تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

هر گروه ستمگر به نوعی مجازات شدند

بعد از داستان لوط و قومش نوبت به اقوام دیگری همچون ((قوم شعیب)) و ((عاد)) و ((ثمود)) و ((قارون)) و ((فرعون)) می رسد که در آیات مورد بحث به هر کدام اشاره فشرده و کوتاهی برای یک نتیجه گیری کلی شده است .

نخست می گوید: ((ما به سوی ((مدین)) برادرشان شعیب را فرستادیم)) (و الی مدین اخاهم شعیبا) .**این جمله عطف است بر جمله (و لقد ارسلنا نوحا) و ما بعد آن.***

تعبیر به برادر، چنانکه بارها گفته ایم، اشاره به نهایت محبت این پیامبران نسبت به امتهایشان و عدم سلطه جوئی است، البته این پیامبران غالبا پیوند

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 269@@@

خویشاوندی با اقوامشان نیز داشتند .

((مدین)) شهری است در جنوب غربی اردن که امروز به نام ((معان)) خوانده می شود، در شرق ((خلیج عقبه)) قرار گرفته، و حضرت شعیب و قومش در آنجا می زیستند .**درباره (مدین) شرح مبسوطی ذیل آیه 23 سوره قصص در همین جلد از تفسیر نمونه داشتیم.***

((شعیب)) مانند سایر پیامبران بزرگ خدا دعوت خود را از اعتقاد به مبداء و معاد که پایه و اساس هر دین و آئین است آغاز کرد، ((گفت ای قوم من! خدا را بپرستید و به روز قیامت امیدوار باشید)) (فقال یا قوم اعبدوا الله و ارجوا الیوم الاخر) .

ایمان به مبداء سبب می شود که انسان احساس مراقبت دقیقی به طور دائم از ناحیه پروردگار بر اعمال خود داشته باشد، و ایمان به معاد انسان را به یاد دادگاه عظیمی می اندازد که همه چیز بی کم و کاست در آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت .

اعتقاد به این دو اصل مسلما در تربیت و اصلاح انسان تاءثیر فوق العاده ای خواهد داشت .

دستور سوم ((شعیب)) یک دستور جامع عملی بود که تمام برنامه های اجتماعی را در برمی گیرد گفت، ((سعی در فساد در زمین مکنید)) (و لا تعثوا فی الارض مفسدین) .

فساد مفهوم وسیعی دارد که هرگونه نابسامانی و ویرانگری و انحراف و ظلم را در بر می گیرد و نقطه مقابل آن صلاح و اصلاح است که تمام برنامه های سازنده در مفهوم آن جمع است .

((تعثوا)) از ماده ((عثی)) به معنی تولید فساد کردن است، منتها این

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 270@@@

تعبیر بیشتر در مورد مفاسد اخلاقی گفته می شود، بنابراین ذکر کلمه ((مفسدین)) بعد از آن جنبه تأکید دارد .

اما آن گروه بجای اینکه اندرزهای این مصلح بزرگ را به گوش جان بشنوند در مقام مخالفت برآمده او را تکذیب کردند)) (فکذبوه) .

((این عمل سبب شد که زلزله شدیدی آنها را فرو گرفت))! (فاخذتهم الرجفة) .

((و آنها بر اثر این حادثه در خانه های خود به رو افتادند و مردند))! (فاصبحوا فی دارهم جاثمین) .

((جاثم)) از ماده ((جثم)) (بر وزن چشم) به معنی نشستن روی زانو، و توقف در یک مکان است، بعید نیست این تعبیر اشاره به آن باشد که آنها در موقع وقوع این زلزله شدید در خواب بودند، ناگهان به پا خاستند، همینکه بر سر زانو نشستند حادثه به آنها مهلت نداد و با فرو ریختن دیوارها و صاعقه ای که با آن زلزله مرگبار همراه بود، جان خود را از دست دادند .**شرح ماجرای دردناک قوم (شعیب) در ذیل آیات 84 تا 95 سوره هود (جلد نهم صفحه 199 تا 221) آمده است.***

آیه بعد سخن از قوم ((عاد)) و ((ثمود)) می گوید، بی آنکه از پیامبر آنها (هود و صالح)، و گفتگوهایشان با این دو قوم سرکش سخنی به میان آورد، چرا که اقوامی بودند شناخته شده و داستان پیامبرشان در آیات دیگر قرآن کرارا آمده است، می فرماید: ((ما طایفه عاد و ثمود را هلاک کردیم)) (و عادا و ثمود) .**عاداً و ثمود مفعول فعل (اهلکنا) است که در تقدیر است و از آیه قبل استفاده می شود و بعضی آن را مفعول (اذکر) دانسته اند.***

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 271@@@

سپس می افزاید: ((مساکن و جایگاه های آنها برای شما آشکار است)) (و ویرانه های شهرهایشان در سرزمین حجر و یمن بر سر راهتان) (و قد تبین لکم من مساکنهم) .

