تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

جنون نمایش ثروت!

معمولا ثروتمندان مغرور گرفتار انواعی از جنون می شوند، یک شاخه آن ((جنون نمایش ثروت)) است، آنها از اینکه ثروت خود را به رخ دیگران بکشند لذت می برند، از اینکه سوار مرکب راهوار گرانقیمت خود شوند و از میان پابرهنه ها بگذرند و گرد و غبار بر صورت آنها بیفشانند و تحقیرشان کنند احساس آرامش خاطر می کنند!

گرچه همین نمایش ثروت غالبا بلای جانشان است زیرا کینه ها در سینه ها پرورش می دهد، و احساسات را بر ضد آنها بسیج می کند، و بسیار می شود که همین عمل زشت و شرم آور طومار زندگی آنها را درهم می پیچد، و یا ثروتشان را بر باد می دهد! .

ممکن است این کار جنون آمیز انگیزه ای مانند ((تطمیع افراد طمعکار)) و ((تسلیم افراد سرکش)) داشته باشد، ولی آنها حتی بدون این انگیزه این عمل را انجام می دهند، این یکنوع هوس است نه برنامه و نقشه .

به هر حال قارون از این قانون مستثنی نبود، بلکه نمونه بارز آن محسوب می شد، قرآن در یک جمله در آیات مورد بحث آن را بیان کرده می فرماید: ((قارون با تمام زینت خود در برابر قومش (بنی اسرائیل) ظاهر شد)) (فخرج

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 164@@@

علی قومه فی زینته) .

تعبیر به ((فی زینته)) گویای این حقیقت است که او تمام توان و قدرت خود را به کار گرفت تا آخرین زینت و بالاترین ثروت خود را به نمایش بگذارد و ناگفته پیدا است که مردی با این ثروت چه ها می تواند انجام دهد؟!

در تواریخ داستانها، یا افسانه های زیادی در این زمینه نقل شده است، بعضی نوشته اند قارون با یک جمعیت چهار هزار نفری در میان بنی اسرائیل رژه رفت، در حالی که چهار هزار نفر بر اسبهای گرانقیمت با پوششهای سرخ سوار بودند کنیزان سپیدروی با خود آورد که بر زینهائی طلائی که بر استرهای سفید رنگ قرار داشت سوار بودند، لباسهایشان سرخ، و همه غرق زینت آلات طلا!

بعضی عدد نفرات او را هفتاد هزار نوشته اند و مسائل دیگری از این قبیل .

ولی ما حتی اگر اینها را مبالغه آمیز بدانیم باز نمی توان انکار کرد که او چیزهای بسیاری برای نمایش دادن در اختیار داشت .

در اینجا - طبق معمول - مردم به دو گروه شدند: اکثریت دنیاپرست که این صحنه خیرهکننده قلبشان را از جا تکان داد و آه سوزانی از دل کشیدند و آرزو که ای کاش به جای قارون بودند، حتی یکروز، و یکساعت، و یک لحظه! چه زندگی شیرین و جذابی چه عالم نشاط انگیز و لذت بخشی؟ چنانکه قرآن می گوید: ((کسانی که طالب زندگی دنیا بودند گفتند ای کاش ما هم مثل آنچه به قارون داده شده است داشتیم))! (قال الذین یریدون الحیاة الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون) .

((به راستی که او بهره عظیمی از نعمتها دارد))! (انه لذو حظ عظیم) .

آفرین بر قارون و بر این ثروت سرشارش! چه جاه و جلالی؟ و چه حشمتی تاریخ مثل او را به خاطر ندارد، این عظمت خدادادی است! . . . و مانند این حرفها .

در حقیقت در اینجا کوره عظیم امتحان الهی داغ شد، از یک سو قارون

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 165@@@

در وسط کوره قرار گرفته، و باید امتحان خیره سری خود را بدهد، و از سوی دیگر دنیاپرستان بنی اسرائیل در گرداگرد این کوره قرار گرفته اند .

و البته مجازات دردناک، مجازاتی است که بعد از چنین نمایشی باشد، و از آن اوج عظمت به قعر زمین فرو رود!

ولی در مقابل این گروه عظیم گروه اندکی عالم و اندیشمند، پرهیزگار و با ایمان که افق فکرشان از این مسائل برتر و بالاتر بود در آنجا حاضر بودند، کسانی که شخصیت را با معیار زر و زور نمی سنجیدند، کسانی که ارزشها را در امکانات مادی جستجو نمی کردند، کسانی که بر اینگونه نمایشهای مسخره همیشه لبخند تمسخرآمیز می زدند، و این مغزهای پوک را تحقیر می کردند آری گروهی از آنها در اینجا بودند چنانکه قرآن می گوید: ((کسانی که علم و آگاهی به آنها داده شده بود صدا زدند وای بر شما! چه می گوئید؟ ثواب و پاداش الهی برای کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند بهتر است)) (و قال الذین اوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن امن و عمل صالحا) .

