تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

و اینهم سرنوشت آلودگان!

سرانجام دعای لوط مستجاب شد و فرمان مجازات سخت و سنگین این قوم تبهکار از سوی پروردگار صادر گردید، فرشتگانی که ماءمور عذاب بودند قبل از آنکه به سرزمین لوط (علیه السلام) برای انجام ماءموریت خود بیایند به سرزمینی که ابراهیم (علیه السلام) در آن بود برای ادای رسالتی دیگر، یعنی بشارت ابراهیم (علیه السلام) به تولد فرزندان رفتند .

آیات فوق نخست داستان برخورد آنها را با ابراهیم (علیه السلام) بیان می کند و می گوید: ((هنگامی که فرستادگان ما به سراغ ابراهیم با بشارت آمدند (و او را به تولد اسحاق و یعقوب نوید دادند) افزودند، ما اهل این شهر و آبادی را (اشاره به شهرهای قوم لوط) هلاک خواهیم کرد چرا که اهل آن ظالم و ستمگرند)) (و لما جائت رسلنا ابراهیم بالبشری قالوا انا مهلکوا اهل هذه القریة ان اهلها کانوا ظالمین) .

تعبیر به ((هذه القریة)) (این آبادی) دلیل بر این است که شهرهای قوم لوط در مجاورت سرزمین ابراهیم بود .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 261@@@

و تعبیر به ((ظالم)) به خاطر آن است که آنها، هم بر خویشتن ظلم می کردند که راه شرک و فساد اخلاق و بی عفتی را پیش گرفته بودند، و هم بر دیگران که ظلم و ستم آنها حتی شامل عابرین و کاروانهائی که از آن سرزمین عبور می کردند می شد .

هنگامی که ابراهیم این سخن را شنید نگران لوط پیامبر بزرگ خدا شد و ((گفت، در این آبادیها لوط است))! (قال ان فیها لوطا) .

سرنوشت او چه خواهد شد؟!

اما فورا در پاسخ او گفتند: نگران مباش ((ما به کسانی که در این سرزمین هستند آگاهتریم)) (قالوا نحن اعلم بمن فیها) .

ما هرگز تر و خشک را با هم نمی سوزانیم و برنامه ما کاملا دقیق و حساب شده است .

و افزودند: ((ما قطعا لوط و خانواده اش را نجات خواهیم داد، جز همسرش که در میان قوم باقی خواهد ماند))! (لننجینه و اهله الا امراته کانت من الغابرین) .

از این آیه بخوبی استفاده می شود که در تمام آن شهرها و آبادیها تنها یک خانواده مؤمن و پاک بود، و خداوند هم به موقع آنها را رهائی بخشید، چنانکه در آیه 36 سوره ذاریات می خوانیم، فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین، ((ما در آنجا جز یک خانواده مسلمان نیافتیم و تازه همسر لوط نیز از صف مؤمنان خارج بود و لذا محکوم به عذاب شد)) .

تعبیر به ((غابرین)) جمع ((غابر)) به معنی کسی است که همراهانش بروند و او بماند، زنی که در خانواده نبوت بوده نمی بایست از ((مسلمین و مؤمنین)) جدا شود، اما کفر و شرک و بت پرستی او سبب جدائیش گردید .

و از اینجا روشن می شود که انحراف او تنها از نظر عقیده بود، بعید نیست

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 262@@@

این انحراف را از محیط خود گرفته باشد، و در آغاز مؤمن و موحد بوده است و به این ترتیب ایرادی متوجه لوط نخواهد شد که چرا با چنین زنی ازدواج کرده است؟ .

ضمنا اگر مؤمنان دیگری به لوط گرویده بودند حتما قبل از این ماجرا از آن سرزمین آلوده هجرت کرده بودند، تنها لوط بود و خانواده اش که می بایست تا آخرین ساعتی که احتمال تاءثیر تبلیغ و انذار می داد در آنجا بماند .

در اینجا سؤالی پیش می آید و آن اینکه مگر ابراهیم احتمال می داد که عذاب الهی دامن لوط را هم بگیرد که در برابر فرشتگان از وضع لوط اظهار نگرانی کرد و آنها به او اطمینان دادند که لوط نجات می یابد؟

پاسخ روشن این سؤال این است که ابراهیم (علیه السلام) مطلب را می دانست ولی برای اطمینان قلبش سؤال می کند، چنانکه نظیر آن را همین پیامبر بزرگ در مورد معاد دارد که خداوند به وسیله زنده کردن مرغان منظره معاد را پیش روی او مجسم می سازد .