شما همه سال در مسافرتهایتان برای تجارت، به سوی یمن و شام، از سرزمین ((حجر)) که در شمال جزیره عرب، و ((احقاف)) که در جنوب و نزدیکی یمن قرار دارد می گذرید و ویرانه های شهرهای عاد و ثمود را با چشم خود تماشا می کنید، چرا عبرت نمی گیرید؟!

سپس به علت اصلی بدبختی آنها اشاره کرده می گوید: ((شیطان اعمالشان را برای آنها زینت کرده بود، و در نتیجه آنها را از راه حق بازداشته بود)) (و زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل) .

((در حالی که چشم بینا و عقل و خرد داشتند))، فطرت آنها بر توحید و تقوی بود، و پیامبران الهی نیز بقدر کافی راه را به آنها نشان داده بودند (و کانوا مستبصرین) .

بعضی از مفسران این جمله را به معنی داشتن چشم بینا و عقل و درک کافی، و بعضی به معنی دارا بودن فطرت سالم، و بعضی به معنی استفاده از راهنمائی پیامبران دانسته اند .

هیچ مانعی ندارد که همه اینها در معنی آیه جمع باشد، اشاره به اینکه آنها جاهل قاصر نبودند، بلکه قبلا بخوبی حق را می شناختند، وجدان بیدار داشتند، عقل و خرد کافی، و پیامبران به آنها اتمام حجت کردند، ولی با اینهمه ندای عقل و وجدان، دعوت انبیاء را رها کرده به دنبال وسوسه های شیطانی افتادند و روز به روز اعمال زشت و شومشان در نظرشان زیباتر جلوه کرد، و بجائی رسیدند که راهی برای بازگشت نبود، قانون آفرینش، این چوبهای خشک و بی بار و بر را به آتش کشید که ((سزا خود همین است مربی بری را))!

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 272@@@

آیه بعد از سه نفر از گردنکشان که هر کدام نمونه بارزی از یک قدرت شیطانی بودند نام می برد می گوید: ((و قارون و فرعون و هامان را نیز هلاک کردیم)) (و قارون و فرعون و هامان) .**این سه کلمه نیز مفعول فعل مقدری است (اهلکنا) که از آیات گذشته استفاده شد و بعضی آنها را مفعول اذکر می دانند.***

قارون مظهر ثروت تواءم با غرور و خودخواهی و غفلت، فرعون مظهر قدرت استکباری تواءم با شیطنت، و هامان الگوئی برای معاونت از ظالمان مستکبر بود .

سپس می افزاید: ((موسی با دلائل روشن به سراغ این سه آمد و حجت را بر آنها تمام کرد)) (و لقد جائهم موسی بالبینات) .

((اما آنها راه استکبار و غرور و سرکشی را در زمین پیش گرفتند)) (فاستکبروا فی الارض) .

قارون تکیه بر ثروت و زینت و گنجها و علم و دانشش کرد، و فرعون و هامان تکیه بر لشکر و قدرت نظامی و نیروی تبلیغاتی عظیم در میان توده های ناآگاه .

ولی ((آنها با اینهمه نتوانستند بر خدا پیشی گیرند و از چنگال قدرت او فرار کنند)) (و ما کانوا سابقین) .

خداوند فرمان نابودی قارون را به زمینی داد که مهد آسایش او بود، و فرمان نابودی فرعون و هامان را به آبی که مایه حیات است، خدا برای نابودی آنها لشکرهای آسمان و زمین را بسیج نکرد، بلکه آنچه مایه حیات آنها بود فرمان مرگ آنها را اجرا کرد! .**شرح ماجرای زندگی قارون در هفت آیه سوره قصص از 76 _ 81 آمده، و هلاکت فرعون و فرعونیان در تفسیر سوره قصص در همین جلد از تفسیر نمونه، و در جلد شم در تفسیر سوره اعراف ذکر شده است.***

((سابقین)) جمع ((سابق)) به معنی کسی است که پیشی می گیرد و جلو

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 273@@@

می افتد، و اگر می فرماید: آنها پیشی نگرفتند مفهومش این است آنها نتوانستند از قلمرو قدرت خدا با امکاناتی که در اختیار داشتند بگریزند، و از عذاب الهی رهائی یابند، بلکه در همان لحظه ای که خداوند اراده کرد آنها را به دیار عدم با ذلت و زبونی فرستاد .

