تربیت
Tarbiat.Org

امام و امامت در تکوین و تشریع
اصغر طاهرزاده

امام و ملکوت اشیاء

حضرت امام رضا(ع) با طرح «هدایت به امر» و «وَحی فعل خیر» که مخصوص مقام امام است، ذهن‌ها را متوجه جایگاه اختصاصی امامت کردند مبنی بر این‌که امام با «هدایت به امر» مقام تصرف در ملکوت عالم را دارد، زیرا خداوند می‌فرماید: «أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ»(25) «امر» خدا آن است که چون چیزی را اراده کند همانند آن است که بگوید بشو، و می‌شود. سپس در ادامه‌ی آیه می‌فرماید: «فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیْءٍ»(26) بلند مرتبه است خدایی که ملکوت هر چیزی در قبضه‌ی اوست. یعنی این‌که خداوند با یک اراده هر چیزی را که خواست ایجاد می‌کند به جهت آن است که ملکوت اشیاء را در قبضه‌ی خود دارد. حال طبق آیه‌ی 73 سوره انبیاء که حضرت امام رضا(ع) به آن استناد کردند، مقام امام به اذن خدا، همان مقام هدایت به امر و تصرف در ملکوت اشیاء است و ائمه(ع) با تصرف در ملکوت انسان‌ها هدایت خاصی را در آن‌ها موجب می‌شوند، این توانایی غیر از نبوت است که موجب تشریع شرع الهی است. پیامبران ابراهیمی(ع) از نظر نبی‌بودن شریعت الهی را ابلاغ می‌کنند و احکام الهی را به بشریت می‌رسانند و از نظر امامت علاوه بر تصرفات ملکوتی، مدیریت امور جامعه‌ی بشری را به عهده دارند.
إن‌شاءالله باید جامعه‌مان به شعور و بصیرتی برسد که بتواند جایگاه امامت را از زاویه‌ای که قرآن مطرح می‌کند بفهمد تا بداند از طریق امامان تا کجا می‌توان جلو رفت و معلوم شود چرا شیعه اصرار بر حاکمیت ائمه(ع) دارد. در ابتدا سخن امام رضا(ع) این نیست که بگویند من امام هستم، ابتدا نظرها را به جایگاه امامت در قرآن جلب می‌کنند تا اولاً: روشن شود امامت مقامی است غیر از مقام پیامبری و مقام امامت از حضرت ابراهیم(ع) شروع شده و در ذرّیه‌ی آن حضرت به نحو خاصی ادامه یافته است. ثانیاً: امامت در مقام «هدایت به امر وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ» مورد بحث است.
امام بعد از طرح آن معنی از امامت نظرها را به آیه‌ی 68 سوره‌ی آل عمران جلب کردند که می‌فرماید: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» نزدیک‌ترین افراد به ابراهیم کسانی‌اند که از او پیروی کنند و این پیامبر و آن‌هایی که به این پیامبر ایمان آوردند از نزدیک‌ترین افراد به ابراهیم هستند. حال می‌فرمایند: «فَكَانَتْ لَهُمْ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا النَّبِیُّ(ص) عَلِیّاً(ع)» با توجه به آن آیه که امامت برای پیامبر اسلام و آن‌هایی که در عین مسلمان‌بودن ذرّیه‌ی ابراهیم هستند مخصوص شده است، رسول خدا(ص) آن را بر عهده‌ی علی(ع) گذاشتند. دقت فرمودید که «هذَا النَّبِیُّ» را در آیه آورد تا رسول خدا(ص) را در نزدیکی به ابراهیم(ع) مخصوص بگرداند و متذکر ذرّیه‌ بودن آن حضرت نسبت به حضرت ابراهیم(ع) باشد وگرنه با آوردن «وَ الَذینَ آمَنُوا» نیاز نبود که پیامبر اسلام(ص) را به طور جداگانه ذکر کند. چون در رابطه با جایگاه پیامبر خدا(ص) از نظر نزدیکی روحی و روحانی به ابراهیم(ع) بحثی نیست که نیاز باشد جدا ذکر شود مگر این‌که از جهتی دیگر نیز آن حضرت به ابراهیم(ع) نزدیک‌اند که همان ذرّیه بودن است و در همین راستا حضرت رضا(ع) می‌فرمایند: «فَقَلَّدَهَا النَّبِیُّ(ص) عَلِیّاً (ع)» رسول خدا(ص) امامت را به عهده‌ی علی(ع) گذاردند زیرا آن حضرت نیز همان خصوصیات ذرّیه‌بودن برای حضرت ابراهیم(ع) را داشتند. «فَصَارَتْ فِی ذُرِّیَّتِهِ الْأَصْفِیَاءِ الَّذِینَ آتَاهُمُ اللَّهُ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ» پس امامت در نسل برگزیده‌ی علی(ع) قرار گرفت، آن‌هایی که خداوند به آن‌ها علم و ایمان عطا کرد. معلوم است خداوند نسل خاصی را برای امامت برگزید که آن باید از ذرّیه‌ی علی(ع) باشد و به همین جهت ملاحظه می‌کنید چگونه امامت با حسابی دقیق در فرزندان علی(ع) ادامه می‌یابد و هیچ‌کدام جهت آن امر خطیر ناتوانی از خود نشان ندادند.
