پیامبران در مقام عبودیتِ محض بودهاند. كنار این عبودیت، هر وقت پیش میآمد كار هم میكردند. اگر میبینید امیرالمؤمنین(ع) نخلستان درست میكردند، این نخلستانها را برای كمك به انسانها احداث مینمودند، ولی میبینید كه هیچوقت هم دغدغة رزق نداشتند. خداوندی كه میفرماید شما را برای بندگی آفریدم و اگر گرفتار رزق شویم از بندگی باز میمانیم، پس حتماً دنیایش را طوری نیافریده است كه ما گرفتار رزق شویم، چون خداوند حكیم است و كار لغو نمیكند و تكلیفی كه از طاقت بنده بیرون باشد، از حكیم صادر نمیشود. یعنی هیچوقت حكیم پای مرغها را نمیبندد و به آنها بگوید بروید لانه! اگر گرفتار رزق دنیا شدن لازمة زندگی دنیا باشد و در نتیجه به جهت این گرفتاری نتوانیم به بندگی بپردازیم و آنوقت از طرفی فرموده است ما شما را برای بندگی خلق كردیم، پس چه موقع بندگی كنیم؟ پس معلوم میشود دنیا را طوری آفریده است كه با اندك فعالیت، رزق حقیقی ما میرسد و نباید نگران رزق خود باشیم و از وظیفة اصلی خودمان، كه همان بندگی خدا است، غافل گردیم.
همچنانكه در جلسة قبل عرض شد، حضرت در خطبه 114 میفرماید: خداوند رزق را تكفُّل كرده و به عهده گرفته، ولی عمل برای آبادانی قیامت را به عهدة شما گذاشتهاست. فهم این مسئله یكی از اسرار عرفانی است. چیزهایی در زندگی هست كه برای درك آن خیلی شعور میخواهد: یكی مسئله مرگ است كه چگونه انسان آن را بفهمد و جایگاه آن را در حیات دنیایی بشناسد. دیگری سرّ رزق در عالم است. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: اگر كسی این مسئله را بفهمد، از همة مشكلاتش رها میشود. البته به شرطی كه از این موضوع سوءاستفاده نكند و تنبلی كند. كسی كه بفهمد رزقش را خدا تكفّل كرده است، زندگیاش یك پارچه عبودیت و تلاش و نشاط میشود، نه تنها یك گوشه نمینشیند كه خداوند خودش رزق را برساند، بلكه تلاشهایش در افقی فوق زندگی دنیایی انجام میشود. مگر تو آمدهای در این دنیا رزق بخوری كه در عین تأمین رزق یك گوشه نشستهای و انتظار داری خودش رزقت را برساند، فراموش كردهای آمدهای تا عبودیت انسانی داشته باشی و در راه تحقّق عبودیت باید همچون انبیاء و اولیای الهی عمل كرد، با سوءاستفاده از این سخن، عملاً اگر كسی گوشهنشینی كند، از آدمیّت گوشهگیری كرده است.