تربیت
Tarbiat.Org

پیام امام صادق(علیه السلام) به ره جویان صادق
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

رفع اضطراب‌ها در پرتو اعتماد به خداوند

هر انسان عاقلی اگر اندکی بیندیشد، حتی اگر متدین و دین دار هم نباشد، می‌فهمد که انباشت ثروت برای دیگران، کاری غیرعاقلانه است. اما مسایلی وجود دارد که تا انسان ایمان نداشته باشد و خداپرست نباشد، نمی‌تواند آنها را به درستی درک کند. انسان خداشناس در اثر توکل و تسلیم و رضا به تدبیرات و تقدیرات الهی، به مقامات معنوی بسیار بلندی دست پیدا می‌کند که می‌تواند از عهده فهم و درک آن مسایل برآید. ما در زندگی به طور طبیعی ـ صرف نظر از معرفتی که به خدای متعال پیدا می‌کنیم ـ برای رفع نیاز خود به اسباب و وسایلی که در اختیار داریم، مانند نیروی بدنی و فکری خود، دوستان، پدر و مادر و خویشان خود اعتماد می‌کنیم. اما تربیت دینی این گونه نیست. دین انسان را به گونه‌ای پرورش می‌دهد که هرگاه احساس نیاز کرد، ابتدا برای رفع نیاز خود
﴿ صفحه 161﴾
متوجه خدا شود. هر چند اراده الهی بر این تعلق گرفته که کارها در این عالم از روی اسباب انجام بگیرد، اما فرق است میان این که انسان وسایل این دنیا را ابزار بداند یا تأثیر استقلالی برای آنها قایل باشد. انسان‌هایی که از تربیت دینی کاملی برخوردار نیستند، خود را صاحب تدبیر و وسایل دنیا را دارای تأثیر استقلالی می‌دانند. اما دین به انسان می‌آموزد که همه چیز از آن خدا است، وجود و بقا و تدبیر و تقدیر به دست اوست. اجازه تصرف ما تکویناً و تشریعاً به دست خدا است.
ما باید سعی کنیم این روحیه را در خود تقویت کنیم که، اعتمادمان قبل از هر چیز به خدا باشد. البته این سخن بدین معنا نیست که هیچ کاری انجام ندهیم و از هیچ وسیله‌ای استفاده نکنیم و به انزوا و خلوتی نشسته و انتظار داشته باشیم که خدا همه چیز را درست کند، بلکه سخن در این است که بدانیم سر رشته کار و اختیار عالم به دست خدا است. خداوند عالم، بدون اسباب مادی هم می‌تواند نیازهای ما را برطرف کند، اما حکمت او اقتضا کرده که این اسباب در کار باشد و ما در معرض هزاران آزمایش و امتحان الهی قرار بگیریم تا زمینه رشد و تکامل معنوی ما فراهم شود. اگر این اسباب و آزمایش‌های الهی نبود، تکاملی هم در کار نبود. اگر ما کار نمی‌کردیم و روزی به دست نمی‌آوردیم، حلال و حرام، واجب و مستحبی مطرح نمی‌شد و لذا رشد و تکاملی هم برای انسان در کار نبود. تکامل انسان در اثر عمل به تکالیف است، زمینه تکلیف را همین کارهای خوب و بد فراهم می‌کند. باید این اسباب در کار باشند تا به تکامل برسیم، اما مهم توجه به این نکته است که این اسباب و ابزار به تنهایی کارساز نیستند، بلکه فوق اینها دست دیگری است که همه چیز در قبضه قدرت او است. ما باید در هر حالی ابتدا توجه و اعتمادمان به او باشد، سپس سراغ اسباب برویم. معرفت ناب توحیدی و تربیت ناب دینی چنین نگرشی را اقتضا می‌کند.
چیزی که انسان را به تفکر و تلاش و فعالیت وا می‌دارد، یا مربوط به دنیا است یا آخرت؛ و ما باید بدانیم که سررشته و اختیار همه چیزهایی که ما برای دنیا و آخرت خود می‌خواهیم در دست خدا است. کسانی که توجه قلبی و اعتمادشان به خدا باشد، خداوند کار آنها را آسان و مشکلات دنیا و آخرتشان را با تدبیر و تقدیر خودش حل می‌کند؛ یعنی به جای این که آنها به نیرو و تدبیر خودشان اتکا کنند و زحمت
﴿ صفحه 162﴾
بسیاربکشند، خداکمکشان می‌کند تا مشکلشان حل شود. این یک فضل مضاعف الهی است که شامل این گونه افراد می‌شود.
شایسته است همواره به هنگام گرفتاری و مشکلات، آیه شریفه أَ لَیْسَ اللّهُ بِکاف عَبْدَهُ...؛**زمر (39)، 36.*** را به یاد بیاوریم که می‌فرماید: آیا خدا برای بنده خود کافی نیست؟ کسی که خدا را دارد، به چه چیز دیگری احتیاج دارد؟ توجه به این مطلب ـ که بزرگ ترین سرمایه مؤمن است ـ موجب می‌شود که اعتقاد و اعتماد بیش تری به خدا پیدا کنیم. کسانی که از این نیروی معنوی برخوردار شوند، مشکلاتشان زودتر حل می‌گردد.
متأسفانه در بسیاری از موارد، برای بسیاری اتفاق می‌افتد که در گرفتاری‌ها به جای اعتماد و تکیه به نیروی لایزال الهی به چیزهای دیگر اعتماد می‌کنند. مثلاً، پدری که به مسافرت رفته و از همسر و فرزند بیمارش دور شده، مدام نگران حال فرزند خود می‌باشد. این شخص در منزل هم که بود این مشکلات را داشت، اما اکنون که در مسافرت است، مشکلش مضاعف شده است؛ چون از خانه و زندگی خود دور است. کسانی که برای انجام وظیفه ـ مثل حج و عبادت و سفر زیارتی واجب یا مستحب یا تبلیغ دین یا جهاد و مانند اینها ـ از خانه و کاشانه خود دور می‌شوند، خواه ناخواه نگران خانواده و زن و فرزند خود هستند، اما این افراد اگر اعتماد به خدا داشته باشند، نگرانی آنها کم می‌شود، بلکه اصلا نگرانی پیدا نمی‌کنند؛ چون می‌دانند کسی بالای سر خانواده آنها است که قدرتش از همه بیش تر است. خداوند، برای کمک، هرگز سفر یا حَضر بودن ما را لحاظ نمی‌کند، اگر تقدیر الهی بر کمک باشد، حضور و غیاب ما بی‌وجه است و اگر هم تقدیر الهی بر کمک نشدن باشد، حضور ما فایده‌ای ندارد.