تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آیه 30-32

آیه و ترجمه

فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطرَت اللَّهِ الَّتی فَطرَ النَّاس عَلَیهَا لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِک الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکثرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ(30)

* مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِیمُوا الصلَوةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشرِکینَ(31)

مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کلُّ حِزْبِ بِمَا لَدَیهِمْ فَرِحُونَ(32)

ترجمه،

30 - روی خود را متوجه آئین خالص پروردگار کن این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده دگرگونی در آفرینش خدا نیست این است دین و آئین محکم و استوار ولی اکثر مردم نمی دانند .

31 - این باید در حالی باشد که شما بازگشت به سوی او کنید و از او بپرهیزید و نماز را بر پا دارید و از مشرکان نباشید .

32 - از کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و به دسته ها و گروه ها تقسیم شدند و (عجب اینکه) هر گروهی به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 417@@@

تفسیر:

تا اینجا بحثهای فراوانی پیرامون توحید و خداشناسی از طریق مشاهده نظام آفرینش و استفاده از آن برای اثبات یک مبدء علم و قدرت در ماورای جهان طبیعت با استفاده از آیات توحیدی این سوره داشته ایم .

و به دنبال آن در نخستین آیه از آیات مورد بحث سخن از توحید فطری است یعنی همان مساءله را از طریق درون و مشاهده باطنی و درک ضروری و جدائی تعقیب می کند .

می فرماید: ((روی خود را متوجه آئین پاک و خالص پروردگار کن))! (فاقم وجهک للدین حنیفا) .

چرا که ((این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش خدا نیست)) (فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله) .

((این است دین و آئین محکم و استوار)) (ذلک الدین القیم) .

((ولی اکثر مردم نمی دانند)) (و لکن اکثر الناس لا یعلمون) .

((وجه)) به معنی ((صورت)) است، و در اینجا منظور صورت باطنی و روی دل می باشد، بنابراین منظور تنها توجه با صورت نیست، بلکه توجه با تمام وجود است، زیرا وجه و صورت مهمترین عضو بدن و سنبل آن است .

((اقم)) از ماده ((اقامه)) به معنی صاف و مستقیم کردن و بر پا داشتن است .

و ((حنیف)) از ماده ((حنف)) (بر وزن کنف) به معنی تمایل از باطل به سوی حق و از کجی به راستی است، به عکس ((جنف)) (بر همین وزن) به معنی تمایل از راستی به گمراهی است .

بنابراین دین حنیف یعنی دینی که از تمام کجیها و از انحرافات و خرافات و گمراهیها به سوی راستی و درستی متمایل شده است .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 418@@@

مجموع این جمله چنین معنی می دهد که توجه خود را دائما به سوی آئینی داشته باش که از هرگونه اعوجاج و کجی خالی است، همان آئین اسلام و همان آئین پاک و خالص خدا است .**(الف و لام) در (الدین) الف و لام (عهد) است، و اشاره به همان دین و آئینی است که پیامبر اسلام (ص) مأمور ابلاغ آن بوده.***

آیه فوق تأکید می کند که دین حنیف و خالص خالی از هرگونه شرک دینی است که خداوند در سرشت همه انسانها آفریده است سرشتی است جاودانی و تغییر ناپذیر هر چند بسیاری از مردم توجه به این واقعیت نداشته باشند .

آیه فوق بیانگر چند حقیقت است،

1 - نه تنها خداشناسی، بلکه دین و آئین بطور کلی، و در تمام ابعاد، یک امر فطری است، و باید هم چنین باشد، زیرا مطالعات توحیدی به ما می گوید میان دستگاه ((تکوین)) و ((تشریع)) هماهنگی لازم است، آنچه در شرع وارد شده حتما ریشه ای در فطرت دارد و آنچه در تکوین و نهاد آدمی است مکملی برای قوانین شرع خواهد بود .

به تعبیر دیگر: ((تکوین)) و ((تشریع)) دو بازوی نیرومندند که به صورت هماهنگ در تمام زمینه ها عمل می کنند، ممکن نیست در شرع دعوتی باشد که ریشه آن در اعماق فطرت آدمی نباشد، و ممکن نیست چیزی در اعماق وجود انسان باشد و شرع با آن مخالفت کند .

بدون شک شرع برای رهبری فطرت حدود و قیود و شرائطی تعیین می کند تا در مسیرهای انحرافی نیفتد، ولی هرگز با اصل خواسته فطری مبارزه نمی کند بلکه از طریق مشروع آن را هدایت خواهد کرد، و گرنه در میان تشریع و تکوین تضادی پیدا خواهد شد که با اساس توحید سازگار نیست .


به عبارت روشنتر خدا هرگز کارهای ضد و نقیض نمی کند که فرمان

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 419@@@

تکوینیش بگوید انجام ده، و فرمان تشریعیش بگوید انجام نده! .

2 - دین به صورت خالص و پاک از هرگونه آلودگی در درون جان آدمی وجود دارد، و انحرافات یک امر عارضی است، بنابراین وظیفه پیامبران این است که این امور عارضی را زایل کنند و به فطرت اصلی انسان امکان شکوفائی دهند .

3 - جمله لا تبدیل لخلق الله و بعد از آن جمله ذلک الدین القیم تأکیدهای دیگری بر مساءله فطری بودن دین و مذهب و عدم امکان تغییر این فطرت الهی است هر چند بسیاری از مردم بر اثر عدم رشد کافی قادر به درک این واقعیت نباشند .

