تربیت
Tarbiat.Org

امام و امامت در تکوین و تشریع
اصغر طاهرزاده

نیاز بشر به حجت خدا

از غفلت‌های بزرگ بشر این است که نمی‌داند نیاز به حجت دارد. بشر از آن‌جایی که مقصد اصلی را فراموش کرده، نیاز رسیدن به مقصد اصلی را نیز که با نظر به حجت الهی امکان دارد، از یاد برده است. اکثر مردم می‌خواهند خوب باشند ولی چون حجت مشخص ندارند راه را نمی‌دانند و خوب‌شدن را گم کرده‌اند. به گفته‌ی آن شاعر:
آسیا بود ولی راه عمل را گم کرد

آرد را چرخ زد و چرخ زد و گندم کرد

به جهت وجود حجت خدا شما در زمان رسول خدا(ص) ملاحظه می‌کنید آن مردم با آن‌همه غفلت جاهلی، چگونه در زمانی اندک آنچنان متحول شدند، چون حجت خدا یعنی رسول خدا(ص) را پیدا کرده بودند، چیزی که در اوائل انقلاب و در طول دفاع مقدس هشت‌ساله برای جوانان کشور خودمان پیش آمد. تاریخ خبر می‌دهد در همان چهارسال و چند ماه حکومت امیرالمؤمنین(ع) با آن‌همه موانعی که امویان ایجاد کرده بودند تحول بسیار چشم‌گیر در مردم ایجاد شده بود. به طوری که هیچ بی‌کار و بی‌خانه‌ای نبود زیرا همه به زندگی ساده در زیر سایه‌ی عدالت حضرت راضی بودند. این‌طور نبود که هرکس بقیه را پس بزند و خودش جای او را بگیرد. برای همین هم می‌گویند امام که ظهور کنند تمام آن باورها که مردم قبول داشتند ولی به آن‌ها عمل نمی‌کردند به فعلیت می‌رسند و زمینه‌ی پیاده‌کردن آنچه را که حق می‌دانند فراهم می‌یابند.
در ظلمات غفلت از امام طوری شده که به قول بعضی از بازاری‌‌ها، می‌دانیم راست‌گفتن خوب است اما اگر راست بگوئیم بدبخت می‌شویم. امّا وقتی فرهنگ امامت حاکم باشد آن فردی که آرزویش راست‌گفتن است، راست می‌گوید. درست است که اشتباه می‌کند که فکر می‌کند اگر در حال حاضر راست بگوید بدبخت می‌شود ولی چون راست گفتن کاربردی نشده و در فرهنگ جامعه نهادینه نگشته جرأت نمی‌کند به آن عمل کند اما مایل است یک تمدن الهی پیش آید تا مطابق اعتقاداتش زندگی کند. با نظر به این موضوع است که می‌گویند وقتی امام ظهور کنند هجوم مردم برای تحقق دیانت بسیار چشمگیر است و واقعاً عالم را قسط و عدل فرا می‌گیرد. چون مردم با ظهور حجت خدا، نمونه‌ی عینی رسیدن به حقیقت را در مقابل خود می‌یابند. به قول کانت: «آن‌طور نیست که سخنان حکیمان سایر انسان‌ها را راهنمایی کند بلکه حرکات آن‌ها است که در بقیه مؤثر است و زندگی انسان‌ها را شکل می‌دهد».
همیشه این طور بوده که اگر مردم به امامان معصوم نظر نکنند و زندگیِ درست از منظر مردم به حاشیه رود، مردم نمی‌توانند تفکیک ‌کنند که آن چه در جلو آن‌ها به عنوان زندگی هست زندگی بدی است یا زندگی خوبی. می‌گویند چون کانت این‌طور زندگی می‌کند پس این نوع زندگی، زندگی معقولی است. حال اگر بعداً آن نوع زندگی به بن‌بست رسید دیگر مقصر کانت است نه مردم.
