تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

توحید مالکیت خداوند

در آیات گذشته بحثهائی پیرامون ((توحید خالقیت)) و ((توحید ربوبیت)) آمده بود، نخستین آیه مورد بحث از یکی دیگر از شاخه های توحید که ((توحید مالکیت)) است سخن می گوید .

می فرماید: ((تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از آن او می باشند)) (و له من فی السموات و الارض) .

و چون همه از آن اویند ((در برابر او خاضع و مطیعند)) (کل له قانتون) .

روشن است که منظور از مالکیت و همچنین مطیع بودن، مالکیت و مطیع بودن تکوینی است، یعنی از نظر قوانین آفرینش زمام امر همه در دست او است و همه خواه ناخواه تسلیم قوانین او در جهان تکوینند .

حتی گردنکشان یاغی و گنهکاران قانون شکن نیز مجبورند سر بر فرمان قوانین تکوینی خدا بگذارند .

دلیل این ((مالکیت)) همان خالقیت و ربوبیت او است، کسی که در آغاز موجودات را آفریده و تدبیر آنها را بر عهده دارد، مسلما مالک اصلی نیز باید او باشد، نه غیر او .

و از آنجا که همه موجودات جهان هستی در این امر یکسانند روشن می شود

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 410@@@

که هیچ شریکی برای او در مالکیت وجود ندارد، حتی معبودهای پنداری مشرکان نیز مملوک مالک الملوکند و سر بر فرمان او دارند .

ضمنا باید توجه داشت ((قانت)) از ماده ((قنوت)) در اصل به معنی ملازمت اطاعت تواءم با خضوع است (چنانکه راغب در مفردات گفته است) .

در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) می خوانیم، کل قنوت فی القرآن فهو طاعة، ((هر قنوتی در قرآن به معنی اطاعت است)) .

منتهی گاه اطاعت تکوینی و گاه تشریعی است .

و اینکه بعضی از مفسران ((قانتون)) را در اینجا به معنی ((قائمون بالشهادة علی وحدانیته)) کرده اند**(آلوسی) در (روح المعانی) ذیل آیه مورد بحث این سخن را از یکی از مفسران پیشین نقل کرده است.*** در حقیقت بیان یکی از مصداقهای اطاعت است، چرا که شهادت به وحدانیت خدا نوعی اطاعت او است .

و از آنجا که در سلسله آیاتی که گذشت و نیز بعدا خواهد آمد مسائل مربوط به مبدء و معاد همچون تار و پود یک پارچه درهم انسجام یافته، در آیه بعد باز به مساءله معاد بر می گردد و می گوید: ((او کسی است که آفرینش را آغاز کرد سپس آنرا باز می گرداند، و این برای او آسانتر است))! (و هو الذی یبدء الخلق ثم یعیده و هو اهون علیه) .**فخر رازی از صاحب تفسیر کشاف چنین نقل می کند که خداوند در مورد تولد حضرت مسیح بدون پدر فرموده (هو علی هین) و چون (علی) مقدم شده است دلیل بر حصر است، یعنی این کار تنها برای من آسان است نه بر غیر من اما در آیه مورد بحث فرموده (هو اهون علی) و حصری از آن استفاده نمی شود، اشاره به اینکه هر کسی بتواند کاری را در آغاز انجام دهد قدرت بر اعاده آن نیز دارد (دقت کنید).***

قرآن در این آیه با کوتاهترین استدلال، مساءله امکان معاد را اثبات کرده

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 411@@@

است، می گوید: شما معتقدید آغاز آفرینش از او است، بازگشت مجدد که از آن آسانتر است چرا از او نباشد؟

دلیل آسانتر بودن ((اعاده)) از ((آغاز)) این است که در آغاز اصلا چیزی نبود و خدا آنرا ابداع کرد، ولی در اعاده لااقل مواد اصلی موجود است، قسمتی در لابلای خاکهای زمین، و بخشی در فضا پراکنده می باشد، تنها مساءله همان نظام دادن و صورت بندی آن است .

ولی توجه به یک نکته در اینجا ضروری است که تعبیر به آسان بودن و سخت بودن از دریچه فکر ما است، والا برای وجودی که بینهایت است ((سخت)) و ((آسان)) هیچ تفاوتی ندارد، اصولا سخت و آسان در جائی مفهوم دارد که سخن از قدرت محدودی در میان باشد که از عهده کاری به خوبی برآید و از عهده کار دیگری به زحمت، اما هنگامی که سخن از قدرت نامحدود در میان است سخت و آسان بی معنی می شود .

