حضرت میفرمایند: یَا بْنَ جُنْدَب اَحْبِبْ فِی اللّهِ و اَبْغِضْ فِی اللّهِ؛ای پسر جندب، دوستی کن به خاطر خدا و دشمنی کن به خاطر خدا؛ یعنی غیر از اعمال و رفتار ظاهریت، حتی حب و بغضت، دوستی و دشمنیات ـ که امری قلبی و درونی است ـ باید برای خدا باشد. اگر کسی را دوست میداری فقط و فقط به انگیزه الهی باشد و اگر کسی را هم دشمن میداری آن هم تنها برای جلب رضایت الهی باشد.
باید اذعان کرد که این، کاری است بس مشکل، به خصوص که انسان بخواهد همه دوستیها و دشمنی هایش این گونه باشد. با این همه، در مراتب کمال و سیر و سلوک، انسان میتواند و باید سعی کند به مرحلهای برسد که نه تنها اعمال ظاهریش، نماز و روزه و انفاقش، که محبت و کینه اش نیز برای خدا باشد. محبت و کینه امری قلبی است و این که انسان کاری بکند که در دوستی و دشمنی اش نسبت به دیگری فقط خدا را در نظر بگیرد و ذرهای غیر خدا مطرح نباشد، نمیگویم غیرممکن، ولی البته بسیار دشوار است و تلاش بسیاری میطلبد و تا خداوند کمک نکند انسان خود نمیتواند به چنین درجهای برسد. بسیار کمند کسانی که به این حد رسیده باشند و محبتشان صد در صد خالص «فی اللّه» باشد. اما در هر صورت انسان نباید ناامید باشد و بایستی برای رسیدن به چنین مقامی تلاش خود را انجام دهد؛ در این صورت خداوند نیز کمک خواهد کرد و ان شاء اللّه توفیقات خاص خود را شامل انسان خواهد نمود.
باید توجه داشت این که میگوییم، محبتمان صد در صد برای خدا باشد، به این معنا نیست که غیر از خدا کسی را دوست نداشته باشیم، بلکه منظور این است که یک محبت
﴿ صفحه 149﴾
اصیل بیشتر نباید در وجود ما باشد و بقیه محبتها در سایه و در شعاع این محبت قرار داشته باشند؛ مثلاً اگر پدر و مادر را دوست داریم، نه چون پدر و مادرمان هستند و با آنها رابطه خونی و نَسَبی داریم، بلکه به این دلیل باشد که خداوند فرموده است: وَ قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً،**اسراء (17)، 23.*** یا این که: أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ.**لقمان (31)، 14.*** دوستی زن و همسر و فرزند و بستگان و دوستان نیز میتواند به همین صورت باشد. ما اگر حتی پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) را دوست داریم از آن جهت است که آنان دوستان خدا هستند و خدا آنان را دوست دارد و ما را به دوستی آنان امر فرموده است: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی.**شوری (42)، 23.*** اگر ـ العیاذ بالله ـ خداوند اهل بیت(علیهم السلام) را دوست نمیداشت، ما چه محبتی نسبت به آنها میداشتیم؟
به هرحال اگر انسان توانست به مقامی برسد که قلبش سراسر مملو از محبت خداوند شود و ذرهای محبت غیر خدا در آن نباشد، آن گاه به آن جا میرسد که فرمود: قَلْبُ المؤمنِ عرشُ الرّحمن.**بحارالانوار، ج 58، باب 4، روایت 61.*** این که فرمودهاند قلب مؤمن عرش خداوند است، چنین قلبی منظور است، نه هر قلب و دل آلوده و ناپاکی. تا هنگامی که در انسان آلودگی و محبت دنیا، هوس ها، علایق و محبتهای شیطانی وجود دارد خداوند آن را عرش خود قرار نخواهد داد. راه رسیدن به چنان مقامی نیز چنگ زدن به دستگیره محکم الهی، پناه بردن به دامان خداوند و استعانت از ذات اقدس او است.