راستی چرا حضرت ابراهیم(ع) ادامه‌ی امامت را در ذرّیه‌ی خود تقاضا کرد؟ چرا نفرمود آیا این مقام در خلفاء من ادامه می‌یابد یا نه؟ به نظر می‌رسد او می‌دید که فرزندان علی(ع) این‌چنین زیبا امامت را جلو می‌برند. آیا جا ندارد از اهل سنت در رابطه با موضوع امامت ذرّیه‌ی ابراهیم(ع) سؤال کنیم، امامتی که جدای از نبوت انبیاء است، در عین این‌که باید در مقام عصمت و طهارت باشد، چون می‌فرماید: «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» امامت به عنوان عهد الهی به ظالمین نمی‌رسد. عجیب است که فضا طوری شده که شیعه به جای طلب‌کاربودن بدهکار است که چرا بر امامت اهل البیت(ع) تأکید دارد با این‌که اهل‌البیت(ع) هم ذرّیه‌ی حضرت ابراهیم(ع) هستند و هم در مقام طهارت کامل می‌باشند. آیا این امر یک امر اتفاقی است که حضرت ابراهیم(ع) امامت را برای ذرّیه‌ی خود می‌خواهد و از آن طرف خداوند آن را برای ذرّیه‌ی ایشان که هیچ ظلمی نداشته باشند جعل می‌فرماید و بعد خداوند در قرآن از عصمت اهل البیت پیامبر(ص) خبر می‌دهد؟ بسیار جای تأسف است که شیعه اینقدر در ارائه‌ی مبانی فکری خود ساکت شده که مسلمانان از عظمت آن فکر آگاهی لازم را ندارند و در فضای رقابت بین شیعه و سنی طرح موضوعاتی اینچنین بزرگ به حاشیه رفته است. ابتدا ما موظفیم به نور امام رضا(ع) جایگاه معرفتی تشیع را بشناسیم تا اولاً: خرافه‌گرا نشویم. ثانیاً: نسبت به تفکر شیعه سستی به خرج ندهیم. این روشن است که اگر اندیشه‌های ظریف و متعالی را درست نشناسیم آن را با خرافات مخلوط کرده و چهره‌ی نازیبایی از آن ارائه می‌دهیم.
حضرت امام رضا(ع) در ادامه‌ی روایت در وصف ذرّیه‌ی علی(ع) فرمودند: «الَّذِینَ آتَاهُمُ اللَّهُ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ» آن‌ها کسانی‌اند که خداوند به آن‌ها علم و ایمان عطا کرده است. یعنی آن‌ها را به بصیرت خاصی در راستای علم و ایمان مجهز کرده تا در تاریخ‌سازی و هدایت ملکوتی به زیباترین شکل عمل کنند. سپس یک شاهد قرآنی دقیقی را از آیه‌ی 56 سوره‌ی روم می‌آورند و می‌فرمایند «وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ» و این همان قول خدا است که می‌فرماید: «وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی كِتابِ اللَّهِ إِلى‏ یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» روز قیامت کفار نمی‌دانند که چقدر در دنیا بودند. چون وقتی وارد عالم بی‌زمان شدند زمان دنیا چیزی به حساب نمی‌آید. هرکس چیزی می‌گوید عده‌ای می‌گویند فکر می‌کنیم یک روز یا نصف روز. قرآن می‌فرماید: آن‌هایی که به آن‌ها علم داده شده می‌گویند شما در آن حدّی که در کتاب الهی مقرر شده بود که تا روز قیامت مبعوث شوید، ماندید. این حکایت از شعور خاص آن‌ها دارد که در شرایط بی‌زمان، از زمان دنیا چگونه سخن بگویند. قیامت بی‌نهایت است و دنیا در مقابل بی‌نهایت، چیزی به‌حساب نمی‌آید. چون وقتی بی‌نهایت مطرح است اگر چیزی کنارش باشد یا بی‌نهایت، دیگر بی‌نهایت نیست یا آن چیز، چیزی نیست که مانع بی‌نهایت‌بودن آن بی‌نهایت شود. با این دید دنیا در مقابل قیامت که بی‌نهایت است چیزی نمی‌تواند باشد. ذهن ما چون نمی‌تواند بی‌نهایت را بفهمد دنیا را در کنار آن قرار می‌دهد و برای آن زمان قائل می‌شویم و می‌گوئیم دو روز، یک روز، یک ساعت. قرآن می‌فرماید: