اگر ملّتی به دنبال رسیدن به هدفی بزرگ است باید ابتدا شرایط تاریخی خود را بشناسد و بفهمد در چنین شرایطی چه موانعی در میان است و چگونه باید با درک شرایط تاریخی، آن موانع را برطرف کند. سپس باید شرایطی که آن هدف بزرگ در آن تحقق مییابد را درست ترسیم کند تا دست و زبان و روح و روان ملت همه هماهنگ با هدفی شوند که باید به آن دست یابند. آیا این تصور، تصوری خام نیست که فکر کنیم بدون عبورِ روحها از تمدن غربی، تمدن اسلامی رخ مینماید؟ اگر چنین است آیا نباید از خود بپرسیم برای رسیدن به تمدن اسلامی چه وظایفی پیش رو داریم که باید برای تکتک آنها برنامهریزی کرد؟ آیا با علوم انسانی غربی میتوان نسل موجود را در فضای نظام اسلامی حفظ کرد؟ اگر نه، از کجا شروع کنیم که توانسته باشیم هرچه میگذرد قدمی به جلو برداشته باشیم. وقتی هدف اصلی را درست نشناسیم خود را مطابق آن هدف تربیت نمیکنیم و در نتیجه زمان رسیدن به هدف همچنان به تأخیر میافتد، غافل از اینکه با رجوع جدّی به فرهنگ اهل البیت(ع) و تدبّر در سیره و گفتار آنها نه تنها میتوانیم انقلاب اسلامی را محقق کنیم و در تجاوز هشت سالهای که دنیای استکبار به کمک صدام بر ما تحمیل کرد، پیروز بیرون بیائیم، بلکه میتوانیم از شرایط تاریخی که فرهنگ غربی بر ما تحمیل کرده نیز به راحتی آزاد شویم، به شرطی که جهتگیری خود را با در نظرگرفتن سیرهی انسانهای معصوم مدیریت کنیم و بفهمیم از کجا باید شروع کرد و همچون امام صادق(ع) که در سالهای 148 تا 105 طوری برنامه ریزی میکنند که حضرت مهدی(عج) در آینده در امور خود به مشکل نیفتند، عمل کنیم حضرت در مورد حضرت مهدی(عج) میفرمایند: «لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی»(158) اگر او را درک کنم در خدمت او قرار میگیرم. در حالی که امامت حضرت مهدی(عج) تازه در سال 260 شروع شد و هنوز شرایط حاکمیت حضرت فراهم نشده تا ظهور کنند ولی حضرت صادق(ع) کار را طوری شروع کردند که حضرت مهدی(عج) در حاکمیت خود بتواند بهترین نتیجهگیری را بکنند.
وقتی فهمیدیم برای عبور از زمانهای که حقیقت انسان را به حجاب میبرد، باید ابتدا افق شخصیتها را تغییر داد، در آن صورت میفهمیم رجوع به انسانهای معصوم چه اندازه راهگشا است و هرگز گرفتار انواع یأسهایی که روشنفکران ما را در بر گرفته نمیشویم و چون رزمندگان دفاع مقدس مطمئن به پیروزی و امیدوار به عبور از وضع موجود خواهیم بود و با امیدواری زایدالوصفی به آینده نظر میاندازیم، در چنین شرایطی است که اگر در رختخواب هم بمیریم شهید مردهایم و عالیترین نتیجه را از خداوند دریافت میکنیم و پاداش تحقق صالحترین عمل را نصیب خود خواهیم کرد، یعنی: «ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ» پاداش آن عمل صالحی که در نیت دارد به او داده میشود.
مهمترین عامل پیشبرندهی یک جامعه نظریهها و نظریه پردازان هستند که بر فراز مسیرها ارائهی طریق میکنند. سردرگمی در جهتگیریها همهی انرژیها را از بین میبرد و فرسوده میکند. نظریهپردازان باید ظرفیتها را درست بشناسند و هدف اصلی را همواره مدّ نظر داشته باشند تا تزلزل روانی در جامعه ایجاد نشود و افراد احساس خستگی نکنند. اگر به گذشتهی انقلاب اسلامی بنگریم در مواقعی که نظریهپردازان با تمام وجود به فرهنگ اهل البیت(ع) رجوع داشتند، هم رعایت ظرفیت و توان مردم شد و هم چشمها از هدف بزرگ انقلاب اسلامی به جای دیگری نیفتاد. ولی در مواقعیکه نظریهپردازان با تئوریهای دیگری به میدان آمدند نه طاقت مردم را در نظر گرفتند و نه اهداف اصلی انقلاب اسلامی را، زیرا این نوع تئوریها نه ریشه در جان انسانها دارد و نه به سنتهای جاری در هستی توجه میکند. با توجه به چنین آفاتی است که حضرت میفرمایند به «حقّ رب» و «حقّ رسول» و «حقّ اهل بیت» باید معرفت پیدا کنید. تا بفهمید دوری از این جایگاه انسانها را سرگردان میکند و نزدیکی به چنین جایگاهی چگونه نتیجهی نهایی را به نفع شما تمام میکند و آنجایی که پایان حادثهها ظاهر میشود پیروز معرکه شما خواهید بود.(159)