تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد25
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

پاداش عظیم ابرار :

در آیات گذشته بعد از آن که انسانها را به دو گروه ((شکور)) و ((کفور)) یا شکرگزار و کفران کننده تقسیم کرد ، اشاره کوتاهی به مجازات و کیفر سخت کفران کنندگان آمده بود ، آیات مورد بحث به سراغ پاداشهای شکر گزاران و ابرار (نیکان و پاکان ) می رود ، و نکات جالبی در این زمینه یادآوری می کند .

نخست می فرماید : ((نیکان از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است ))

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 349@@@

(ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا) .

((ابرار)) جمع ((بر)) (بر وزن رب ) در اصل به معنی وسعت و گستردگی است ، و به همین جهت صحراهای وسیع را ((بر)) می گویند ، و از آنجا که افراد نیکوکار اعمالشان نتائج گسترده ای در سطح جامعه دارد این واژه بر آنها اطلاق می شود ، و ((بر)) (به کسر ب ) به معنی ((نیکو کاری )) است ، بعضی گفته اند فرق بیان آن و خیر این است که بر به معنی نیکی تواءم با توجه است در حالی که خیر معنی اعمی دارد .

((کافور)) در لغت معانی متعددی دارد و یکی از معانی معروف آن بوی خوش است همچنین گیاهی است خوشبو ، و یکی دیگر از معانی آن همان ((کافور)) معمولی است که بوی تندی دارد ، و برای مصارف طبی از جمله ضدعفونی کردن به کار می رود .

به هر حال آیه فوق نشان می دهد که این شراب طهور بهشتی بسیار معطر و خوشبو است که هم ذائقه از آن لذت می برد ، و هم شامه .

بعضی از مفسران نیز گفته اند ((کافور)) نام یکی از چشمه های بهشتی است ، ولی این تفسیر با تعبیر ((کان مزاجها کافورا)) که می گوید آمیخته با کافور است سازگار نیست .

از سوی دیگر با توجه به این که کافور از ماده ((کفر)) به معنی ((پوشش )) است ، بعضی از ارباب لغت مانند ((راغب )) در ((مفردات )) معتقدند که انتخاب این نام برای ((کافور)) به خاطر پوشیده بودن میوه درختی که این ماده از آن گرفته می شود در میان غلافها است .

بعضی نیز تعبیر ((کافور)) را اشاره به سفیدی فوق العاده و خنکی آن دانسته اند ، زیرا کافور معمولی نیز از نظر ((خنکی )) و ((سفیدی )) ضرب المثل است .

اما روی هم رفته تفسیر نخست از همه مناسبتر به نظر می رسد ، به خصوص

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 350@@@

این که گاهی در عبارات کافور را همردیف مشک و عنبر شمرده اند که از بهترین بوهای خوش است .

سپس به سرچشمه ای که این جام شراب طهور از آن پر می شود اشاره کرده می افزاید : ((این از چشمه خاصی است که بندگان خدا از آن می نوشند ، و آن را از هر جا بخواهند جاری می سازند)) ! (عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا) .**در اینکه نصب (عینا) برای چیست؟ احتمالات زیادی داده اند شاید از همه مناسبتر این است که (عینا) (منصوب به نزع خافض است) و در تقدیر (من عین) بوده بعضی نیز گفته اند (بدل) از (کافورا) و یا منصوب به اختصاص یا مدح است و یا مفعول فعل مقدری است و در تقدیر (یشربون عینا) می باشد ولی همانگونه که گفتیم معنی اول مناسبتر است*** و **(یشرب) هم به وسیله بامتعدی می شود و هم بدون آن و (با) در (بها) ممکن است به معنی (من) باشد***

آری این چشمه شراب طهور چنان در اختیار ابرار و عباد الله است که هر جا اراده کنند از همانجا سر بر می آورد ، و جالب اینکه در حدیثی از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که در توصیف آن فرمود : هی عین فی دار النبی (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) تفجر الی دور الانبیاء و المؤمنین : ((این چشمه ای است در خانه پیغمبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) که از آنجا به خانه سایر پیامبران و مؤمنان جاری می شود)) .**تفسیر (نورالثقلین) جلد 5 صفحه 477و (روح المعانی) جلد 29 صفحه 155***

آری همانگونه که در دنیا چشمه های علم و رحمت از خانه پیامبر اکرم

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 351@@@

(صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به سوی بندگان خدا و نیکان سرازیر می شود ، در آخرت که تجسم بزرگی از این برنامه است چشمه شراب طهور الهی از همین بیت وحی می جوشد ، و شاخه های آن به خانه های مؤمنان سرازیر می گردد !