این‌که حضرت می‌فرمایند: «امام امین خدا است»، به آن معنی است که آنچه را از خدا می‌گیرد تماماً به مردم می‌رساند. برعکس ما که هیچ کداممان نمی‌توانیم چنین باشیم، ناخودآگاه آنچه به ما القاء می‌شود را با افکار خودمان ترکیب می‌کنیم. امامان آنچنان زلال شده‌اند که حقیقت را با جان خود می‌گیرند و به بقیه می‌رسانند چون به چیزی جز حق نظر ندارند. حرف امامان این است که «قُلُوبُنَا أَوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ اللَّه»(63) قلوب ما ظرف خواست و اراده‌ی خداوند است. در حالی‌که ما بخواهیم و نخواهیم افکارمان را وارد موضوعات می‌کنیم چون تنها به خدا نظر نداریم وگرنه ما هم معصوم می‌شدیم. خواب‌هایی که می‌بینیم گواه این مطلب است، به طوری که آنچه نفس ناطقه از عالم بالا می‌گیرد آنچنان با خیالات ما ترکیب می‌شود که چندین معبِّر باید بیایند تا آن‌ها را از همدیگر تفکیک کنند. تفکیک بین آنچه که ما اضافه کرده‌ایم با آنچه که از عالم بالا به ما رسیده خودش یک کار بزرگ است. به این جهت حضرت روی صفت امین‌الله بودن امام دست می‌گذارند که ما نمی‌توانیم امین الله باشیم ولی شدیداً نیازمند وجود امین الله هستیم.
فرمودند: امام حجت خدا بر بندگان و «خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِه» و خلیقه‌ی او در شهرهایش می‌باشد. عنایت کنید که روی بلاد دست گذاشتند. یعنی امام نقش مدیریتی در جامعه و در نظام عالم دارد تا جامعه با مدیریتی الهی اداره شود و این طور نیست که تنها ما در امور فردی نیازمند به امام و حجت خدا باشیم. بر همین اساس حضرت امام خمینی(رض) در کتاب «ولایت فقیه» می‌گویند اگر کسی بفهمد معنی ولایت فقیه یعنی چه و منکر بشود مرتد است. چون در واقع معتقد است حضور امام که فقیه سخن او را حاکم می‌کند، در عالم ضرورت ندارد. البته اکثر کسانی که مخالف ولایت فقیه‌اند مخالف به معنای واقعی نیستند، از بعضی از امور اجرایی عصبانی شده‌اند. یقیناً عموم مردم قبول دارند بهترین حاکمیت، حاکمیت امام معصوم است. ولایت فقیه یعنی ولایت کارشناس کشف حکم خدا و رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) بر جامعه در زمان غیبت امام.
می‌فرمایند: «وَ الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حَرِیمِ اللَّهِ» امام دعوت کننده به خدا و مدافع حریم الهی است. صفت دعوت کنندگی به خدا به معنی مطلق کلمه فقط مخصوص انسان‌های معصوم است. ممکن است بنده هم تصور کنم می‌خواهم مردم را به خدا دعوت کنم ولی وقتی در درون خود ناخن می‌زنم معلوم می‌شود در آن لایه‌های پنهانِ دلم می‌خواهم شما بدانید من این مطالب را می‌دانم. یعنی ناخودآگاه به نحوی شما را به خودم می‌خوانم. بزرگان دین از خدا خواسته‌اند:
باز خر ما را از این نفس پلید

