می فرماید: ((او انسان را از گل خشکیده ای که همچون سفال بود آفرید (خلق الانسان من صلصال کالفخار).

((صلصال)) در اصل به معنی رفت و آمد صدا در ((اجسام خشک)) است، سپس به خاکهای خشکیده که وقتی اشاره به آن می کنند صدا می کند ((صلصال)) گفته شده است، باقیمانده آب در ظرف را نیز ((صلصه)) می نامند چرا که به هنگام حرکت به این طرف و آن طرف صدا می کند.

بعضی نیز گفته اند ((صلصال)) به معنی ((گل بدبو)) (لجن) است ولی معنی اول مشهورتر و معروفتر است.

((فخار)) از ماده ((فخر)) گرفته شده و به معنی کسی است که بسیار فخر می کند، و از آنجا که اینگونه اشخاص آدمهائی توخالی و پرسر و صدا هستند این کلمه به کوزه و هر گونه ((سفال)) به خاطر سر و صدای زیادی که دارد اطلاق شده!.**(مفردات) راغب.***

از آیات مختلف قرآن و تعبیرات گوناگونی که درباره مبداء آفرینش انسان آمده به خوبی استفاده می شود که انسان در آغاز خاک بوده (سوره حج آیه 5) سپس با آب آمیخته شده، و به صورت گل در آمده (انعام - 2) و بعد به صورت گل بدبو (لجن) درآمد (حجر - 28) سپس حالت چسبندگی پیدا کرد (صافات - 11) و بعدا به صورت خشکیده درآمد، و حالت صلصال کالفخار به خود گرفت (آیه مورد بحث).

این مراحل از نظر بعد زمانی چه اندازه طول کشید؟ و انسان در هر مرحله ای چقدر توقف کرد؟ و این حالتهای انتقالی تحت چه عواملی به وجود آمد؟ اینها مسائلی است که از علم و دانش ما مخفی است، و تنها خدا می داند و بس،

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 119@@@

آنچه مسلم است اینکه تعبیرات مزبور بیانگر یک واقعیت است که با مسائل تربیتی انسان پیوند مهمی دارد، و آن اینکه ماده اولیه انسان بسیار بی ارزش و بی مقدار، و از حقیرترین مواد روی زمین بوده، اما خداوند بزرگ از چنین ماده بی ارزشی چنان مخلوق پرارزشی ساخت که گل سرسبد جهان آفرینش شد.

و در ضمن اشاره ای است به این معنی که ارزش واقعی انسان را همان ((روح الهی)) و نفخه ربانی که در آیات دیگر قرآن (مانند آیه 25 سوره حجر) آمده تشکیل می دهد، تا با شناخت این حقیقت راه تکامل خود را به خوبی دریابد، و بداند از کدامین مسیر باید برود تا ارزش واقعی خویشتن را در عالم هستی باز یابد.

سپس به آفرینش ((جن)) پرداخته، می گوید: ((و جن را از شعله های مختلط و متحرک آتش آفرید)) (و خلق الجان من مارج من نار).

((مارج)) در اصل از ((مرج)) (بر وزن مرض) به معنی اختلاط و آمیزش است، و در اینجا منظور اختلاط شعله های مختلف آتش می باشد، زیرا هنگامی که آتش شعله ور می شود گاه به رنگ سرخ، گاه به رنگ زرد، گاه به رنگ آبی، گاه به رنگ سفید درمی آید.

بعضی گفته اند که معنی ((تحرک)) نیز در آن هست (از امرجت الدابة یعنی ((حیوان را در چراگاه رها کردم)) زیرا یکی از معانی ((مرج))همان مرتع است).

باز در اینجا دقیقا برای ما روشن نیست که آفرینش ((جن)) از این آتشهای رنگارنگ چگونه بوده است؟ همانگونه که خصوصیات دیگر آن نیز از طریق فجر صادق یعنی قرآن مجید و وحی آسمانی برای ما ثابت شده است، محدود

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 120@@@

بودن معلومات ما در برابر مجهولات هرگز به ما اجازه نمی دهد که این حقایق را انکار کنیم یا نادیده بگیریم، بعد از آن که از طریق وحی اثبات گردد، هر چند علم به آن راهی نیابد.

