تربیت
Tarbiat.Org

امام و امامت در تکوین و تشریع
اصغر طاهرزاده

امانت‌دارِ رفیق

تمام آنچه که روح انسان نیاز دارد در زوایای مختلف در فرهنگ امامت موجود است و حضرت در این روایت شریف در صدد‌اند تا آن آرمان بزرگ و واقعی را که بشر باید به آن برسد متذکر شوند. هرکدام از جملات در جای خود به طور مفصل بحث دارد. عمده آن است که متوجه باشیم در نظام اَحْسَن، انسان‌ها نیاز به چنین امامی دارند و نباید این نیاز را رها کرد وگرنه گرفتار حاکمیت‌های پوچ‌ می‌شویم. در ادامه می‌فرمایند: «الْإِمَامُ الْأَمِینُ الرَّفِیقُ وَ الْوَلَدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ كَالْأُمِّ الْبَرَّةِ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ» امام امانت‌داری رفیق و پدری خیرخواه و برادری مهربان، همچون مادری نیکوکار به فرزندی صغیر و پناه بندگان است. بسیاری از مسئولان در نظام غیر امامت، امانت‌دار هستند اما رفیق نیستند. به همین جهت ملاحظه می‌کنید روحیه‌شان قبل از مسئولیت با زمان مسئولیت فرق می‌کند و به هنگام مسئولیت دیگر با ارباب رجوع رفیق نیستند و روح مدارا با مردم در آن‌ها می‌میرد و فقط دستور می‌دهند. ولی امیرالمؤمنین(ع) در زمان مسئولیت گریه می‌کنند که نکند شکم گرسنه یا جگر تشنه‌ای در آن گوشه‌ی مملکت باشد و حضرت خبر نداشته باشند.
امامت یک فرهنگ است در متن اسلام، تا این فرهنگ شناخته نشود اسلام به کمک مسلمانان نمی‌آید. ملاحظه می‌کنید حتی افراد مذهبی و متدین همین که مسئول شدند در ساحت دیگری قرار می‌گیرند و فکر می‌کنند باید فقط دستور بدهند. چون مدیریت را از امام و فرهنگ امامت نگرفته‌اند بلکه آن‌ را از فرهنگ مدرنیته گرفته‌اند. در فرهنگ مدرنیته مسئولان نمی‌توانند مدیریت‌ خود را کنار مردم انجام دهند، بر مردم‌اند و نه با مردم. برای نجات از آن مدیریت باید به فکر و فرهنگی نظر دوخت که با نگاهی ماوراء فرهنگ مدرنیته، به عالم و آدم می‌نگرد و متأسفانه اکثر مذهبی‌های ما نتوانستند زهرِ ظلمانی فرهنگ مدرنیته را بشناسند و لذا نمی‌توانند آزاد از مدیریتِ غربی به فرهنگ امامت نظر کنند. با توجه به چنین ضرورتی حضرت می‌فرمایند: امام امانت‌داری دلسوز و پدری شفیق و خیرخواه است، به تو نزدیک می‌شود و با روح و باطن تو مأنوس می‌گردد. به گفته‌ی حافظ:
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر

هرآن‌چه ناصح مشفق بگویدت بپذیر

چون ناصح مشفق به باطن‌ها می‌نگرد و هدایت خود را از آنجا دنبال می‌کند.
مرحوم چمران(ره) توانسته بود به باطن جوانانی که ظاهر خوبی نداشتند و قیافه‌ی افراد لاابالی به خود گرفته بودند، نزدیک شود همان‌ها را عازم جبهه‌ی جنگِ مقابل کفر کند، چون می‌دانست درون این جوان چیزی غیر از ظاهرش است و به آن درون نزدیک شد. به جهت همین نزدیکی است که وقتی آن جوان گریه می‌کند، چمران بیشتر از آن جوان گریه می‌کند. دست‌پرورده‌های فرهنگ اهل البیت(ع) چنین‌اند، حساب کنید در فرهنگ امامت نسبت انسان‌ها به همدیگر چگونه می‌شود. معنی شفیق و رفیق بودنِ امام از این سنخ است، لذا علی(ع) به رُمیله می‌فرمایند: در هر گوشه‌ی دنیا اگر شیعیان ما دعا کنند ما آمین می‌گوییم و اگر مریض شوند به عیادت آن‌ها می‌رویم.(61) امام رضا(ع) می‌فرمایند: «وَ كَالْأُمِّ الْبَرَّةِ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ» امام همچون مادری نیک برای کودکی صغیر است. این نهایت دلسوزی است که در روی این زمین می‌توان پیدا کرد. امام نسبت به امت چنین برخوردی دارند و خداوند در نظام حکیمانه‌ی خود چنین مدیریتی را اراده کرده است. در نظر بگیرید امام زمان(عج) با چنین روحیه‌ای چقدر مایل‌اند مردم از این سرگردانی‌ها نجات یابند و به همین جهت داریم حضرت صاحب الامر(عج) بیش از ما برای ظهور خودشان دعا می‌کنند تا خداوند شرایط ظهورشان را فراهم کند و با تمام دلسوزی به داد شیعیان برسند، حیف که شیعیان برای رفع مشکلات خود از فرهنگ امامت غافل‌اند و فکر می‌کنند راه‌های دیگری هست. ذات امام ‌طوری است که نهایت دلسوزی را نسبت به امت دارد. برای تحقق چنین فرهنگی هر چه بیشتر باید از فرهنگ کفر فاصله گرفت و نظرها را به فرهنگ اهل البیت(ع) انداخت. سخنان امام رضا(ع) کمک می‌کند تا امام را جهت هدایت بشر، ذاتی از نور بدانیم ، در آن صورت متوجه می‌شویم محال است جامعه‌ی بشری بدون چنین شخصیتی اداره شود. امام فقط یک آدم خوب نیست، یک هادی بزرگ است از طرف خداوند که نباید یک لحظه از او غافل شد وگرنه با انحرافاتی روبه‌رو می‌شویم که امروز بشریت را تهدید می‌کند.
خدایا! به حقیقت امام، دل‌هایی به ما عطا بفرما که تماماً متوجه نقش هدایتگرانه‌ی امام باشد و از هدایت‌های عالیه‌ی او بهره‌مند گردد.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»