حضرت رضا(ع) در راستای کمال خانوادگی برای امام میفرمایند: «فَالْبَیْتُ مِنْ قُرَیْشٍ وَ الذِّرْوَةُ مِنْ هَاشِمٍ وَ الْعِتْرَةُ مِنَ الرَّسُولِ(ص) شَرَفُ الْأَشْرَافِ وَ الْفَرْعُ عَنْ عَبْدِ مَنَافٍ» نژاد او قریش و ریشهاش از هاشم و عترت رسول خدا(ص) است که شرف همه شرافتمندان است و از نسل عبد مناف میباشد. امامان شیعه کاملترین شرافتها را از نظر شخصیتِ خانوادگی دارند تا زمینهی پذیرش امام برای روحها و روانها به راحتی و به بهترین نحو فراهم باشد. مردم در ضمیر ناخودآگاهشان اگر امام از نسل پیامبر(ص) باشد احساس نزدیکی بیشتری با او دارند و بیراهه هم نمیروند، از آن جهت که عموماً یک نوع وفاداری بین فرزند پیامبر با مکتب آن پیامبر هست، از این گذشته فکر میکنم مردم در شعور خاص خود میفهمند همینطور که در این گِل، این فکر به وجود آمده زمینهی بروز و ادامهی آن در این گِل بیشتر است و به گفتهی محیالدین در آن صورت اتحاد به نحو کامل محقق است و نزدیکی به کاملترین صورت شکل گرفته. یگانگی بین رسول خدا(ص) و فرزندان آن حضرت وقتی کامل است که هم از جهت فهمِ حقیقت و هم از نظر ظاهرِ شریعت و هم از نظر نَسب و حَسب و ریشه و نژاد یکی باشند. پس اگر بنا است کاملترین شکلِ ظهور دین را بخواهیم باید از کسانی بخواهیم که از همهی این جهات به پیامبر(ص) نزدیک باشند و از آنجهت که خداوند همهی شرایط این نزدیکی را فراهم میکند، حتماً امام از نسل پیامبر(ص) خواهد بود.
از خصوصیات امام؛ «نَامِی الْعِلْمِ كَامِلُ الْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْأَمْرِ» علمی فزاینده و حلمی کامل است و در امر مدیریت توانا و دانا است. اگر بنا است مدیر جامعهی دینی در اوج علم و حلم و توانایی باشد، نباید مردم به غیر از امام معصوم، نظرها را به جایی دیگر بیندازند. همین طور که هر تری به عینتری ختم میشود، تمام حلمها باید در یک نفر به صورت مطلق جمع باشد و او باید مدیریت جامعه را بهدست گیرد. «عَالِمٌ بِالسِّیَاسَةِ مُسْتَحِقٌّ لِلرِّئَاسَةِ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللَّهِ» امام عالم به سیاست و شایستهی ریاست و واجب الاطاعه، قائم به امر خدا و خیرخواه بندگان است. سیاست یعنی ایجاد انضباطی خاص برای رسیدن به هدف. امام است که هدف را درست تشخیص میدهد و امکان برنامهریزی برای آنکه بشر را به اهداف مقدسش برساند، داراست.
اگر 50 سال قبل گفته میشد برنامههایی که غرب برای بشریت ریخته به نتیجه نمیرسد، میگفتند شما کارشناسید یا غربیها؟ در حالیکه اگر این قاعده را میشناختیم که هر جا فرهنگ امامت نباشد هر برنامهای با ناکامی روبهرو میشود، نیاز نبود بشر به تجربهای این چنین تلخ گرفتار شود که برونرفت از آن او را با مشکلات عدیدهای دچار کند. در اخبار بود که بازارهای بورس آمریکا و اروپا 53% سقوط مالی داشتهاند. یعنی اگر شما یک میلیون پول داشته باشید با برنامهریزی این بهاصطلاح کارشناسان 53 % آن از بین رفته است. غربی که وقتی خودش ثروتمند است بقیه ثروتمند نیستند ولی وقتی خودش فقیر شد جهان را فقیر میکند، برای بشر برنامهریزی کرد و با الگوهای مدیریتی خود چنین مشکلی را به بار آورد. مثل همسایهی ناباب که وقتی خودش خوشش است کاری به کسی ندارد ولی اگر گرفتار مصیبت شد همهی محلّه را به هم میریزد. اگر ملاکهای درست داشته باشید متوجه میشوید پیشرفت غرب، سر به سلامت نمیبرد چون مالی که با دزدی و چپاول به دست آمده است جز ناکامی به همراه ندارد و این نشان میدهد به اندازهای که ما از سیاستِ امامت فاصله بگیریم حتماً دچار بحران میشویم. خوشا به حال آنهایی که سرنوشتشان را به تمدن غرب گره نزدند تا با بحرانیشدن غرب اینها هم بحرانی شوند.(86) سقوط مالی بازار بورس در کشورهای غربی و کشورهای عربی یک نمونه است تا روشن شود چگونه عدهای با بحران غرب این چنین ویران شدند. اینکه میگویند نباید انسان سرنوشتش را به کفر گره بزند به این علت است که کفر آینده ندارد.