(به خواست خدا شرح بیشتر درباره آفرینش جن و خصوصیات این مخلوق در تفسیر سوره جن خواهد آمد)

به هر حال بیشترین موجوداتی که ما با آن سر و کار داریم آب و خاک و باد و آتش است، خواه آنها را چون قدماء بسیط و عنصر بدانیم، و یا همچون دانشمندان امروز مرکب از اجزای گوناگون، ولی در هر صورت مبداء آفرینش انسان آب و خاک بوده، در حالی که مبداء آفرینش ((جن)) باد و آتش است، و این دوگانگی مبداء آفرینش سرچشمه تفاوتهای زیادی میان این دو است.

باز به دنبال نعمتهائی که در آغاز آفرینش انسان بوده این جمله را تکرار می کند: ((پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید)) (فبای آلاء ربکما تکذبان).

در آیه بعد به بیان یکی دیگر از نعمتهای الهی پرداخته، می گوید: ((او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است)) (رب المشرقین و رب المغربین).

درست است که خورشید در هر روزی از ایام سال از نقطه ای طلوع و در نقطه ای غروب می کند، و به این ترتیب به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب دارد، ولی با توجه به حداکثر ((میل شمالی)) آفتاب، و ((میل جنوبی)) آن در حقیقت

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 121@@@

دو مشرق و دو مغرب دارد، و بقیه در میان این دو می باشد.**توضیح اینکه: از آنجا که محور زمین نسبت به سطح مدار آن مایل است و زاویه ای در حدود 23 درجه تشکیل می دهد و با همین حال به گرد آفتاب می گردد طلوع و غروب آفتاب دائما متغیر به نظر می رسد و از 23 درجه میل اعظم شمالی (در آغاز تابستان) تا 23 درجه میل اعظم جنوبی (در آغاز زمستان) در تغییر است که مدار اول را مدار (رأس السرطان) و مدار دوم را مدار (رأس الجدی) گویند، و این است دو مشرق و دو مغرب آفتاب و بقیه مدارات در درون این دو مدار قرار دارد.***

این نظام که مبداء پیدایش فصول چهارگانه سال با برکات فراوانی است در حقیقت تاءکید و تکمیلی است برای آنچه در آیات قبل آمده، آنجا که سخن از حساب سیر خورشید و ماه در میان است، و همچنین سخن از وجود میزان در آفرینش آسمانها، و در مجموع هم بیانگر نظام دقیق آفرینش و حرکت زمین و ماه و خورشید می باشد، و هم اشارهای است به نعمتها و برکاتی که از این رهگذر عائد انسان می شود.

بعضی دو مشرق و دو مغرب را در اینجا به طلوع و غروب ((خورشید)) و طلوع و غروب ((ماه)) تفسیر کرده اند و آنرا مناسب با آیه گذشته ((و الشمس و القمر بحسبان)) می دادند، ولی معنی اول مناسبتر به نظر می رسد، به خصوص اینکه در بعضی از روایات اسلامی به آن اشاره شده است.

از جمله در حدیثی از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: ان مشرق الشتاء علی حده، و مشرق الصیف علی حده، اما تعرف ذلک من قرب الشمس و بعدها؟: ((مشرق (آغاز) زمستان جداگانه است، و مشرق (آغاز) تابستان جداگانه است آیا نمی بینی که خورشید در این دو فصل نزدیک و دور می شود (اشاره به بالا آمدن خورشید در آسمان در فصل تابستان و پائین رفتن در فصل زمستان است).**تفسیر (نور الثقلین) جلد 5 صفحه 190.***

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 122@@@

از آنچه گفتیم این نکته به خوبی روشن شد که چرا در بعض آیات قرآن آمده است فلا اقسم برب المشارق و المغارب: ((سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها)) (معارج - 40).

زیرا در آنجا اشاره به تمام مشرقها و مغربهای خورشید در عرض سال است، در حالی که در آیه مورد بحث تنها به نهایت قوس صعودی و نزولی آن اشاره می کند.

به هر حال بعد از ذکر این نعمت باز جن و انس را مخاطب ساخته می گوید: ((کدامین نعمت از نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید))؟! (فبای آلاء ربکما تکذبان).

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 123@@@