توجه به این نکته نیز لازم است که ((فطرت)) در اصل از ماده ((فطر)) (بر وزن بذر) به معنی شکافتن چیزی از طول است، و در اینگونه موارد به معنی خلقت به کار می رود، گوئی به هنگام آفرینش موجودات، پرده عدم شکافته می شود و آنها آشکار می گردند .

به هر حال از نخستین روزی که انسان قدم به عالم هستی می گذارد این نور الهی در درون جان او شعله ور است .

روایات متعددی که در تفسیر این آیه آمده آنچه را در بالا گفتیم تاءیید می کند که در بحث نکات از آن سخن خواهیم گفت، علاوه بر بحثهای دیگری که در زمینه فطری بودن توحید خواهیم داشت .

در آیه بعد چنین می افزاید: این توجه شما به دین حنیف خالص و فطری ((در حالی است که شما بازگشت به سوی پروردگار می کنید)) (منیبین الیه) .

اصل و اساس وجود شما بر توحید است و سرانجام باید به سوی همین اصل بازگردید .

((منیبین)) از ماده ((انابه)) در اصل به معنی بازگشت مکرر است، و در اینجا منظور بازگشت به سوی خدا و بازگشت به سوی سرشت توحیدی می باشد

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 420@@@

به این معنی که هر زمان عاملی پیدا شود که انسان را از نظر عقیده و عمل از اصل توحید منحرف سازد باید به سوی او بازگردد، و هر قدر این امر تکرار شود مانعی ندارد تا سرانجام پایه های فطرت آنچنان محکم و موانع و دوافع آنچنان سست و بی اثر گردد که بطور مداوم در جبه ه توحید بایستید، و مصداق تام ((و اقم وجهک للدین حنیفا)) گردد .

قابل توجه اینکه، ((اقم وجهک)) به صورت مفرد آمده، ((منیبین)) به صیغه جمع، این نشان می دهد که دستور اول گرچه مفرد است و مخاطب آن پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) می باشد، ولی در حقیقت همه مؤمنین و مسلمین مخاطبند .

و به دنبال دستور ((انابه)) و بازگشت، دستور به ((تقوا)) می دهد که جامع همه اوامر و نواهی الهی است، می فرماید ((از خداوند بپرهیزید)) (و اتقوه) .

یعنی از مخالفت فرمان او .

سپس از میان تمام اوامر تکیه و تأکید بر موضوع نماز کرده، می گوید: ((و نماز را بر پا دارید)) (و اقیموا الصلوة) .

چرا که نماز در تمام ابعادش مهمترین برنامه مبارزه با شرک و مؤثرترین وسیله تقویت پایه های توحید و ایمان به خدا است .

لذا از میان تمام نواهی نیز روی ((شرک)) تکیه می کند و می گوید: ((و از مشرکان نباشید)) (و لا تکونوا من المشرکین) .

چرا که شرک بزرگترین گناه و اکبر کبائر است که هر گناهی را ممکن است خداوند ببخشد اما شرک را هرگز نخواهد بخشید چنانکه در آیه 48 نساء می خوانیم، ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء: ((خداوند شرک را نمی بخشد ولی کمتر از آن را برای هر کس بخواهد می بخشد)) .

پیدا است که دستورات چهارگانه ای که در این آیه آمده همه تأکیدی است بر مساءله توحید و آثار عملی آن، اعم از توبه و بازگشت به سوی خدا، تقوا،

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 421@@@

اقامه نماز، و پرهیز از شرک .

در آخرین آیه مورد بحث یکی از نشانه ها و پی آمدهای شرک را در عبارتی کوتاه و پر معنی بیان کرده، می گوید: ((از مشرکان نباشید، از آنها که دین خود را پراکنده ساختند، و به دسته ها و گروه های مختلفی تقسیم شدند)) (من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا) .

و عجب این که با تمام تضاد و اختلافی که داشتند ((هر گروه از آئین و روش خود شاد و خوشحالند))! (کل حزب بما لدیهم فرحون) .

آری یکی از نشانه های شرک پراکندگی و تفرقه است، چرا که معبودهای مختلف منشاء روشهای متفاوت، و سرچشمه جدائیها و پراکندگیها است، به خصوص اینکه شرک همواره تواءم با هوای نفس و تعصب و کبر و خودخواهی و خودپسندی و مولود آن است، لذا اتحاد و وحدت جز در سایه خداپرستی و عقل و تواضع و ایثار امکان پذیر نیست .

بنابراین هر جا اختلاف و پراکندگی دیدیم باید بدانیم نوعی شرک حاکم است، این موضوع را به صورت نتیجه می توان بازگو کرد که نتیجه شرک جدائی صفوف، تضاد، هدر رفتن نیروها، و سرانجام ضعف و زبونی و ناتوانی است .

و اما اینکه هر گروهی از منحرفان و مشرکان از راهی که انتخاب کرده اند خوشحالند و آنرا حق می پندارند دلیلش روشن است، چرا که هوا و هوس کارش زینت کردن خواسته های دل در نظر انسان است، و این تزیین نتیجه اش دلبستگی هر چه بیشتر و خوشحالی بخاطر راهی است که برگزیده، هر چند بیراهه و گمراهی باشد .

هواپرستی هرگز به انسان اجازه نمی دهد چهره حقیقت را آن چنان که هست ببیند، و قضاوت صحیح و خالی از حب و بغضها پیدا کند .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 422@@@

قرآن مجید در آیه 8 سوره فاطر می گوید: فمن زین سوء عمله فرآه حسنا: ((آیا کسی که اعمال زشتش در نظرش تزیین شده و آن را زیبا می بیند (همانند کسی است که در راه حق گام برمی دارد و حقایق را آن چنان که هست می بیند و می داند) .