بعضی‌ها از سر عادت و سهل‌انگاری می‌گویند: «لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ»(27) یک روز یا قسمتی از یک روز در دنیا بودیم، ولی آن‌هایی که علم به آن‌ها داده شده سخن دیگری دارند، که آن‌ها همان ائمه(ع)‌ هستند با سخنان فوق العاده‌ای که حکایت از حضور آن‌ها در ماوراء زمان دارد و دنیا و قیامت را یک بودنی می‌دانند با چهره‌های مختلف و جهت هدفی خاص. مثل این که شما در قیامت هستید با موقف‌های مختلف، این‌طور نیست که تقدم و تأخر مواقف با زمان تعیین شود، در آن جا سیر احوالات روحانی در میان است و به نفس ناطقه‌ی انسان مربوط است و نه به پدیده‌های مادی و حرکات و زمان مادی. در دنیا است که وقتی زمین به دور خودش حرکت کرد ما می‌گوئیم یک روز. در حالی که اگر از مرتبه‌ای بالاتر بنگریم چیزی در عالمِ خارج واقع نشد، فقط نسبت وضعی زمین با خورشید تغییر کرده، یک روز و دو روز کو؟ زمین یک دور به دور خورشید می‌گردد می‌گوئیم یک سال. کو یک سال؟ نسبت مکانی زمین با خورشید تغییر کرد و به سر جای اولش برگشت، حقیقت مستقلی به نام زمان نداریم. زمان‌ها چهره‌های مختلف یک حرکت است که آن نیز تغییر نسبت است، بدون آن‌که تغییری در مرتبه‌ی وجود در میان باشد، همه‌‌ی تحولات در عالم ماده صورت‌های مختلفِ یک مرتبه از وجود‌اند.
آن‌هایی که بصیرت دارند در جواب سؤالی که از آن‌ها پرسیده می‌شود چقدر در زمین بودید، موضوع را می‌برند در ساحتی دیگر و می‌گویند: «لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی كِتابِ اللَّهِ» در کتاب الهی مقرر بود که شما انسان‌ها مرحله‌ای در دنیا توقف داشته باشید برای این که به این بعث وارد شوید «فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» و این همان روزی است که باید مبعوث می‌شدید اما شما نمی‌دانستید برای چه در دنیا بودید. حضرت رضا(ع) در توصیف امامانی که خداوند علم و ایمان به آن‌ها داده این شخصیت‌ها را با چنین فهم و منطقی معرفی می‌کنند. سپس در ادامه می‌فرمایند: «عَلَى رَسْمِ مَا جَرَى وَ مَا فَرَضَهُ اللَّهُ فِی وُلْدِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِذْ لَا نَبِیَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ(ص)» جریان امامت براساس آن چیزی که خداوند در فرزندان ابراهیم(ع) قرار داده، همین طور ادامه پیدا می‌کند تا روز قیامت، زیرا پیامبری بعد از حضرت محمد(ص) نخواهد بود. حضرت با طرح این نکته ذهن ها را متوجه جریانی در تاریخ می‌کنند که با این خصوصیات عهده‌دار امامت انسان‌ها باید باشند، امامت انسان‌های بصیری که دنیا و قیامت را با زاویه‌ی دیگری می‌بینند. حال نتیجه‌گیری می‌کنند که «فَمِنْ أَیْنَ یَخْتَارُ هَذِهِ الْجُهَّالُ الْإِمَامَةَ بِآرَائِهِمْ» چطوری این امامت را این آدم‌های نادان می‌خواهند با نظر خودشان انتخاب کنند؟ چیزی که خداوند تا قیامت برای بشر انتخاب کرده و مصداق‌های آن را معلوم نموده است. اگر تا این‌جا مطلب خوب روشن شود فراز بعدی جای خودش را باز خواهد کرد که حضرت می‌فرماید: «إِنَّ الْإِمَامَةَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ رَسُولِهِ(ص)» امامت منزلت انبیاء و ارث اوصیاء می‌باشد، امامت جانشینی خدا و جانشینی رسول خدا(ص) است. تا در بستر شریعت الهی، مدیریت جهانی به کمک واسطه‌های فیض آسمانی انجام گیرد.