به تعبیر دیگر برداشتن عظیمترین کوه های روی زمین برای خداوند به همان اندازه آسان است که برداشتن یک پر کاه!

و شاید به همین دلیل بلافاصله در ذیل آیه می فرماید: ((و برای خدا است توصیف برتر در آسمان و زمین)) (و له المثل الا علی فی السموات و الارض) .

چرا که هر وصف کمالی در آسمان و زمین در باره هر موجودی تصور کنید از علم قدرت و مالکیت و عظمت وجود و کرم، مصداق اتم و اکمل آن نزد خدا است، چرا که همه محدودش را دارند، و او نامحدودش، اوصاف همه عارضی است و اوصاف او ذاتی و او منبع اصلی همه کمالات است .

حتی الفاظ ما که غالبا برای بیان مقاصد روزمره ما است بیانگر اوصاف او نمی تواند باشد، همانگونه که در تعبیر ((اهون)) (آسانتر) نمونه آن را دیدیم .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 412@@@

جمله فوق همانند چیزی است که در سوره اعراف آیه 180 آمده، و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها: ((برای خدا بهترین نامها است او را با آن بخوانید)) و در سوره شوری - 11 آمده است لیس کمثله شیء: ((هیچ چیز در عالم همانند خدا نیست)) .

سرانجام در پایان آیه به عنوان تأکید یا به عنوان یک دلیل، می گوید: ((و او است عزیز و حکیم)) (و هو العزیز الحکیم) .

عزیز است و شکست ناپذیر اما در عین قدرت نامحدودش کاری بی حساب انجام نمی دهد، و همه افعالش بر طبق حکمت است .

بعد از بیان قسمتی دیگر از دلائل توحید و معاد در آیات گذشته به ذکر دلیلی بر نفی شرک به صورت بیان یک مثال پرداخته، می گوید: ((خداوند مثالی از خودتان برای شما زده است)) (ضرب لکم مثلا من انفسکم) .

و آن مثال این است که اگر بردگان و مملوکهائی در اختیار شما باشد ((آیا این مملوکهایتان هرگز شریک شما در روزیهائی که به شما داده ایم می باشند))؟! (هل لکم من ما ملکت ایمانکم من شرکاء فی ما رزقناکم) .

((آنچنان که هر دو با هم کاملا مساوی باشید)) (فانتم فیه سواء) .

((آنچنان که بیم داشته باشید آنها مستقلا و بدون اجازه شما در اموالتان تصرف کنند، همانگونه در مورد شرکای آزاد، در اموال یا میراث خود بیم دارید)) (تخافونهم کخیفتکم انفسکم) .

یا آنچنان که شما حاضر نیستید بدون اجازه آنها دخل و تصرفی در اموالتان کنید .

وقتی در مورد بردگانتان که ((ملک مجازی)) شما هستند این چنین امری را نادرست و غلط می دانید، چگونه مخلوقات را که ملک حقیقی خدا هستند شریک او می پندارید؟ یا پیامبرانی همچون مسیح، یا فرشتگان خدا، یا مخلوقاتی

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 413@@@

همچون جن، و یا بتهای سنگی و چوبی را شرکاء خدا می شمرید؟ این چه قضاوت زشت و دور از منطقی است؟!

((مملوکهای مجازی)) که به سرعت ممکن است آزاد شوند و در ردیف شما قرار گیرند (همانگونه که در اسلام این طرح ریخته شده) هرگز در حال مملوک بودن در ردیف مالک خود قرار نمی گیرند، و حق دخالت در قلمرو او ندارند، چگونه ((مملوکهای حقیقی)) که ذات و وجودشان متعلق به خدا است، و محال است این تعلق و وابستگی از آنها سلب شود، و هر چه دارید از او دارید، و بدون او هیچ است و پوچید، چگونه آنها را به عنوان شریک خدا انتخاب کرده اید؟

بعضی از مفسران گفته اند که این آیه ناظر به سخنی است که مشرکان قریش به هنگام مراسم حج و گفتن ((لبیک)) ذکر می کردند، چرا که آنها می گفتند:

لبیک، اللهم لا شریک لک، الا شریکا هو لک، تملکه و ما ملک! که محتوای آن این بود ((خداوندا تو شریکی داری که مالک او هستی و مالک املاک او))! .**تفسیر المیزان و تفسیر مجمع البیان و تفسیر نور الثقلین ذیل آیات مورد بحث.***

بدیهی است این شاءن نزول مانند سائر شاءن نزولها معنای آیه را محدود نمی کند و در هر حال آیه پاسخی است به همه مشرکان، و از زندگی خود آنها که بر مدار بردگی می چرخید گرفته، و بر آنها احتجاج می کند .

