پرسشی که در این جا مطرح میشود این است که تکلیف کسانی که به دلیل قرار گرفتن در شرایطی خاص نمیتوانند حقایق اسلام را تشخیص دهند، چیست؟ شاید تصور این حالت برای امثال من و شما خیلی آسان نباشد، اما اگر یک مقدار چشممان را بازتر کنیم خواهیم دید که اکثریت مردم روی زمین را این گونه افراد تشکیل میدهند. شرایط
﴿ صفحه 91﴾
بسیاری از جوامع طوری نیست که مردم همه حقایق را درک کنند. اگر خدا بر ما منت گذاشته و این معارف را به ما عنایت فرموده است تا ایمان واقعی پیدا کنیم و حقایق اسلام را بشناسیم، باید بسیار شکرگزار باشیم. بسیاری از مردم در شرایطی واقع شدهاند که خیال میکنند حقیقت آن است که آنها میگویند و جز آن نیست. برای مثال بسیاری از فرقههای اسلامی در کشورهای غیر شیعه نشین هستند که به دلیل انس زیاد با شرایط محیطی ـ اجتماعی خودشان، اصلا تصور نمیکنند راه دیگری صحیح باشد. آنها شیعیان را مشرک میدانند و معقتدند قرآنِ شیعیان قرآنی دیگر است، شیعیان نماز نمیخوانند و اگر هم بخوانند، چیز دیگری است و با نماز مسلمانان تفاوت دارد! و... . حتی روایت مجعولی به این مضمون درست کردهاند که شیعهها معتقدند جبرئیل امین خیانت کرده و به جای این که وحی را به امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل کند، اشتباهی به پیغمبر(صلی الله علیه وآله) نازل کرده است! از این رو آنها [ شیعیان!] وقتی نمازشان تمام میشود، به جای گفتن الله اکبر، سه مرتبه میگویند: «خان الامین»! یعنی ـ نعوذ بالله ـ جبرئیل امین خیانت کرده است! آن چنان تبلیغات گستردهای بر ضد شیعه صورت گرفته است که اگر ما هزار بار قسم بخوریم که چنین چیزهایی واقعیت ندارد، و حتی یک نفر شیعه نیز در کشور ما چنین کاری انجام نمیدهد، آنها باور نمیکنند. چنین کسانی اصلا درصدد بر نمیآیند که ببینند تشیع حقّ است یا باطل.
اکنون فرض کنیم کسانی به دلیل قرار گرفتن در چنین شرایطی، ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را قبول نداشته باشند، و خلفای ثلاثه را حق و حضرت علی(علیه السلام) را هم خلیفه چهارم بدانند؛ چنین افرادی آیا بهشتی هستند یا جهنمی؟ آیا آن روایتی که میگوید: اگر کسی ولایت ما را نداشته باشد به جهنم میرود، شامل این افراد نیز میشود یا خیر؟
به این گونه افراد که اصلا احتمال حقانیت مذهبی دیگر به ذهنشان نمیآید، اصطلاحاً «مستضعف» میگویند. مستضعف، به اندازه استضعافش معاف و معذور است. البته اگر فردی در یک امر فرعی استضعاف داشت، معنایش این نیست که مستضعف مطلق است. اگر کسی فقط در بعضی از مسایل اعتقادی مستضعف باشد، به هر اندازه که حجت برایش تمام شده باشد ـ چه از راه عقل و چه از راه نقل ـ به همان اندازه مسؤول است.
بنابراین ملاک سعادت انسان ایمان است، به شرط آن که تا آخرین لحظه آن را حفظ کرده باشد. ایمان وقتی باقی میماند که انسان به لوازم آن ملتزم باشد، در غیر این صورت
﴿ صفحه 92﴾
به تدریج ضعیف میشود و از بین میرود. حتی ممکن است خود فرد نیز متوجه نشود که کافر شده است، اما ته دلش میبیند شک و تردید دارد و برخی از احکام الهی را نمیتواند قبول کند. عملِ تنها بدون ایمان گرچه میتواند آثاری در دنیا داشته باشد، اما فایدهای برای آخرت ندارد.
اکنون آیا کسانی که اعتقادات صحیح و کاملی دارند؛ یعنی علاوه بر این که سایر اصول دین را قبول دارند، به امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) معتقدند، اما گاهی هم مرتکب گناهی شده اند، آیا ما باید با آنها دشمن شویم و طردشان کنیم؟ تمام انسانها که معصوم نیستند. مسلّماً تعداد معصومان از غیر معصومان بسیار کم تر است. البته اگر کسی تجاهر به فسق دارد، نباید با او معاشرت کنیم. اگر کسی دارای بعضی از صفات زشت است، خوب نیست انسان با او رفاقت کند؛ زیرا ممکن است خودش نیز به آن صفات زشت مبتلا گردد. اما نباید به او فحش و ناسزا بدهد، بلکه باید نسبت به او دلسوزی داشته باشد و سعی نماید او را ارشاد کند و با تضرع و زاری از خداوند بخواهد که خدا توفیقش دهد تا گناهانش را ترک و توبه کند.
در هر حال اگر کسانی ایمانشان را حفظ کنند، بالاخره به بهشت میروند. البته این سخن بدین معنا نیست که ایمان تنها کافی است و گناه هیچ اثری ندارد: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ؛**زلزله (99)، 7ـ8.*** هر کس به قدر ذرهای کار نیک کرده [پاداش]آن را خواهد دید و هر کس به قدر ذرهای کار زشتی مرتکب شده [کیفر آن را]خواهد دید.
هیچ کاری بی حساب نیست. شفاعت هم نصیب کسانی میشود که لیاقت شفاعت را کسب کرده باشند و باید توجه داشت که ارتکاب بعضی از گناهان باعث از بین رفتن لیاقت شفاعت میگردد. امام صادق(علیه السلام) در آخرین لحظات حیات پربرکتشان فرمودند، به اهل بیت و دوستان من بگویید: اِنَّ شَفاعَتَنا لَنْ تَنالَ مُسْتَخِفّاً بالصَّلاة؛**بحارالانوار، ج 82، ص 235.*** کسی که نماز را سبک بشمارد، مشمول شفاعت ما نمیشود. بنابراین همانطور که توبه موجب آمرزیده شدن گناهان میشود، برخی از کارهای دیگر انسان نیز میتواند استحقاق شفاعت برایش ایجاد کند یا قابلیت شفاعت را از وی سلب کند.
﴿ صفحه 93﴾