تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

موسی در طریق حمایت از مظلومان

در اینجا با سومین بخش از سرگذشت پر ماجرای موسی (علیه السلام) روبرو می شویم که در آن مسائلی مربوط به دوران بلوغ او و پیش از آنکه از مصر به مدین برود، و انگیزه هجرت او مطرح شده است .

نخست می گوید: ((هنگامی که موسی نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم و این گونه نیکوکاران را جزا و پاداش می دهیم)) (فلما بلغ اشده و استوی آتیناه حکما و علما و کذلک نجزی المحسنین) .

((اشد)) از ماده شدت به معنی نیرومند شدن است، و ((استوی)) از ماده ((استواء)) به معنی کمال خلقت و اعتدال آن است .

در اینکه میان این دو چه تفاوتی است، مفسران گفتگوهای مختلفی دارند: بعضی گفته اند ((بلوغ اشد)) آن است که انسان از نظر قوای جسمانی به سر حد کمال برسد که غالبا در سن 18 سالگی است، و ((استواء)) همان اعتدال و استقرار در امر حیات و زندگی است که غالبا بعد از کمال نیروی جسمانی حاصل می شود .

بعضی دیگر ((بلوغ اشد)) را به معنی کمال جسمی، و ((استواء)) را به معنی

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 40@@@

کمال عقلی و فکری دانسته اند .

در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) که در کتاب معانی الاخبار نقل شده میخوانیم، اشد 18 سالگی است، و استواء زمانی است که محاسن بیرون آید .

در میان این تعبیرات تفاوت زیادی نیست، و از مجموعه آن با توجه به معنی لغوی این دو واژه تکامل نیروهای جسمی و فکری و روحی استفاده می شود .

فرق میان ((حکم)) و ((علم)) ممکن است این باشد که حکم اشاره به عقل و فهم و قدرت بر داوری صحیح است، و علم به معنی آگاهی و دانشی است که جهل با آن همراه نباشد .

تعبیر ((کذلک نجزی المحسنین)) به خوبی نشان می دهد که موسی (علیه السلام) به خاطر تقوای الهیش، و به خاطر اعمال نیک و پاکش، این شایستگی را پیدا کرده بود که خداوند پاداش علم و حکمت به او بدهد، و روشن است که منظور از این علم و حکمت، وحی و نبوت نیست، زیرا موسی آن روز با زمان وحی و نبوت فاصله زیادی داشت .

بلکه منظور همان آگاهی و روشنبینی و قدرت بر قضاوت صحیح، و مانند آن است که خدا به عنوان پاکدامنی و درستی و نیکوکاری به موسی داد، و از این تعبیر اجمالا برمی آید که موسی در همان کاخ فرعون که بود رنگ آن محیط را به خود هرگز نگرفت و تا آنجا که در توان داشت به کمک حق و عدالت می شتافت هر چند جزئیات آن امروز بر ما روشن نیست .

به هر حال موسی (علیه السلام) در موقعی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد (و دخل المدینة علی حین غفلة من اهلها) .

این شهر کدام شهر بوده؟ روشن نیست، اما به احتمال قوی پایتخت مصر بوده است و به گفته بعضی از مفسران موسی بر اثر مخالفتهائی که با فرعون و دستگاه

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 41@@@

او داشت و روز به روز اوج می گرفت محکوم به تبعید از پایتخت مصر شد، ولی او با استفاده از فرصت خاصی که مردم در حال غفلت بودند وارد پایتخت گردید .

این احتمال نیز وجود دارد که منظور وارد شدن در شهر از قصر فرعون بوده باشد، چرا که معمولا قصرهای فراعنه را در کنار شهر که بهتر بتوانند راههای ورود و خروجش را کنترل کنند می سازند .

منظور از جمله ((علی حین غفلة من اهلها)) موقعی بوده که مردم شهر کسب و کار خود را تعطیل کرده و کسی دقیقا مراقب اوضاع شهر نبود، اما اینکه چه موقعی بوده؟ بعضی گفته اند در آغاز شب بوده است که مردم کسب و کار را تعطیل می کنند، گروهی راهی خانه خود می شوند و گروهی نیز به تفریح و سرگرمی و شبنشینی می پردازند، این همان ساعتی است که در بعضی از روایات اسلامی از آن به عنوان ساعت غفلت تعبیر شده است .

در حدیثی از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) آمده است که فرمود: تنفلوا فی ساعة الغفلة و لو برکعتین خفیفتین، در ساعت غفلت نماز نافله بجا آورید و لو دو رکعت مختصر باشد .