وقتی انسان ایمان را بشناسد میفهمد جهانی که با سیاستِ غیر معصوم اداره میشود حتماً به بحران میافتد. درک این نکته احتیاج به سن زیاد ندارد حتماً شما بحران جریانهای کفر را در منحنی یک عمرِ عادی خواهید دید. اینکه در متون دینی دارید اگر این کار را بکنید ثواب یک عمر نماز یا روزه میبرید، یا میفرماید شب قدر «خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» از 80 سال عمر بهتر است یعنی منحنی تحولات از صعود تا سقوط عموماً یک عمر بیشتر نیست و شما در دورهی 80 سال حتماً بحرانها را تجربه خواهید کرد. مگر صعود تا سقوط رضاخان بیشتر از20 سال بود؟ یا سقوط پسرش بیشتر از 40 سال بود که جمعاً 60 سال میشود. آمریکا از جنگ جهانی دوم اوج گرفت. هنوز 60 سال نگذشته سقوط ابرقدرتیاش شروع شد. در جنگ جهانی دوم مثل یک آدم زرنگ با ناشیگریهایی که هیتلر در آورد وارث پیروزیهای متفقین شد ولی این اَبَر قدرتی تا آخر برایش نماند و کمتر از یک عمر از آن نگذشت که سقوطش شروع شد. این را هرکس میتواند تجربه کند که کفر همواره زمین میخورد و صعود و سقوطش بیش از منحی یک عمر طول نمیکشد. صعود و سقوط بنیامیه با آنهمه حیلهگریها که ابوسفیان و معاویه به خرج دادند بیش از هزارماه طول نکشید. شصتمین سال تأسیس رژیم صهیونیستی را وقتی جشن گرفتند که از حزب الله شکست خورده بودند، به قول دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور دولت نهم، آنها برای مرده جشن گرفتند. در نظر بگیرید بعد از شارون امثال پرز و نتانیاهو و باراک که مردند چه کسی میخواهد رژیم صهیونیستی را اداره کند؟ خودشان میگویند نسل بعد از ما هرگز توان ادارهی این رژیم را ندارد. قضیهی همهی دولتها از همین قرار است مگر سلسلهای که با فرهنگ امامت مدیریت شود و لذا نباید برای حفظ فرهنگ امامت سرنوشت خود را به تمدنها و کشورهایی گره بزنیم که سقوط و صعود آنها نهتنها حتمی است بلکه کمتر از یک عمر طول میکشد.
امامشناسی و فهم جایگاه امامت برای این است که بتوانیم دنیا را درست تجزیه و تحلیل کنیم و افق را درست درک نمائیم. حضرت میفرمایند تنها امام است که «عَالِمٌ بِالسِّیَاسَةِ مُسْتَحِقٌّ لِلرِّئَاسَةِ» عالِم به سیاست است و شایسته است ریاست کند و از او تبعیت شود، و این یک حق تکوینی است که در نظام تشریع باید ظهور نماید، همینطور که حق آب این است که با آن تشنگیها را برطرف کنیم وگرنه از تشنگی میمیریم. «مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ» امام واجب الطاعه و قائم به امر الهی است و امر خداوند را در بین انسانها برپا میدارد، هدیهای است که خداوند در عالیترین شکلِ هدایت و ربوبیتش به بشر داده، به هر اندازه که بشر به غیر چنین هدیهای توجه کند به همان اندازه سقوط میکند. باید چشم باز کرد و ریشهی مشکلات را - چه در جهان اسلام و چه در جهان کفر- در جداشدن از امام و فرهنگِ امامت دید و فریب وعدههای شیطانی و آرزوهای فرهنگ غربی را نخورد و به آنها دلخوش نکرد وگرنه راه نجات خود را مسدود کردهایم، هر قدمی که به سوی فرهنگهای جدا شده از امامت برداریم به همان اندازه راه نجات خود و خانواده و ملت خود را مسدود کردهایم و گرهای بر گرههای قبلی افزودهایم.
امامشناسی کمک میکند که اگر در زمان غیبتِ حضرت صاحبالأمر(عج) از آن حضرت نمیتوانید مستقیماً استفاده کنید لااقل از فرهنگ آن حضرت دور نشوید و نظر را از افق طلوع حضرت به جای دیگری نیندازید. تنها امام است که «نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللَّهِ» فرهنگ خیرخواهی برای بندگان را با خود دارد. همیشه این را بدانید آن قدر که خدا به عنوان ربّ، غم بندگانش را دارد و دلسوز بندگانش است هیچ مادری آنطور دلسوز فرزندانش نیست. پس هرکس به اندازهای که به خدا نزدیک است دلسوز مردم است و هر کس که از خدا دور است حتماً دشمن بقیهی انسانها است هر چند ادعایش چیز دیگر باشد. کسی که با تمام وجود در قرب الهی است، با تمام وجود دلسوز مردم است و با همین قاعده حساب کنید هرکس چه اندازه دلسوز و خیرخواه مردم است. در همین رابطه حضرت فرمودند: امام همچون برادری صمیمی و همچون مادری دلسوز است آنهم مثل دلسوزی مادر نسبت به کودک شیرخوار.
حضرت رضا(ع) در ادامه میفرمایند: خداوند توفیق خاصی در جهت مدیریت جهان بشری به پیامبران و امامان داده تا مدیریتی در حدِّ عالیترین آرمان بشری تحقق یابد. با توجه به چنین قاعدهای است که باید با مدیریت امام بر جامعه منتظر برکاتی بود که هرگز بدون مدیریت امامان(ع) رخ نمینمایاند.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»