انسان بیدار مشكلات و تنگناها را چهرهای از ربوبیت حق میبیند، همانطور كه وسعتها و راحتیها را چهرة دیگری از ربوبیت حق میشناسد، خدا میداند ما در چه شرایطی میتوانیم درست بندگی كنیم، چون او ربّ ما است و ما بندگان اوییم «إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا»؛ در علم خدا، آن نحوة آرمانی و ایدهآلِ بودنِ ما مشخص بود و بر اساس آن بودن، زندگی ما را برای ما تنظیم فرمود. حالا اگر ما از آن زندگی كه توسط حضرت حق تنظیم و برنامهریزی شده استفاده نمیكنیم، تقصیر خود ماست، طناب برای آن است كه انسان بگیرد و بالا برود، حالا اگر كسی میل رفتن در چاه را دارد و از طناب به جای بالا رفتن در راه پایین رفتن استفاده میكند، تقصیر طناب نیست. گفت:
تو درون چـاه رفتهاستی زكـاخ
چه گنـه دارد جهـانهای فــراخ
مر رَسَن را نیست جرمی ای عنود
چون تو را سودای سر بالا نبود
دو حالت قابل تصور است: یا خدا از قبل، طرح دنیا و حوادث آن را در علم خود نداشته، و دنیا و حادثههای آن روی دست خدا مانده است، یا از قبل طرحش را داشته است، فرض اوّل محال است، چون خالق هستی، علم به تمام ابعاد مخلوقش دارد و آینده مخلوقش هم جزء مخلوقیت مخلوق است و با اراده خدا ایجاد شده است، پس اگر طرح دنیا را از قبل در علم خود داشته است و هر موجودی آنطوری كه در علم خدا بوده خلق میشود. همچنانكه موجود مختار بر اساس اختیاری كه در علم خدا برای او بوده، خلق شده است پس از قبل به همة ابعاد وجودیِ ما علم داشته و به نیازهای ما از جمله نیاز ما به رزق، علم داشته است و لذا میفرماید: «إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا» یعنی؛ از قبل آن بنده را با تمام میلها و مصلحتهایش میشناخته و بر اساس همان میلها و مصلحتهایش زندگی او را همراه با وسعت و یا تنگی رزقش، تقدیر فرمود، پس تمامی مكنونات وجود بنده قبل از خلقت بنده معلوم است و بر همان اساس كه خدا نحوة وجود بنده را میداند، زندگی بنده را نسبت به بنده و بنده را نسبت به دنیا، آرایش داده و ربوبیت كرده است.
اینجا شما با دقت به قسمت آخر آیه، نتیجه خوبی میگیرید و آن اینكه ربّ شما برای زندگی شما از قبل برنامهریزیهای لازم را انجام داده است، ربّ كارش پروریدن است، حالا اگر از قبل میداند كه پروریدن و تعالی شما در رابطه با ایجاد این نوعِ خاص از شرایط است، همان شرایط را برای شما تدبیر میكند. حالا شما طوری زندگی كن كه نگاه و عقیدة توحیدیات تو را متوجه شرایط پرورش پروردگارت كند. یعنی نظام توحیدی و تدبیر حكیمانهای كه بر اساس آن ، رزق یكی را تنگ گرفته و رزق دیگری را وسعت داده است، نه آن كه رزقش تنگ است زندگیاش از تعادل خارج میشود و نه آن كه رزقش وسعت دارد قرار است گرفتار ریخت و پاش شود و از تعادل لازم خارج گردد.