انسان باید مراقب باشد که تحت تأثیر سخنان چاپلوسانه اشخاص متملق و نابخرد قرار
﴿ صفحه 173﴾
نگیرد و مغرور نشود: لاتَغْتَرَّ بِقَولِ الجاهلِ و لا بِمَدحِهِ. اگر بخواهیم در برابر سخنان تملق آمیز مصون باشیم، باید ارادهای قوی داشته باشیم و با تصمیمی قاطع و آمادگی روحی و روانی لازم، در مقابل این گونه سخنان مقاومت کنیم تا صفت رذیله عُجب و خودپسندی در ما شکل نگیرد. روحیه تکبّر بدترین آفتی است که انسان را به ورطه سقوط و نابودی میکشاند. واژه «تکبّر» و «استکبار» از واژههای کلیدی قرآن است که در موارد زیادی بر آن تأکید شده است. قرآن از کسانی که به مخالفت با پیامبران برخاستند، غالباً با تعبیر «الذین استکبروا»، «یستکبرون»، «مستکبرین»، «متکبرین» و مانند آن یاد کرده است. قرآن حتی در مورد کسانی که در امور عبادی مانند دعا کردن کوتاهی میکنند نیز تعبیر استکبار به کار برده است: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ؛**غافر (4)، 60.*** منظور از «تکبّر از عبادت» در این آیه، خودداری کردن از دعا است؛ آن کسانی که دعا نمیکنند در واقع از عبادت خدا استکبار کرده اند؛ یعنی عارشان میآید از این که پیش خدا گردن کج کنند. زبونی و پستی انسان به جایی میرسد که حاضر میشود درِ خانه مخلوق خدا برود امّا در خانه خدا نرود! قرآن نمیفرماید آنهایی که از دعا کردن «خودداری» میکنند؛ یعنی واژه «یَسْتَنْکِفونَ» را به کار نمیبرد، بلکه میفرماید: اِنَّ الَّذینَ «یَسْتَکْبِرونَ» عَنْ عِبادَتی. آنچه که شیطان را به مرتبه شیطانی رساند همین استکبار بود: «أَبی وَ اسْتَکْبَرَ».**بقره (2)، 34.***
استکبار از پذیرش حق، انسانهای بسیاری را در طول تاریخ به انحطاط کشانده و به مرتبه اسفل السافلین سوق داده است. البته استکبارِ انسانی مانند فرعون به یک باره پیدا نمیشود، بلکه انسان آرام آرام به این مفاسد کشیده میشود. اگر انسان به موقع در مقام مبارزه با این روح استکباری برآید، هیچ گاه مبتلا به استکبار عن الحق نمیشود. اگر انسان حق شناس باشد و در مقابل خدمت دیگران تشکر کند، در برابر نعمتهای خدا هم روح شکرگزاری پیدا خواهد کرد. خدا در قران سفارش میکند که شکر من و شکر پدر و مادر را به جا بیاور: أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ؛**لقمان (31)، 14.*** سرّ این که قرآن، شکر
﴿ صفحه 174﴾
والدین را در کنار شکرِ خداوند قرار داده این است که انسان ارزش پدر و مادر را به آسانی میتواند درک کند. هر کسی اندکی انصاف داشته باشد، میبیند والدین، مخصوصاً مادر، چه خدماتی در حق او انجام داده اند. اگر انسان درصدد حق شناسی از این نعمت روشن برآمد، شکرگزار خدا هم خواهد بود؛ اما اگر نسبت به این نعمت بی اعتنا باشد، شکر خدا را هم نخواهد گفت.
وقتی انسان روحیه ضد حق شناسی (استکبار) را در خودش تقویت کرد در حقیقت یک گام به جهنم نزدیک تر شده است. گوش دادن به ستایش تملّق گویان، انسان را از آگاه شدن نسبت به عیوب خویش غافل میکند. اگر انسان از عیوب خود آگاه نباشد، خودپسند و متکبر میشود و آن گاه که متکبر شد، مسیر کفر را میپیماید: لا تَغْتَرَّ بِقَولِ الجاهلِ و لا بِمَدْحِهِ فَتَکبَّرَ و تَجَبَّرَ و تُعْجِبَ بِعَمَلِکَ فَاِنَّ اَفْضَلَ الْعَمَلِ الْعِبادَةُ و التَّواضُعُ؛ به گفتار شخص جاهل و نابخرد و نیز به ستایش گری او مغرور نشو که به تکبر و خود بزرگ بینی و عُجب و خودپسندی دچار میشوی. همانا بهترین اعمال عبادت و تواضع است.
آنچه با عبادت سازگار است فروتنی و تواضع است. اگر انسان تکبّر ورزد از تواضع محروم میشود، اگر از تواضع محروم گشت، از عبادت محروم میشود و اگر از عبادت محروم شد، در واقع از هدف خلقت خود محروم شده است: ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ.**ذاریات (51)، 56.*** نتیجه این که انسان هر قدر به تکبر نزدیک تر شود از خدا دور میشود و هر قدر روحیه تواضع در او تقویت شود به خدا نزدیک تر میگردد.
﴿ صفحه 175﴾