یکی از گرایشهای فطری انسان، بلکه بالاترین و عمیق ترین گرایش فطری او، رسیدن به کمالات معنوی و اوج گرفتن روحش در فضای ملکوت است. انسان فطرتاً گمشدهای دارد که در پی آن است، گویی میخواهد مانند پرندهای در فضای ملکوت اوج بگیرد و بالا رود. انسان میخواهد به کمالات بیش تری دست پیدا کند، به مقامات عالی تری برسد و علم حضوری ناآگاهانه اش به خدا، به علم حصولی و حضوری آگاهانه تبدیل شود. به عبارت ساده تر، میخواهد معرفتش بیش تر شود و گمشده اش را بیابد. گمشده انسان قرب به خدا است. به همین دلیل، همیشه در طول تاریخ، اقوام گوناگون به دنبال راههایی برای رسیدن به کمالات معنوی بودهاند و نام آن را هم عرفان گذاشته اند. این گرایش عرفانی در عمق فطرت همه انسانها وجود دارد، اما بالاترین مرتبه آن نزد انبیا و اولیای خدا(علیهم السلام) ، به خصوص وجود مقدّس پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و پس از ایشان، ائمه
﴿ صفحه 16﴾
اطهار(علیهم السلام) است. هرکس از آنها بهتر پیروی نماید و به دستوراتشان بیش تر عمل کند، در یافتن این گمشده موفق تر است. اما راهها و مسلکهای دیگر، هر کدام کمابیش انحرافات و اشتباهاتی دارند که گاهی به خطرهای بزرگی هم منجر میشود.
به هر حال، در نهاد ما گرایشی عمیق به خدا، شناخت و قرب او وجود دارد که هرگاه شفاف شود و درست به آن توجه پیدا کنیم، متوجه میشویم که به دنبال چه هستیم. اما هرگاه در پردههای ابهام، لایههای هوا و هوس و ابرهای گرایش به ماده مخفی باشد، به اشتباه تصور میکنیم به دنبال خواستههای مادی و دنیوی میگردیم. این نیاز، فطری است و اصولا هدف از خلقت انسان همین کمال نهایی و قرب خداوند است. نزول وحی، کتب آسمانی و شرایع الهی نیز برای زمینه سازی این سیر و حرکت انسانی بوده و همه انبیا(علیهم السلام) آمدهاند تا راه را برای این تکامل معنوی انسان هموار سازند.
امام راحل(رحمه الله) در اوج مسایل سیاسی و اجتماعی مطرح در کشور و در اوج جنگ، بیش تر اوقات، در سخنرانی هایشان به این نکته اشاره میکردند که درست است اسلام برای برقراری عدالت اجتماعی آمده، انبیا(علیهم السلام) آمدهاند تا احکام الهی را در جامعه پیاده کنند و حکومت خدایی برقرار شود، اما همه اینها مقدمه است برای هدفی والاتر و آن معرفت خدا است. این نیاز، فطری ما است و کمال نهایی ما در ارتباط با آن تعریف میشود. اسلام نیز برای رسیدن به همین هدف، مردم را دعوت میکند. پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) به برخی از دوستان و یاران خود، که لیاقت و استعداد بیش تری داشتند، این مطلب را صریحاً متذکّر میشدند.