و سپس افزودند: ((این ثواب الهی تنها در اختیار کسانی قرار می گیرد که صابر و شکیبا باشند)) (و لا یلقاها الا الصابرون) .

آنها که در مقابل زرق و برقهای هیجان انگیز و زینتهای دنیا استقامت به خرج می دهند، آنها که در برابر محرومیتها مردانه می ایستند، و در مقابل ناکسان سر فرو نمی آورند، آنها که در بوته آزمایش الهی، آزمایش مال و ثروت و ترس و مصیبت، همچون کوه پا بر جا می ایستند آری اینها لیاقت ثواب الهی را دارند .

مسلما منظور از جمله ((الذین اوتوا العلم)) دانشمندان مؤمن بنی اسرائیل است که در میان آنها مردان بزرگی همچون یوشع بودند، ولی جالب این است

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 166@@@

در برابر جمله الذین یریدون الحیاة الدنیا که در باره گروه اول آمده، تعبیر به ((الذین یریدون الحیاة الاخرة)) نمی کند بلکه تنها تکیه بر علم می کند، چرا که ((علم)) خمیر مایه و ریشه ایمان و استقامت و عشق به ثواب الهی و سرای آخرت است .

ضمنا تعبیر به ((الذین اوتوا العلم)) پاسخ کوبنده ای است به قارون که خود را عالم می دانست، قرآن می گوید: عالم اینها هستند که افق فکرشان این چنین بلند است، نه تو خیره سر و مغرور! و به این ترتیب باز هم می بینیم که ریشه همه برکات و خیرات به علم و دانش حقیقی بازمی گردد .

قارون با این عمل طغیان و سرکشی خود را به اوج رسانید، ولی در تواریخ و روایات در اینجا ماجرای دیگری نقل شده است که نشانه نهایت بیشرمی قارون است و آن اینکه، روزی موسی (علیه السلام) به قارون گفت، خداوند به من فرمان داده که حق نیازمندان زکات مالت را بگیرم، قارون هنگامی که از کم و کیف زکاة با خبر شد و با یک حساب ساده فهمید چه مبلغ هنگفتی را باید در این راه بپردازد سرباز زد، و برای تبرئه خویش به مبارزه با موسی (علیه السلام) برخاست، در میان جمعی از ثروتمندان بنی اسرائیل برخاست و گفت، مردم! موسی می خواهد اموال شما را بخورد، دستور نماز آورد پذیرفتید، امور دیگر را نیز همه پذیرفتید، آیا زیرا این بار هم می روید که اموالتان را به او بدهید؟! گفتند: نه، ولی چگونه می توان با او مقابله کرد؟

قارون در اینجا یک فکر شیطانی به نظرش رسید، گفت من راه خوبی فکر کرده ام، به عقیده من باید برای او پرونده عمل منافی عفت ساخت! باید به سراغ زن بدکاره ای از فواحش ‍ بنی اسرائیل بفرستیم تا به سراغ موسی برود و او را متهم کند که با او سر و سری داشته! آنها پسندیدند و به سراغ آن زن فرستادند و گفتند: آنچه خودت بخواهی به تو می دهیم که گواهی دهی موسی با تو رابطه

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 167@@@

نامشروع داشته! او نیز این پیشنهاد را پذیرفت، این از یکسو . از سوی دیگر قارون به سراغ موسی آمد و گفت، خوب است بنی اسرائیل را جمع کنی و دستورات خداوند را بر آنها بخوانی، موسی پذیرفت و آنها را جمع کرد .

گفتند: ای موسی! دستورات پروردگار را بازگو، گفت، خداوند به من دستور داده که جز او را پرستش نکنید، صله رحم بجا آورید و چنین و چنان کنید، و در مورد مرد زناکار دستور داده است اگر زنای محصنه باشد، سنگسار شود!

آنها (ثروتمندان توطئه گر بنی اسرائیل) در اینجا گفتند: حتی اگر خود تو باشی گفت، آری، حتی اگر خود من باشم

در اینجا وقاحت را به آخرین درجه رساندند و گفتند: ما می دانیم که تو خود مرتکب این عمل شده ای، و به سراغ فلان زن بدکاره رفته ای، و فورا به دنبال آن زن بدکاره فرستادند و گفتند: تو چگونه گواهی می دهی؟

موسی (علیه السلام) رو به او کرد و گفت، به خدا سوگندت می دهم حقیقت را فاش بگو!

زن بدکاره با شنیدن این سخن تکان سختی خورد، لرزید و منقلب شد و گفت، اکنون که چنین می گوئی من حقیقت را فاش می گویم، اینها از من دعوت کردند و پاداش سنگینی قرار دادند که تو را متهم کنم، ولی گواهی می دهم که تو پاکی و رسول خدائی!