چنانکه در آیه بعد می فرماید: ((ما هر یک از آنها را به گناهش گرفتیم)) (فکلا اخذنا بذنبه) .

و از آنجا که در حقیقت چهار گروه در دو آیه قبل ذکر شده بود که مجازاتشان بیان نگردیده (قوم عاد و قوم ثمود)) ((قارون)) و ((فرعون)) و ((هامان) در دنباله آیه مجازاتهای آنها را به ترتیب بیان کرده و می گوید:

((بر بعضی از آنها طوفانی شدید و کوبنده تواءم با سنگریزه فرستادیم)) (فمنهم من ارسلنا علیه حاصبا) .

((حاصب)) به معنی طوفانی است که در آن سنگریزه ها به حرکت در آیند (حصباء)) به معنی سنگریزه است) .

منظور از این گروه، قوم عاد است که بر طبق سوره ذاریات و حاقه و قمر، طوفان شدید و بسیار کوبنده ای در مدت هفت شب و هشت روز بر آنها مسلط گردید، خانه هاشان را درهم کوبید، و جسدهاشان را همچون برگهای پائیزی به اطراف پراکنده ساخت (سوره حاقه آیات 5 تا 7) .

((بعضی دیگر را صیحه آسمانی فرو گرفت)) (و منهم من اخذته الصیحة) .

گفته ایم، صیحه آسمانی نتیجه صاعقه ها است که با زمین لرزه در مرکز وقوعش همراه است، و این عذابی بود که برای قوم ثمود، و بعضی اقوام دیگر نازل گردید، چنانکه در سوره هود آیه 67 در باره قوم ثمود می گوید: و اخذ الذین

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 274@@@

ظلموا الصیحة فاصبحوا فی دیارهم جاثمین .

((و بعضی دیگر از آنها را در زمین فرو بردیم)) (و منهم من خسفنا به الارض) .

این مجازاتی بود که در مورد قارون، ثروتمند مغرور مستکبر بنی اسرائیل تحقق یافت که در آیه 81 سوره قصص به آن اشاره شده است .

((و بالاخره بعضی دیگر را غرق کردیم)) (و منهم من اغرقنا) .

می دانیم این اشاره به فرعون و هامان و اتباع آنها است، که در سوره های مختلف قرآن از آن بحث شده است .

به هر حال با توجه به این بیان، مجازاتهای چهارگانه فوق به ترتیب برای گروه های چهارگانه ای است که در دو آیه قبل، اشاره به انحراف و گمراهی و گناه آنها شده، بی آنکه مجازات آنها ذکر شود .

اما اینکه بعضی از مفسران احتمال داده اند که این مجازاتها شامل اقوام دیگری نیز بشود (از جمله غرق برای قوم نوح و باران سنگ برای قوم لوط) بسیار بعید به نظر می رسد، زیرا مجازات آنها در همانجا که قرآن شرح حالشان را داده بیان گردید، و نیازی به تکرار نبود، آنچه در این سلسله آیات بیان نشده بود، مجازات گروه های چهارگانه ای بود که در دو آیه اخیر آمده است .

در پایان آیه برای تأکید این واقعیت که اینها همه گرفتار عکس العمل کارهای خویش شدند و محصولی را درو می کردند که بذر آن را خودشان پاشیده بودند، می فرماید: ((خداوند هرگز به آنها ظلم و ستم نکرد، آنها بودند که بر خویشتن ستم کردند)) (و ما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون) .

آری مجازاتهای این جهان و جهان دیگر بازتاب و تجسمی است از اعمال انسانها، در آنجا که تمام راه های اصلاح و بازگشت را به روی خود ببندند .

خدا عادلتر از آنست که کوچکترین ظلم و ستمی درباره انسانی روا دارد .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 275@@@

این آیه مانند بسیاری دیگر از آیات دیگر قرآن به روشنی اصل آزادی اراده و اختیار انسان را تثبیت می کند، و این حقیقت را روشن می سازد که تصمیم گیریهای همه جا از خود انسان است، و خدا او را آزاد آفریده و آزاد خواسته است، بنابراین اعتقاد پیروان مکتب جبر که متاءسفانه در میان مسلمانها نیز وجود دارند با این منطق نیرومند قرآن ابطال می شود .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 276@@@