ولی مفسر بزرگ علامه طباطبائی معتقد است که منظور ابراهیم این بود که وجود لوط (علیه السلام) را در میان این قوم دلیلی برای رفع عذاب از آنها بگیرد، و از آیه 74 - 76 سوره هود نیز برای این مقصد کمک می گیرد، زیرا این آیات می گوید: ((ابراهیم می خواست مجازات این قوم به تاءخیر افتد شاید نور هدایت در قلبشان پرتوافکن شود، ولی با این جواب روبرو شد که اصرار در این موضوع نکن که وضع آنها از این حرفها گذشته، و مجازاتشان قطعی و لا یتغیر است .**المیزان جلد 16 صفحه 129.***

اما به اعتقاد ما پاسخی که فرشتگان در اینجا در مورد آزادی لوط و خانواده اش دادند بخوبی نشان می دهد که در این آیات تنها سخن از لوط در میان بوده است، اما آیات سوره هود مطلب جداگانه ای را تعقیب می کند، و همانگونه

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 263@@@

که گفتیم ابراهیم این سؤال را تنها برای کسب اطمینان بیشتر مطرح کرد (دقت کنید) .

گفتگوی فرشتگان با ابراهیم در اینجا پایان گرفت و آنها روانه دیار لوط (علیه السلام) شدند .

قرآن می گوید: ((هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند از دیدن آنها اندوهگین و بی طاقت شد)) (و لما ان جائت رسلنا لوطا سیئی بهم و ضاق بهم ذرعا) .

تمام ناراحتی او از این بود که آنها را نمی شناخت، آنها به صورت جوانانی خوش قیافه بودند، و آمدن چنین میهمانانی در چنان محیط آلوده ای، ممکن بود برای لوط موجب دردسر و احتمالا آبروریزی نزد میهمانان شود، لذا سخت در فکر فرو رفت که عکس العمل قوم گمراه و ننگین و بی شرم در برابر این میهمانان چه خواهد بود؟!

((سیئی)) از ماده ((ساء)) به معنی بد حال شدن است، و ((ذرع)) به معنی ((قلب)) یا خلق است، بنابراین ((ضاق بهم ذرعا)) یعنی دلتنگ و ناراحت شد .

بعضی از مفسران گفته اند که این کلمه در اصل به معنی ((فاصله میان دستهای شتر هنگام راه رفتن)) است، و از آنجا که هرگاه بار سنگینی بر پشت او بگذارند، فاصله گامهای خود را کمتر و تنگتر می کند، این جمله (ضاق ذرعا) به عنوان کنایه از حادثه سنگین و طاقت فرسا ذکر می شود .

ولی میهمانان که ناراحتی او را درک کردند به زودی خود را معرفی نموده و او را از نگرانی بیرون آوردند: ((گفتند: نترس، و غمگین مباش (کاری از این بیشرمان ساخته نیست، و به زودی همگی نابود خواهند شد) ما تو و خانواده ات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان آنها می ماند)) (و هلاک می شود)

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 264@@@

(و قالوا لا تخف و لا تحزن انا منجوک و اهلک الا امراءتک کانت من الغابرین) .

البته از آیات سوره هود بخوبی استفاده می شود هنگامی که آن قوم بی آزرم از وجود میهمانهای لوط (علیه السلام) با خبر شدند به سرعت به سراغ او آمدند و در نظر داشتند مزاحم آنان شوند، لوط که هنوز فرشتگان را نشناخته بود، سخت ناراحت شد گاه با توسل به نصیحت، و گاه به تهدید، و گاه از طریق تحریک وجدان آنها که آیا یک مرد رشید در میان شما وجود ندارد؟! و گاه از طریق پیشنهاد ازدواج دخترانش با آنها، خواست آنان را از این کار بازدارد، اما این بیشرمان به هیچ چیز قانع نبودند و تنها به هدف ننگین خود می اندیشیدند!

ولی رسولان پروردگار خود را به لوط (علیه السلام) معرفی کرده و از طریق اعجاز الهی چشمان آن قوم مهاجم را نابینا ساختند و آب سردی بر قلب سوخته این پیامبر بزرگ ریختند .**شرح این ماجرا را در جلد 9 صفحه 178 به بعد ذیل آیات 77 تا 81 سوره هود بیان کردیم.***

قابل توجه اینکه رسولان پروردگار به لوط گفتند: ((نترس)) و ((غمگین مباش)) در اینکه میان این دو کلمه (خوف و حزن) چه تفاوتی وجود دارد در تفسیر المیزان چنین آمده که ((خوف)) در مورد حوادث ناگوار احتمالی است و ((حزن)) در موارد قطعی .

