قیامت یعنی ادامة امروزِ ما در ابدیتی كه شرایط دنیا را ندارد و شرایط مخصوص به خود را دارد. اگر ما ملكات معنوی مطلوبی برای خود در دنیا بهوجود آوردیم، برای همیشه با آن ملكات به سر خواهیم برد، و بر عكسِ دنیا كه با وَجه قابلتغییر خودمان در این عالم روبهروییم، تا فرصت تغییر خود به سوی كمالات را داشته باشیم، در قیامت از طریق بُعد ثابت خودمان با حقیقت ثابت عالم روبهرو خواهیم بود. در این دنیا خودِ آدم باید بُعد همیشگی و ابدی خودش را آباد كند و طوری خود را بسازد كه دوست داشته باشد با آن خودی كه ساخته است در آن عالَم ابدی بهسر ببرد، و خودش نه تنها برایش قابل تحمل بلكه قابل پذیرش باشد، نه اینكه طوری خود را ساخته باشد كه در آن عالم بخواهد از خودش فرار كند، چراكه در آن عالم برای انسان امكان فرار از خود هرگز پیش نمیآید. مثلاً كسی كه خودش را میكُشد، در واقع تن خود را كشته است، یعنی خودش تنش را به قتل رسانده، ولی باز در آن عالم با خودش یعنی با آن كسی كه خودش خودش را كشته است، روبهرو است، و باز همان كه خودش را كشته پیش خودش هست، چون تنش را كشت. حالا پس از جدا شدن از تن، همان كسی كه تنش را كشت به برزخ میرود، پس هرگز از خودش جدا نشده، ولی با خودی همواره روبهرو است كه همواره میخواهد از آن فرار كند.
حالا با توجّه به این نكته باید به رزق خودمان بنگریم، مگر ما برای آبادانی خودمان رزق را نمیخواهیم، حال خودمان همیشه خودمانیم، پس باید در اصلاح خودمان بكوشیم تا در ابدیت كه خودمان دقیقتر با خود روبهرو میشود، احساس رضایت كنیم. اگر صرفاً در آبادانی تن خود كوشیدیم، غفلت از خود كردهایم. امّا اگر بر قیامتِ خود نظر كردیم، در واقع بر خود واقعیمان نظر كردهایم، اگر به ساختمان و در و دیوار و مدرك و مقام نظر كردیم، بر آن خودی كه قیامت ظهور كامل خواهد كرد، نظر نكردهایم، امّا اگر به قیامت نظر كردیم، به جایی نظر كردهایم كه ما خودمانیم بدون این ابزارها، آنجایی كه این اسبابها دیگر حكومت نمیكند. پس برای اینكه خودت را برای خودت بخواهی، باید در اصلاح قیامتت بكوشی.