کاردش تا استخوان ما رسید

با این‌همه تنها و تنها کسانی مطمئناً و مطمئناً به خدا دعوت می‌کنند که مظهر تامّ و تمام نور الهی هستند یعنی ائمه(ع)، و ما به این جهت به علمای دین ارادت داریم که احساس می‌کنیم ما را به ائمه(ع) نزدیک می‌کنند. اگر این‌ها ما را به خودشان دعوت کرده بودند کار به اینجاها نمی‌کشید که در منظر شما ائمه معصومین(ع) قرار بگیرند. حضرت امام خمینی(رض) که این‌همه برای انقلاب اسلامی زحمت کشیدند و زندان و تبعیدها را تحمل کردند، صاحب انقلاب اسلامی را حضرت صاحب الامر(عج) می‌دانند و آن حضرت را در منظر ما قرار می‌دهند. علامه طباطبائی(ره) گاهی که یک نظر خوبی از آیه و یا روایت مطرح می‌کنند در آخر می‌گویند من این‌طور فهمیدم تو مشغول این‌که من فهمیدم نباش، این را بگیر ولی مشغول آیه و روایت باش. حواسشان کاملا جمع است که تصور نشود آنچه ایشان می‌گویند همه‌ی مطلب است. چون اگر بگویند این که من می‌گویم اصل مطلب است عملاً ما را به خودشان نزدیک کرده‌اند، در حالی که ما می‌خواستیم با تدبّر در سخنان ائمه(ع) به آن‌هایی که خودی ندارند جز نمایش اسماء حسنای الهی، نزدیک شویم. تجربه کنید و مدتی روایت بخوانید ببینید چقدر ارتباط شما با خدا شدید می‌شود. اساساً عشق الهی باعث می‌شود که به امامان نزدیک شوید و چون آن‌ها را مظهر اسماء حسنای خدا می‌بینید به آن‌ها علاقه‌مند هستید.
آری با اُنس با روایاتِ ائمه(ع) ناخودآگاه یک نحوه محبت الهی در قلب شما ایجاد می‌شود و چون امامان را دریچه‌ی ارتباط با خدا یافتید فوق‌العاده به آن‌ها علاقه‌مند می‌شوید، اما نه آن علاقه‌مندی که خود آن‌ها در میان باشند بلکه هر چه به آن‌ها بنگری حق را می‌بینی. مثل آینه که خود را نشان نمی‌دهد، هر چقدر در آن نگاه کنید شیشه را نشان نمی‌دهد، محل نمایش صورتی است که ماوراء آینه است، فقط نمایش آن صورت است. هر وقت کسی انسان‌ها را به خود دعوت کرد حجاب حقیقت است، زیرا کسی بالاتر از امام معصوم نیست، امامان معصوم نیز ما را به خود دعوت نمی‌کنند. کسی که به خود دعوت می‌کند معلوم است هیچ نوری در او نیست، هر اندازه هم می‌خواهد باسواد باشد. علم واقعی علم به خدا و علم به ذوات مقدس ائمه(ع) است پس هر جریان فکری و معرفتی که ما را به خدا و امامان معصوم نزدیک کرد قابل اطمینان است. در این رابطه است که ما برای حکمت متعالیه ارزش قائلیم که با برهان صدیقین، معرفت الله را برای انسان هموار می‌کند و با معرفت «الله» و معرفت نفس، معرفت به مقام پیامبر و امام(ع) راحت‌تر انجام می‌گیرد. از بعضی‌ها که تحت تأثیر افراد خاص یا گروه‌های خاص هستند، می‌پرسیم چرا کتاب علمایی همچون امام خمینی و علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیهما» را نمی‌خوانید. می‌گویند ما فقط دستور داریم فلان کتاب‌ها را بخوانیم. آیا این‌ها نباید از مسئولان خود بپرسند چرا ما را به کتاب‌های خاص و افراد خاص محدود می‌کنید؟ فقط حرف‌های این آقا زیر این آسمان باید به گوش ما برسد؟ چرا هر اندیشه‌ای که نور معنوی و علمی الهی دارد مدّ نظر ما نباشد؟
از دیگر خصوصیات امام معصوم این که «وَ الذَّابُّ عَنْ حَرِیمِ اللَّهِ» امام مدافع حریم الهی است. نگران خودشان نیستند نگران حریم الهی‌اند. در روایت داریم که پیامبر خدا(ص) هر وقت به خودشان ظلم می‌شد می‌بخشیدند. اما آنجایی که ظلم به دین خدا می‌شد آنچنان خشمگین می‌شدند که رگ‌های صورتشان ورم می‌کرد. همین‌طور که امیرالمؤمنین(ع) همه‌ی نگرانی‌‌شان این بود که نکند حریم الهی بشکند تا آنجا که به عثمان اشکال می‌کردند چرا بر ولید حاکم کوفه که مشروب خورد و به نماز ایستاد حدّ خدا را جاری نکرد. این فرهنگ کجا و آن فرهنگ کجا که یا نگران حزبش است و یا نگران خودش. واقعاً جهان آلوده است، چون کسانی بر مردم حکومت می‌کنند که مدافعان حریم الهی نیستند.