تعبیر به ((ما رزقناکم)) اشاره به این نکته است که شما نه مالک واقعی این بردگان هستید، و نه مالک واقعی اموالتان، چرا که همه از آن خدا است، اما با این حال حاضر نیستید اموال مجازی خود را به مملوکهای مجازی خود واگذار کنید و آنها را شریک خود بشمارید، در حالی که از نظر تکوینی مشکل و محالی لازم نمی آید، زیرا سخن در محور اعتباریات دور می زند .

اما تفاوت خدا با مخلوقاتش یک تفاوت تکوینی و غیر قابل تغییر است، و شریک

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 414@@@

قرار دادن آنها محال است محال .

از سوی دیگر پرستش یک موجود یا بخاطر عظمت او است، یا بخاطر سود و زیانی است که از او به انسان می رسد، اما این معبودان ساختگی نه آن دارند نه این! .**بعضی از مفسران برای جمله (تخافونهم کخیفتکم انفسکم) به همین مناسبت تفسیر دیگری دارند که حاصلش این است این معبودان قدرتی ندارند که از آنها بترسید حتی به اندازه ترسی که از یکدیگر دارید تا چه رسد به اینکه بیشتر ترس داشته باشید (ولی تفسیری که در آغاز آیه آوردیم نزدیکتر به نظر می رسد).***

و در دنباله آیه برای تأکید بر دقت هر چه بیشتر بر مضمون این سؤال، می فرماید: ((این گونه آیات خود را برای افرادی که تعقل می کنند تشریح می کنیم)) (کذلک نفصل الایات لقوم یعقلون) .

آری با ذکر مثالهای روشن از متن زندگی خود شما حقایق را بازگو می کنیم تا اندیشه خود را به کار اندازید، و لااقل چیزی را که حتی برای خود نمی پسندید برای پروردگار جهان قائل نشوید .

ولی این آیات بینات و این گونه مثالهای واضح و روشن برای صاحبان اندیشه است، نه ظالمان هواپرست بی دانشی که پرده های جهل و نادانی بر قلب آنها فرو افتاده، و خرافات و تعصبات جاهلی فضای فکر آنها را تیره و تار کرده . لذا در آیه بعد می افزاید: ((ظالمان از هوا و هوسهای خویش بدون علم و آگاهی پیروی می کنند و تابع هیچ منطقی نیستند)) (بل اتبع الذین ظلموا اهوائهم بغیر علم) .

اینها را خداوند به خاطر اعمالشان در وادی ضلالت افکنده است و ((چه کسی می تواند آنها را که خدا گمراه کرده است هدایت کند))؟! (فمن یهدی من اضل الله) .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 415@@@

تعبیر به ((ظلموا)) بجای ((اشرکوا)) اشاره به این است که ((شرک)) خود بزرگترین ((ظلم)) محسوب می شود، ظلم بر خالق از این نظر که مخلوقش را همردیف او قرار داده اند (و می دانیم ظلم این است که چیزی را در غیر جای خود قرار دهند) .

و ظلم بر خلق خدا که آنها را از راه خیر و سعادت که راه توحید است باز داشته اند .

و ظلم بر خویشتن که تمام سرمایه های وجود خود را بر باد داده و در بیراهه سرگردان شده اند .

ضمنا این تعبیر مقدمه ای است برای جمله بعد که اگر خداوند آنها را از طریق حق گمراه ساخته به خاطر ظلمشان است، همانگونه که در سوره ابراهیم آیه 27 می خوانیم، و یضل الله الظالمین، ((خداوند ظالمان را گمراه می سازد)) .

و مسلم است کسانی را که خدا رهایشان سازد و به خویشتن واگذار کند ((برای آنها هیچ یار و یاوری نخواهد بود)) (فما لهم من ناصرین) .

و به این ترتیب سرنوشت شوم این گروه را روشن می سازد، چرا چنین نباشد در حالی که آنها مرتکب بزرگترین ظلمها شده اند، عقل و اندیشه خود را از کار انداخته و به آفتاب علم و دانش پشت کرده، و به تاریکی هوی و هوس روی آورده اند، طبیعی است که خداوند توفیقش را از آنها سلب می کند و در ظلمتها رهایشان می سازد و هیچ یار و یاوری برای آنها باقی نمی ماند .

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 416@@@