پس از این که حضرت ویژگیهای شیعیان واقعی را برشمردند، ابن جندب از جا و مکان این گونه افراد سؤال میکند. حضرت در پاسخ، با اشاره به آیهای از قرآن، محل زندگی آنان را بالای کوهها و اطراف شهرها بیان میکنند: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ فَاَیْنَ اَطْلُبُهُم؟ قال(علیه السلام) :
﴿ صفحه 141﴾
عَلی رؤوسِ الجِبالِ و اطرافِ المُدُنِ و اذا دَخَلْتَ مدینَةً فَسِلْ عَمَّنْ لایُجاوِرُهُمْ و لایُجاوِرونَهُ فَذلِکَ مُؤْمِنٌ کما قال اللّهُ "وَجاءَ مِن أَقْصَی الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعی" واللّهِ لَقَدْ کان حَبیبُ النَّجَّار وَحْدَهُ.
حضرت در زمانی این سخنان را بیان میفرمایند که حکومت نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) و شیعیان، سخت گیریهای شدیدی روا میداشت. خصوصاً در زمان بنی مروان، شیعیان سخت تحت فشار قرار داشتند؛ گاهی به اتهام تشیع، افراد را زندانی میکردند، شکنجه میدادند و حتی به طرز فجیعی به قتل میرساندند. همین امر موجب شده بود تا شیعیان غالباً از حجاز به سایر مناطق، از جمله ایران مهاجرت نمایند. یکی از دلایل وجود مقبره امام زادهها در مناطق کوهستانی و خصوصاً در شمال ایران، همین مسأله است. زیرا آنان برای در امان ماندن از ایادی حکومت، به گوشه و کنار شهرها و بالای کوهها پناه میبردند. در چنین شرایطی است که حضرت به ابن جندب میفرمایند: توقع نداشته باش شیعیان ما را فوج فوج در شهرها و در میان عموم مردم ببینی؛ اگر خواستی آنها را بیابی، دقت کن چه کسانی هستند که با مردم عادی رفاقت و معاشرت ندارند، نه آنان با مردم انس میگیرند و نه مردم با آنان، از این طریق میتوانی شیعیان ما را پیدا کنی. سپس حضرت میفرمایند: مَثَل شیعیان ما در بین مردم، مَثَل حبیب نجار در انطاکیه است.
خدای متعال در سوره «یس»، پیامبر(صلی الله علیه وآله) را مورد خطاب قرار داده و از وی میخواهد برای مردمی که هنوز ایمان نیاورده اند، از شهری ـ که در روایات به انطاکیه معرّفی شده است ـ مَثَل بزند که مردمانش علی رغم دعوت پیامبران سه گانه (که از طرف خداوند برای هدایت آنان، به آن جا رفته بودند) هم چنان از ایمان آوردن و پذیرش حق سر باز میزدند: إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِث فَقالُوا إِنّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ؛**یس (36)، 14.*** نخست دو تن از رسولان را فرستادیم، چون تکذیب کردند، رسول سومی برای مدد و نصرت مأمور کردیم تا همه گفتند ما (از جانب خدا) به رسالت (برای هدایت) شما آمده ایم. مردم آن شهر نه تنها به پیامبران الهی ایمان نیاوردند، بلکه آنان را به قتل نیز تهدید کردند. در چنین شرایطی بود که حبیب نجار برای حمایت پیامبران الهی، از دورترین نقطه شهر، نزد آنان آمد: وَ جاءَ
﴿ صفحه 142﴾
مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ؛**همان، 20.*** و (در این گفتوگوها بودند) مردی (حبیب نام) شتابان از دورترین نقاط شهر فرا رسید و گفتای مردم (از من بشنوید و) رسولان خدا را پیروی کنید. حبیب نجار در گوشهای از شـهر، تنـها و دور از اجـتماع زندگی میکرد؛ زیرا با آن مردم سنخیتی نداشت. پس از این که وی آن قوم را به پیـروی از رسولان خدا دعـوت کرد، مـورد آزار و اذیت مردم قرار گرفت و به دست آنان کشته شد.