((یفجرون )) از ماده ((تفجیر)) در اصل از ریشه ((فجر)) گرفته شده که به معنی شکافتن وسیع است ، خواه شکافتن زمین باشد یا چیز دیگر ، و از آنجا که نور صبح گوئی پرده شب را می شکافد به آن ((فجر)) گفته اند ، و به شخص فاسق از این رو ((فاجر)) می گویند که پرده حیا و پاکی را دریده ، و از مسیر حق خارج شده است .

اما در آیه مورد بحث به معنی شکافتن زمین است .

قابل توجه اینکه در میان نعمتهای فراوان بهشتی که در این سوره آمده است نخستین نعمت ((شراب طهور معطر خاصی )) ذکر شده ، و این شاید به خاطر آن است که پس از فراغ از حساب محشر در نخستین گام که در بهشت می نهند با نوشیدن از این شراب هرگونه اندوه و ناراحتی و ناخالصی را از درون جان خود می شویند ، و سرمست از عشق حق به استفاده از سایر مواهب بهشتی می پردازند .

در آیات بعد به ذکر اعمال و اوصافی که ((ابرار)) و ((عباد الله )) دارند ، پرداخته با ذکر پنج وصف دلیل استحقاق آنها را نسبت به این همه نعمتهای بی مانند توضیح می دهد .

می فرماید : ((آنها به نذر خود وفا می کنند)) (یوفون بالنذر) .

((و از روزی که عذاب و شر آن گسترده است بیمناکند)) (و یخافون یوما کان شره مستطیرا) .

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 352@@@

جمله ((یوفون )) و ((یخافون )) و جمله های بعد از آن که همه به صورت فعل مضارع آمده نشان می دهد که این برنامه مستمر و همیشگی آنان است .

البته همانگونه که در شاءن نزول گفتیم مصداق اتم و اکمل این آیات امیر مؤمنان علی و فاطمه زهرا و فرزندان آنها حسن و حسین ((سلام الله علیهم اجمعین )) می باشند که نذر خود را در مورد سه روز روزه داشتن ادا کردند ، و جز با آب افطار ننمودند ، و قلب آنان از خوف خدا و خوف قیامت مالا مال بود .

((مستطیر)) به معنی گسترده و پراکنده است ، و اشاره به عذابهای گوناگون و وسیع آن روز عظیم می باشد .

به هر حال وقتی آنها به نذرهائی که بر خویشتن واجب کرده اند وفا می کنند به طریق اولی واجبات الهی را محترم شمرده و در انجام آن می کوشند .

ترس آنها از شر آن روز بزرگ اشاره به ایمانشان به مساءله معاد ، و احساس ‍ مسؤولیت شدید در برابر فرمان الهی است .

آنها به خوبی معاد را باور کرده اند ، و به تمام کیفرهای بدکاران در آن روز ایمان دارند ، و اثر این ایمان در اعمالشان کاملا نمایان است .

سپس به ذکر سومین عمل شایسته آنها پرداخته ، می گوید : ((آنها غذای خود را در عین اینکه به آن نیازمندند و دوست دارند به ((مسکین )) و ((یتیم )) و ((اسیر)) می دهند)) (و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا) .

اطعام کردن آنها ساده نیست ، بلکه تواءم با ایثار در هنگام نیاز شدید است ، و از سوی دیگر اطعامی است گسترده که انواع نیازمندان را از ((مسکین )) و ((یتیم )) و ((اسیر)) شامل می شود ، و به این ترتیب رحمتشان عام و خدمتشان گسترده است .

ضمیر در ((علی حبه )) به طعام باز می گردد ، یعنی در عین اینکه علاقه به طعام

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 353@@@

دارند آن را انفاق می کنند ، و به این ترتیب شبیه چیزی است که در آیه 92 سوره آل عمران آمده است لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون : ((هرگز به حقیقت نیکوکاری نمی رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید))

بعضی نیز گفته اند ضمیر مزبور به ((الله )) بر می گردد که در آیات گذشته آمده یعنی آنها به عشق پروردگار اطعام اطعام می کنند ولی با توجه به اینکه این مطلب در آیه بعد می آید معنی اول صحیحتر به نظر می رسد .

