تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

سرنوشت مجرمان در قیامت

در آیات گذشته سخن از تکذیب کنندگانی به میان آمد که آیات خدا را به باد مسخره می گرفتند، و در آیات مورد بحث با بیان گوشه ای از مباحث معاد و سرنوشت مجرمان در قیامت بحثهائی را که قبل از این در باره معاد در آیات قبل گفته شد تکمیل می کند .

نخست می فرماید: ((خداوند آفرینش را آغاز نموده سپس اعاده می کند، و بعد به سوی او بازمیگردید)) (الله یبدء الخلق ثم یعیده ثم الیه ترجعون) .

در آیه یک استدلال کوتاه و پر معنی برای مساءله معاد بیان شده که در آیات دیگر قرآن نیز به عبارات دیگری تکرار گردیده است، و آن اینکه، همان کسی که قدرت بر آفرینش ‍ نخستین داشت قدرت بر معاد هم دارد، و قانون عدالت و همچنین حکمت خداوند ایجاب می کند که این آفرینش مجدد تحقق یابد .

جمله ثم الیه ترجعون اشاره به این است که بعد از زندگی قیامت همگی به سوی دادگاه پروردگار و پاداش و ثواب او باز می گردید، و از این فراتر مؤمنانی که در خط تکامل الهی قرار گرفته اند همچنان در تکامل خویش به سوی بی نهایت و به سوی ذات پاک پروردگار پیش می روند .

آیه بعد وضع مجرمان را چنین مجسم می کند: ((آن روز که قیامت بر پا

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 378@@@

می شود مجرمان در نومیدی و غم و اندوه فرو می روند)) (و یوم تقوم الساعة یبلس المجرمون) .

((یبلس)) از ماده ((ابلاس)) در اصل به معنی غم و اندوهی است که از شدت یاس و نومیدی دست می دهد .

بدیهی است اگر چیزی که انسان از آن ناامید می شود امری ضروری نباشد نومیدیش مهم نیست، اما غم و اندوه نشان می دهد که در این موارد از یک امر ضروری نومید شده است، لذا بعضی از مفسران ضروری بودن را جزء ماده ((ابلاس)) می دادند .

((ابلیس)) را نیز به همین مناسبت ابلیس گفته اند که از رحمت خدا مایوس و غمناک شد .

به هر حال مجرمان حق دارند که در آن روز مایوس و غمناک شوند، چرا که نه ایمان و عمل صالحی با خود به عرصه محشر آورده اند، نه یار و یاوری دارند و نه امکان بازگشت به دنیا و جبران گذشته وجود دارد .

لذا در آیه بعد می افزاید: ((آنها شفیعانی از معبودانشان ندارند)) (و لم یکن لهم من شرکائهم شفعاء) .

همان بتها و معبودهای ساختگی که هر وقت از آنها سؤال می شد چرا اینها را می پرستید؟ می گفتند: هؤلاء شفعائنا عند الله، ((اینها شفیعان ما در پیشگاه خدایند)) (سوره یونس ‍ آیه 18) .

در آنجا می فهمند که هیچ خاصیتی بر وجود این معبودهای تو خالی و بی ارزش مترتب نیست .

به همین جهت نسبت به معبودهائی که آنها را شریک خدا قرار داده بودند

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 379@@@

کافر می شوند و از آنها تنفر و بیزاری می جویند)) (و کانوا بشرکائهم کافرین) .

چرا کافر نشوند؟ با اینکه می بینند این معبودها نه تنها گرهی از کارشان نمی گشایند بلکه به گفته قرآن به تکذیب آنها برمی خیزند و می گویند: پروردگارا! ما کانوا ایانا یعبدون، ((اینها ما را پرستش نمی کردند)) (بلکه هوای نفس خویش را می پرستیدند) (آیه 63 سوره قصص) .

و از این بالاتر اینکه، معبودان کمر دشمنی آنها را می بندند چنانکه در آیه 6 سوره احقاف می خوانیم، و اذا حشر الناس کانوا لهم اعداء و کانوا بعبادتهم کافرین، ((هنگامی که مردم (مشرک) محشور می شوند معبودان دروغین دشمن آنان می شوند و عبادت آنها را انکار می کنند)) .

سپس به گروه های مختلف مردم در آن روز اشاره کرده، می گوید: ((روزی که قیامت بر پا می شود مردم از هم جدا می گردند)) (و یوم تقوم الساعة یومئذ یتفرقون) .

((گروهی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آنها در باغی از بهشت متنعم و شاد و مسرور خواهند بود، آنچنان که آثار شادی در چهره هایشان هویدا می گردد)) (فاما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فهم فی روضة یحبرون) .

((یحبرون)) از ماده ((حبر)) (بر وزن قشر) به معنی اثر جالب و خوب است، و به حالت شادی و سروری که آثار آن در چهره ظاهر گردد نیز گفته می شود و از آنجا که قلب بهشتیان چنان مالامال از شادی و سرور است که آثار آن در تمام وجودشان ظاهر می گردد این تعبیر در مورد آنها به کار رفته .

((روضة)) به معنی محلی است که آب و درخت فراوان دارد، لذا به باغهای خرم و سرسبز ((روضة)) اطلاق می شود، و اگر می بینیم در اینجا این کلمه به -

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 380@@@

صورت نکره آمده است برای تعظیم و بزرگداشت آن است، یعنی در بهترین و برترین باغهای زیبا و سرورانگیز بهشت غرق نعمت خواهند بود .

((و اما آنها که کافر شدند و آیات ما و لقای آخرت را تکذیب کردند آنها برای عذاب الهی احضار می شوند)) (و اما الذین کفروا بایاتنا و لقاء الاخرة فاولئک فی العذاب محضرون) .

جالب اینکه در مورد بهشتیان تعبیر به ((یحبرون)) آمده که نشان رضایت همه جانبه آنها است، ولی در باره دوزخیان به ((محضرون)) تعبیر می کند که دلیل بر نهایت کراهت و ناخوشایندی آنها است، زیرا احضار کردن در مواردی اطلاق می شود که بر خلاف میل باطنی انسان صورت می گیرد .

نکته دیگر اینکه، در مورد بهشتیان ((ایمان)) و ((عمل صالح)) را هر دو قید می کند، در حالی که در مورد دوزخیان تنها به عدم ایمان (انکار مبداء و معاد) قناعت نموده است، اشاره به اینکه برای ورود در بهشت تنها ایمان کافی نیست، عمل صالح نیز لازم است، اما برای دخول در دوزخ عدم ایمان کافی است هر چند گناهی از او سر نزده باشد، چرا که کفر خود بزرگترین گناه است! .

نکته،