تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد16
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

2 - درسهای آموزنده بسیار

در این بخش از سرگذشت موسی (علیه السلام) درسهای آموزنده فراوانی است،

الف - پیامبران الهی همیشه حامی مظلومان بوده اند، موسی چه در زمانی

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 61@@@

که در مصر بود و چه وقتی که به مدین آمده، هر جا صحنه ظلم و ستمی را که می دید ناراحت می شد، و به یاری مظلوم می شتافت، و اصولا چرا که یکی از اهداف بعثت انبیاء همین حمایت از مظلومان است .

ب - انجام یک کار کوچک برای خدا چه پر برکت است؟ موسی یک دلو آب از چاه کشید و انگیزهای جز جلب رضای خالق نداشت، اما چقدر این کار کوچک پربرکت بود؟ زیرا همان سبب شد که به خانه شعیب پیامبر بزرگ خدا راه پیدا کند، از غربت رهائی یابد، پناهگاهی مطمئن پیدا کند، غذا و لباس و همسری پاکدامن نصیب او شود، و از همه مهمتر اینکه مکتب انسانساز شعیب آن پیر روشن ضمیر را در مدت ده سال ببیند و آماده رهبری خلق شود .

ج - مردان خدا هیچ خدمتی - مخصوصا خدمت زحمتکشان - را بی اجر و مزد نمی گذارند و به همین دلیل شعیب پیامبر تا خدمت این جوان ناشناس را شنید آرام نگرفت فورا به سراغ او فرستاد تا مزدش را بدهد .

د - این نکته نیز در زندگی موسی قابل توجه است که همیشه به یاد خدا و متوجه درگاه او بود، و حل هر مشکلی را از او می خواست .

هنگامی که مرد قبطی را کشت و ترک اولائی از او سر زد فورا از خدا تقاضای عفو و مغفرت کرد و عرض کرد: ((پروردگارا! من بر خود ستم کردم مرا ببخش)) قال انی ظلمت نفسی فاغفر لی .

و به هنگامی که از مصر بیرون آمد، عرض کرد: ((خداوندا مرا از قوم ستمکار نجات ده)) قال رب نجنی من القوم الظالمین .

و به هنگامی که متوجه سرزمین مدین شد، گفت، ((امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند)): قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل .

و هنگامی که گوسفندان شعیب را سیراب کرد و در سایه آرمید عرض کرد: ((پروردگارا! هر خیری بر من نازل کنی من نیازمندم)) قال رب انی لما انزلت

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 62@@@

الی من خیر فقیر .

مخصوصا این دعای اخیر که در بحرانی ترین لحظات زندگی او بود بقدری مؤدبانه و تواءم با آرامش و خونسردی بود که حتی نگفت خدایا نیازهای مرا بر طرف گردان، بلکه تنها عرض کرد: من محتاج خیر و احسان توام .

ه‍- تصور نشود که موسی فقط در سختیها در فکر پروردگار بود، که در قصر فرعون در آن ناز و نعمت نیز خدا را فراموش نکرد، لذا در روایات می خوانیم روزی در مقابل فرعون عطسه زد، و بلافاصله ((الحمد لله رب العالمین)) گفت، فرعون از شنیدن این سخن ناراحت شد، و به او سیلی زد، و موسی نیز متقابلا ریش بلند او را گرفت و کشید، فرعون سخت عصبانی شد و تصمیم بر کشتن او گرفت، ولی همسرش به عنوان اینکه او کودکی است خردسال و متوجه کارهای خود نیست او را از مرگ نجات داد! .**نور الثقلین جلد 4 صفحه 117.***

@@تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 63@@@