معنی ((مسکین )) و ((یتیم )) و ((اسیر)) روشن است ، اما در اینکه این اسیر اشاره به کدام اسیر است در میان مفسران گفتگو است .

بسیاری گفته اند منظور اسیرانی است که از مشرکان و کفار می گرفتند ، و به قلمرو حکومت اسلامی در مدینه می آوردند ، بعضی احتمال داده اند که منظور از آن بردگانی است که اسیر دست مالک خود می باشند ، و بعضی آن را به زندانیان تفسیر کرده اند ، ولی تفسیر اول از همه مناسبتر و مشهورتر است .

در اینجا این سؤال پیش می آید که مطابق شاءن نزول مرد اسیر بر در خانه علی (علیه السلام ) به هنگام افطار آمد ، مگر اسیران زندانی نبودند ؟

اما با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن می شود که طبق نقل تواریخ در زمان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) مطلقا زندانی وجود نداشت ، و حضرت (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) اسیران را تقسیم کرده و به دست مسلمانان می سپرد ، و می فرمود مراقب آنها باشید ، و به آنها نیکی کنید ، و گاه که توانائی بر تاءمین غذای آنها نداشتند ، از دیگر مسلمانان برای اطعام اسیران کمک می گرفتند ، و آنها را همراه خود و یا حتی بدون همراهی خود به سراغ سایر مسلمانان می فرستادند ، تا به آنها کمک کنند .

زیرا در آن موقع مسلمین سخت در مضیقه بودند .

البته بعدا که حکومت اسلامی گسترش پیدا کرد ، و تعداد اسیران بالا گرفت

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 354@@@

و حتی مجرمان با گسترش دامنه حکومت زیاد شدند ، زندان به وجود آمد ، و ارتزاق اسیران و مجرمان از طریق بیت المال صورت می گرفت .**برای توضیح بیشتر به متاب (احکام زندان در اسلام) مراجعه کنید***

به هر حال از آیه فوق به خوبی استفاده می شود که یکی از بهترین اعمال اطعام محرومان و نیازمندان است ، نه تنها نیازمندان مسلمان که اسیران بلاد شرک نیز تحت پوشش این دستور اسلامی قرار گرفته ، تا آنجا که اطعام آنها یکی از کارهای برجسته ((ابرار)) شمرده شده است .

در حدیثی از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) می خوانیم : استوصوا بالاسری خیرا و کان احدهم یؤثر اسیره بطعامه : ((با اسیران به نیکی رفتار کنید ، مسلمانان هنگامی که این سخن را شنیدند گاه غذای خود را به اسیر داده و او را بر خویشتن مقدم می شمردند)) .**(کامل ابن اثیر) جلد 2 صفحه 131***

چهارمین عمل بر جسته ابرار را اخلاص می شمرد ، و می فرماید : ((آنها می گویند ما شما را تنها برای خدا اطعام می کنیم ، نه پاداشی از شما می خواهیم و نه تشکری )) (انما نطعکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا) .

این برنامه منحصر به مساءله اطعام نیست که تمام اعمالشان مخلصانه و برای ذات پاک خداوند است و هیچ چشمداشتی به پاداش مردم و حتی تقدیر و تشکر آنها نیست ، و اصولا در اسلام ارزش عمل به خلوص نیت است ، و گرنه اعمالی که انگیزه های غیر الهی داشته باشد ، خواه ریاکارانه باشد ، و یا به خاطر هوای نفس ، و یا تشکر و قدردانی مردم ، یا پاداش ‍ مادی ، و هیچگونه ارزش معنوی و الهی ندارد ، و حدیث مشهور پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) لا عمل الا بالنیة و انما

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 355@@@

الاعمال بالنیات اشاره به همین معنی است .

منظور از وجه الله همان ذات خدا است ، و گرنه خدا صورت جسمانی ندارد ، و این همان چیزی است که در سایر آیات قرآن نیز روی آن تکیه و تاءکید شده است ، در آیه 272 بقره می خوانیم : و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله : ((شما جز برای خداوند انفاق نکنید)) و در آیه 28 سوره کهف در توصیف همنشینان شایسته پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین آمده است : و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداة و العشی یریدون وجهه : ((با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و شام می خوانند ، و تنها ذات او را می طلبند)) .