بعضی ((خوف)) را مربوط به حوادث آینده می دادند، و ((غم)) را متعلق به حوادث گذشته .

این احتمال نیز وجود دارد که ((خوف)) در مورد مسائل ((خطرناک)) است اما غم مربوط به حوادث ((دردناک))، هر چند خطری در آن وجود نداشته باشد .

در اینجا این سؤال پیش می آید که بر طبق آیات سوره هود، ترس و اندوه

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 265@@@

لوط مربوط به خودش نبوده، بلکه از این بیم داشت که مزاحم میهمانهایش شوند اما جوابی که فرشتگان دادند، مربوط به نجات لوط و خانواده اش بود و این دو با هم سازگار نیست .

پاسخ این سؤال را از آیه 81 سوره هود اجمالا می توان استفاده کرد، زیرا هنگامی که قوم بی شرم برای دست دراز کردن به سوی میهمانها آمدند فرشتگان به لوط گفتند: ((این قوم به تو دسترسی پیدا نخواهند کرد یعنی ما که سهل است، آزاری به تو نیز نمی توانند برسانند، بنابراین فرشتگان، نجات خود را مسلم گرفتند - و راستی هم مسلم بود - تنها بشارت را روی نجات لوط و خانواده اش متمرکز کردند .

بعد برای اینکه سرنوشت این گروه آلوده به ننگ را در برنامه ماءموریت خود روشنتر سازند افزودند: ((ما بر اهل این شهر و آبادی عذابی از آسمان به خاطر فسق و گناهشان فرو خواهیم ریخت))! (انا منزلون علی اهل هذه القریة رجزا من السماء بما کانوا یفسقون) .

منظور از ((قریه)) همان شهر ((سدوم)) و شهرها و آبادیهای اطراف آنها است که قوم لوط در آن می زیستند و بعضی تعداد جمعیت آنها را هفتصد هزار نفر شمرده اند .**روح البیان جلد 6 صفحه 467.***

و منظور از ((رجز)) در اینجا ((عذاب)) است (معنی اصلی رجز اضطراب است، سپس به هر چیزی که موجب اضطراب می گردد رجز می گویند و لذا عرب آن را در معانی زیادی مانند بلاهای سخت، طاعون، برف و تگرگ شدید، بت، وسوسه شیطان و عذاب الهی به کار می برد) .

جمله ((بما کانوا یفسقون)) علت مجازات دردناک آنها را که فسق

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 266@@@

و نافرمانی خدا بود بیان می کند، و تعبیر به فعل مضارع ((یفسقون)) دلیل بر استمرار و ادامه کارهای زشتشان است .

این تعبیر بیانگر این واقعیت است که اگر از ادامه گناه، خودداری می کردند و به راه حق و تقوا و پاکی باز می گشتند گرفتار چنین عذابی نمی شدند و گذشته آنان بخشوده می شد .

در اینجا چگونگی عذاب دردناک آنها توضیح داده نشده، همین اندازه می فرماید: ((ما از آن آبادیها (از ویرانه های درهم ریخته و شهرهای بلا دیده و نابود شده) آنها درس عبرت و نشانه روشنی برای کسانی که اندیشه می کنند باقی گذاردیم)) (و لقد ترکنا فیها آیة بینة لقوم یعقلون) .

ولی در همان سوره هود آیه 82 و همچنین سوره اعراف 84، شرح عذاب آنها داده شده است، که نخست زلزله شدیدی شهرهای آنها را به کلی زیر و رو کرد، و سپس بارانی از سنگهای آسمانی بر آنها فرو ریخت، به گونه ای که بدنها و ویرانه های خانه ها و قصرهاشان زیر آن مدفون گشت .

تعبیر به ((آیة بینة)) (نشانه روشنی) اشاره به آثار باقیمانده شهر ((سدوم)) است که طبق آیات قرآن در مسیر راه کاروانهای مردم حجاز قرار داشت، و تا زمان ظهور پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نیز باقی بود، چنانکه در آیه 76 سوره حجر می خوانیم، و انها لبسبیل مقیم، ((آثار آن بر سر راه کاروانیان برقرار است)) و در آیه 137 و 138 صافات چنین آمده، و انکم لتمرون علیهم مصبحین و باللیل افلا تعقلون، ((شما صبح و شام از کنار آنها می گذرید آیا اندیشه نمی کنید))؟!

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 267@@@