در روایت دیگری آمده است که آن زن گفت، وای بر من، من هر کار خلافی را کرده ام اما تهمت به پیامبر خدا نزده ام، و سپس دو کیسه پولی را که به او داده بودند نشان داد و گفتنیها را گفت .

موسی (علیه السلام) به سجده افتاد و گریست، در اینجا بود که فرمان مجازات قارون زشت سیرت توطئه گر صادر شد .

در همین روایت آمده است که خدا فرمان ((خسف)) (فرو رفتن در زمین)

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 168@@@

را در اختیار موسی (علیه السلام) قرار داد .**در المنثور (طبق نقل تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 84) و همچنین تفسیر روح المعانی و دیگر مفسران این حدیث را با تفاوتهائی ذیل آیات مورد بحث آورده اند.***

در اینجا قرآن مجید می گوید: ((ما او و خانه اش را در زمین فرو بردیم)) (فخسفنا به و بداره الارض) .

آری هنگامی که طغیان و سرکشی و تحقیر مؤمنان تهیدست، و توطئه بر ضد پیامبر پاک خدا، به اوج خود برسد، دست قدرت الهی از آستین بیرون می آید و به حیات طغیانگران پایان می دهد، چنان آنها را درهم می کوبد که زندگی آنها عبرتی برای همگان می گردد .

مساءله ((خسف)) که در اینجا به معنی فرو رفتن و پنهان گشتن در زمین است، بارها در طول تاریخ بشر واقع شده است که زمین لرزه شدیدی آمده و زمین از هم شکافته شده و شهر یا آبادی هائی را در کام خود فرو بلعیده است، ولی این خسف با موارد دیگر متفاوت بود، طعمه اصلی او فقط قارون و گنجهای او بود .

عجبا! فرعون در امواج نیل فرو می رود، و قارون در اعماق زمین، آبی که مایه حیات است ماءمور نابودی فرعونیان می شود، و زمینی که مهد آرامش است گورستان قارون و قارونیان .

مسلم است که در آن خانه قارون تنها نبود، او و اطرافیانش، او و هم سنگرانش او و یاران ظالم و ستمگرش همه در اعماق زمین فرو رفتند .

((اما او گروهی نداشت که وی را در برابر عذاب الهی یاری کنند، و خود نیز نمی توانست خویشتن را یاری دهد))! (فما کان له من فئة ینصرونه من دون الله و ما کان من المنتصرین) .

نه جیره خوارانش، و نه دوستان صمیمیش و نه اموال و ثروتش، هیچیک او را از چنگال عذاب الهی نجات ندادند، و همه به قعر زمین فرو رفتند! .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 169@@@

آخرین آیه مورد بحث دگرگونی عجیب تماشاچیان دیروز را که از مشاهده جاه و جلال قارون به وجد و سرور آمده بودند و آرزو می کردند که ای کاش برای همیشه یا لااقل یک لحظه به جای او بودند منعکس می کند که به راستی عجیب و آموزنده است، می گوید: ((آنها که دیروز آرزو داشتند که بجای او باشند آنگاه که صحنه فرو رفتن او و ثروتش را به قعر زمین دیدند می گفتند: وای بر ما! گوئی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش می دهد و بر هر کس بخواهد تنگ می گیرد)) و کلید آن تنها در دست او است (فاصبح الذین تمنوا مکانه بالامس یقولون ویکان الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر) .

امروز بر ما ثابت شد که هیچکس از خود چیزی ندارد، هر چه هست از ناحیه او است، نه عطایش دلیل بر رضایت و خشنودی از کسی است و نه منعش دلیل بر عدم ارزش او در پیشگاه خدا است .

او با همین ثروتها افراد و اقوام را به آزمایش می کشد و نهاد و سیرت آنان را آشکار می سازد .

سپس در این فکر فرو رفتند که اگر دعای مصرانه آنها دیروز به اجابت می رسید و خدا آنها را بجای قارون می گذاشت، امروز چه خاکی بر سر می کردند؟

لذا در مقام شکر این نعمت بر آمدند و گفتند: ((اگر خداوند بر ما منت نگذارده بود، ما را هم به قعر زمین فرو می برد))! (لو لا ان من الله علینا لخسف بنا) .

((ای وای! مثل اینکه کافران هرگز رستگار نمی شوند)) (و یکانه لا یفلح الکافرون) .

الان حقیقت را با چشم خود می بینیم، و نتیجه غرور و غفلت و سرانجام کفر

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 170@@@

و شهوت را .

و نیز می فهمیم که این گونه زندگانیهائی که دورنمای دل انگیزی دارد چه وحشتزا است؟

ضمنا از جمله اخیر این داستان به خوبی روشن می شود که سرانجام، قارون مغرور با کفر و بی ایمانی از دنیا رفت، هر چند یک روز در اعداد قاریان تورات و دانشمندان بنی اسرائیل بود و خویشاوندی نزدیکی با موسی داشت .