و در آخرین توصیف ((ابرار)) می فرماید : ((آنها می گویند : ما از پروردگارمان خائفیم از آن روز که عبوس و شدید است )) (انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا) .

این سخن ممکن است زبان حال ((ابرار)) باشد یا زبان قال آنها .

تعبیر از روز قیامت به روز ((عبوس )) و ((سخت )) با اینکه عبوس ‍ از صفات انسان است و به کسی می گویند که قیافه اش را درهم کشیده ، به خاطر تاءکید بر وضع وحشتناک آن روز است ، یعنی آنقدر حوادث آن روز سخت و ناراحت کننده است که نه تنها انسانها در آن روز عبوسند بلکه گوئی خود آن روز نیز عبوس است .

در اینکه ((قمطریر)) از چه ماده ای گرفته شده ؟ در میان مفسران و ارباب لغت گفتگو است بعضی آن را از ((قمطر)) می دانند ، و بعضی آن را مشتق از ماده ((قطر)) (بر وزن مرغ ) و میم را زائده می دانند .

ولی مشهور همان اول است که به معنی شدید و عبوس است .**(مفردات) راغب (لسان العرب) (المنجد) (قرطبی) و (مجمع البیان)***

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 356@@@

در اینجا سؤالی پیش می آید و آن اینکه اگر ابرار تنها برای ذات پاک خدا کار می کنند پس چرا می گویند ما از عذاب روز قیامت بیمناکیم ، آیا انگیزه الهی ، با انگیزه ترس از عذاب قیامت ، سازگار است ؟ !

اما با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن می شود ، و آن این که آنها به هر حال به خاطر خدا گام بر می دارند ، و اگر از عذاب قیامت می ترسند به خاطر آن است که عذاب الهی است ، و اگر به نعمتهای بهشت علاقه دارند چون این نعمتها از ناحیه او است ، و این همان چیزی است که در باب ((نیت عبادت )) در فقه مطرح است که می گویند : قصد قربت در عبادات منافات با انگیزه علاقه به ثواب ، و ترس از عقاب ، و یا حتی کسب مواهب مادی این دنیا از سوی خداوند (مانند نماز استسقا برای نزول باران ) ندارد ، زیرا همه اینها بازگشت به خداوند می کند ، و به اصطلاح از قبیل ((داعی بر داعی )) است ، هر چند مرحله عالی عبادت این است که علاقه به نعمتهای بهشت و ترس از عذاب دوزخ نیز انگیزه آن نباشد بلکه یک پارچه به عنوان ((حبالله )) انجام گیرد .

تعبیر به ((انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا)) نیز شاهد بر این است که این خوف نیز خوف از پروردگار است .

نکته قابل توجه اینکه دومین وصف از اوصاف پنجگانه ، و پنجمین وصف هر دو مساءله خوف است ، با این تفاوت که در اولی تنها سخن از خوف روز قیامت است و در دومی خوف از پروردگار در روز قیامت ، در یک مورد روز قیامت چنین توصیف شده که شر آن گسترده است و در مورد دیگر عبوس و شدید است که در واقع یکی گستردگی آن را می رساند و دیگری گستردگی کیفی را .

در آخرین آیه مورد بحث به نتیجه اجمالی اعمال نیک و نیات پاکی که

@@تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 357@@@

((ابرار)) دارند اشاره کرده ، می فرماید : ((به خاطر همینها خداوند آنها را از شر آن روز نگهداری می کند ، و در حالی که با طراوت و مسرور و شادمان هستند از آنها استقبال می کند)) (فوقاهم الله شر ذلک الیوم و لقاهم نظرة و سرورا) .

((نظرة )) به معنی طراوت و خرمی و شادابی خاصی است که بر اثر وفور نعمت و رفاه به انسان دست می دهد ، آری رنگ رخسار آنها در آن روز آرامش و نشاط درونی آنان خبر می دهد .

بنابراین اگر در دنیا به خاطر احساس مسؤولیت از آن روز بیمناک بودند ، خداوند در عوض آنها را در آن روز غرق شادمانی و سرور می کند .

تعبیر به ((لقاهم )) از تعبیرهای بسیار جالبی است که نشان می دهد خداوند بزرگ از این میهمانان گرانقدر با لطف خاصش استقبال می کند ، و آنها را که غرق شادی و سرورند در سایه رحمتش جای می دهد .