و در ذیل این حدیث آمده است، و ساعة الغفلة ما بین المغرب و العشاء .**وسائل الشیعه جلد 5 صفحه 249 (باب 20 از ابواب بقیة الصلوات المندوبه).***

و براستی این ساعت، ساعت غفلت است و بسیاری از جنایات و تبهکاریها و انحرافات اخلاقی در همین ساعات آغاز شب انجام می شود .

نه مردم مشغول کسب و کارند و نه در خواب و استراحت، بلکه یک حالت غفلت عمومی معمولا بر شهرها مسلط می شود و رواج کار مراکز فساد نیز در همین ساعت است .

بعضی نیز احتمال داده اند که ساعت غفلت نیمه روز به هنگام استراحت .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 42@@@

مردم و تعطیل موقت کار روزانه است، ولی تفسیر اول صحیحتر و دقیقتر به نظر می رسد .

به هر حال موسی وارد شهر شد و در آنجا با صحنه ای روبرو گردید دو نفر مرد را دید که سخت با هم گلاویز شده اند و مشغول زد و خورد هستند که یکی از آنها از شیعیان و پیروان موسی بود و دیگری از دشمنانش (فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه) .

تعبیر به ((شیعته)) نشان می دهد که از موسی از همان زمان ارتباطهائی با بنی اسرائیل برقرار کرده بود و گروهی پیرو داشت و احتمالا آنها را برای مبارزه با دستگاه جبار فرعون به عنوان یک هسته مرکزی برگزیده بود .

هنگامی که مرد بنی اسرائیلی چشمش به موسی افتاد از موسی (که جوانی نیرومند و قوی پنجه بود) در برابر دشمنش تقاضای کمک کرد (فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه) .

موسی (علیه السلام) به یاری او شتافت تا او را از چنگال این دشمن ظالم ستمگر که بعضی گفته اند یکی از طباخان فرعون بود و می خواست مرد بنی اسرائیلی را برای حمل هیزم به بیگاری کشد نجات دهد در اینجا موسی مشتی محکم بر سینه مرد فرعونی زد اما همین یک مشت کار او را ساخت و بر زمین افتاد و مرد (فوکزه موسی فقضی علیه) .**(وکزه) از ماده (وکز) (بر وزن رمز) به معنی مشت کوبیدن است، معانی دیگری نیز برای آن گفته اند که درست به نظر نمی رسد.***

بدون شک موسی قصد کشتن مرد فرعونی نداشت، و از آیات بعد نیز به خوبی این معنی روشن می شود، نه به خاطر اینکه آنها مستحق قتل نبودند، بلکه به خاطر پی آمدهائی که این عمل ممکن بود برای موسی و بنی اسرائیل داشته باشد .

لذا بلافاصله موسی گفت، این از عمل شیطان بود، چرا که او دشمن

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 43@@@

و گمراه کننده آشکاری است (قال هذا من عمل الشیطان انه عدو مضل مبین) .

به تعبیر دیگر، او می خواست دست مرد فرعونی را از گریبان بنی اسرائیلی جدا کند، هر چند گروه فرعونیان مستحق بیش از این بودند، اما در آن شرائط اقدام به چنین کاری مصلحت نبود، و چنانکه خواهیم دید همین امر سبب شد که دیگر نتواند در مصر بماند و راه مدین را پیش گرفت .

سپس قرآن از قول موسی چنین می گوید: او گفت، پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم، مرا ببخش، و خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است (قال رب انی ظلمت نفسی فاغفر لی فغفر له انه هو الغفور الرحیم) .

مسلما موسی در اینجا گناهی مرتکب نشد، بلکه در واقع ترک اولائی از او سر زد که نمی بایست چنین بی احتیاطی کند تا به دردسر و زحمت و رنج بیفتد او در برابر همین ترک اولی از خدا تقاضای عفو کرد و خدا نیز او را مشمول لطفش قرار داد .

موسی گفت، به شکرانه این نعمت که مرا مشمول عفو خود قرار دادی و در چنگال دشمنان گرفتار نساختی، و به شکرانه تمام نعمتهائی که از آغاز تاکنون به من مرحمت کردی من هرگز پشتیبانی از مجرمان نخواهم کرد و یار ستمکاران نخواهم بود (قال رب بما انعمت علی فلن اکون ظهیرا للمجرمین) .

بلکه همیشه به یاری مظلومان و رنجدیدگان خواهم شتافت، منظورش از این جمله این بود که من هرگز با فرعونیان مجرم و گنهکار همکاری نخواهم کرد بلکه در کنار ستمدیدگان بنی اسرائیل خواهم بود .

و اینکه بعضی احتمال داده اند منظور از مجرم آن مرد اسرائیلی بوده باشد بسیار بعید به نظر میرسد .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 44@@@