تربیت
Tarbiat.Org

امام و امامت در تکوین و تشریع
اصغر طاهرزاده

برکات امام

«الْإِمَامُ مُطَهَّرٌ مِنَ الذُّنُوبِ مُبَرَّأٌ مِنَ الْعُیُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّینِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ الْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ الْكَافِرِینَ» امام از هر گناهی پاک و از هر عیبی مبرا است، علم به معنی حقیقی مخصوص اوست، نمایاننده‌ی حلم و عامل نظام و سرو سامان یافتن دین و عزت مسلمانان و غضب منافقین و پراکندگی کافران است. حضرت می‌فرماید امامِ جامعه‌ی مسلمین نمی‌شود هیچ آلود‌گی داشته باشد وگرنه نمی‌تواند حق را نشان دهد. جهان حقیقتاً ظرفیت وجود انسانی را دارد که هیچ آلودگی نداشته باشد و برای چنین انسانی خود را آماده کرده است. انسانی که «مُبَرَّأٌ مِنَ الْعُیُوبِ» از هر عیبی پاک است و حضرت می‌فرمایند امامان چنین‌اند و این هر چند بسیار با ارزش است ولی ادعای بزرگی است و هر کسی نمی‌تواند چنین ادعایی کند، چون به عنوان مثال اگر شما بگویید من به همه‌ی این کتاب علم دارم، حالا یک کلمه‌ی آن را ندانید همه‌ی ادعایتان زیر سؤال می‌رود و آبروی خود را از دست می‌دهید. اما اگر بگوئید مقداری از این مثنوی را می‌دانم حال اگر یک صدم آن را هم بدانید آبرویتان نمی‌رود. با این وصف وقتی گفته می‌شود امام باید هیچ نقص و عیبی نداشته باشد، با یک خطا تمام است. هیچ‌کس در جهان اسلام جز ائمه(ع) چنین ادعایی نداشته‌اند، بقیه خطاهای زیادی می‌کردند و بعد می‌گفتند اشتباه کردیم. آیا بردران اهل سنت با توجه به اسناد معتبری که خود در اختیار دارند شک دارند که عبدالرحمن بن عوف می‌گوید وقتی ابابکر در بستر بیماری بود - آن بیماری که منجر به فوت او شد- می‌گفت ای کاش سه کار نکرده بودم.(64) خلیفه‌ی دوم اذعان می‌دارد: «کُلُّ النّاس اَفقَهُ مِنْ عمر حتی رباب الْحجال»(65) همه‌ی مردم از عمر عالم‌ترند حتی زنان پرده‌نشین. و یا خلیفه‌ی سوم توبه‌نامه نوشت که کارهای انجام‌گرفته را دیگر انجام نمی‌دهد. در چنین دنیایی که چنین افرادی به اشتباه خود اقرار دارند، ائمه(ع) می‌فرمایند: امامان از هر آلودگی و گناه پاک و از هر عیبی مبرا هستند و هیچ‌کس هم نتوانست یک مورد خلافِ آن ادعا را در مورد آن‌ها ثابت کند.
حضرت در ادامه می‌فرمایند امام «مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ» مخصوص به علم است و هرکس خواست به واقع به نور علم منور شود باید از مسیر امام به علم برسد. بقیه‌ی عنوان‌ها، یا علم به اعتباریات و مشهورات است و یا فضل است و اطلاعات که حجاب اکبر محسوب می‌شوند.(66)
دشمنان اهل البیت(ع) بسیار نقشه می‌کشیدند که آن‌ها را در ادعای عالم به همه‌ی آنچه بوده و هست، ناموفق جلوه دهند، ولی همیشه نتیجه برعکس می‌شد. از ابن ابوالعوجاع‌ها بگیرید تا بقیه، یک نقطه‌ی ضعف کافی بود که بساط امامت برچیده شود، چیزی که آرزوی خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس بود و هرگز به آرزوی خود نرسیدند. این که می‌بینید با وجود چنان شرایطی، امامت همچنان پایدار می‌ماند برای این است که واقعاً علم از طریق اهل البیت(ع) علم حقیقی است. تهمت‌های زیادی زدند ولی نتوانستند شخصیت علمی ائمه(ع) را نفی کنند. برای این‌که کار معاویه را در حذف امام حسن(ع) توجیه کنند شایع کردند امام حسن(ع) سیصد زن داشتند تا نتیجه بگیرند حضرت دنبال عیاشی بودند و لذا شایسته‌ی حکومت نبودند ولی با این‌همه تهمت یک‌جا نتوانستند سخنی را به امام نسبت دهند که حاکی از ضعف علمی ایشان باشد. در یک نشستی که معاویه با امام حسن(ع) دارد معاویه می‌داند که ادعای امام حسن این است که همه‌چیز می‌دانند. از حضرت پرسید می‌دانید این درخت چه تعداد خرما دارد؟ فرمودند بله، چهارهزار و چهار عدد خرما دارد. به کارگزارانش گفت خرماها را بچینند و بشمارند، یکی کم‌تر از آن تعدادی بود که حضرت فرموده بودند. حضرت فرمودند: آن‌که به من گفته نه یکی کم می‌گوید و نه یکی زیاد. بررسی کردند دیدند یکی از کارگزاران معاویه یکی از خرماها را در دست خود پنهان کرده است.(67) این فکر در جهان اسلام جاری بود که این خانواده در مقام علم کامل‌اند، معاویه که اعتقاد به این مطلب نداشت گفت یک امتحانی می‌کنیم که نتیجه‌‌اش آن شد که شد.
«مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ» امام مجسمه‌ی حلم است. حلم یعنی امام و امام یعنی حلم. حلم آن حالت روحی است که هیچ جریانی انسانِ حلیم را از هدف اصلی‌اش باز ندارد. امام آنچنان در افق وظیفه‌ی خود مستغرقند که هیچ جریانی ایشان را از تعادل خارج نمی‌کند به طوری که سراسر حرکات و سکنات‌شان را حلم فرا گرفته حتی در صحنه‌ی کربلا.
«نِظَامُ الدِّینِ» امام عامل نظام و سر و سامانی دین است و دینِ بدون امام در انضباطی که باید باشد نخواهد بود. نماز خوانده می‌شود، روزه گرفته می‌شود ولی جهت ندارد. جامعه به آن‌سویی که باید به شکوفایی برسد نمی‌رسد. «وَ عِزُّ الْمُسْلِمِینَ» امام عامل عزت مسلمین است و مسلمانان از طریق مدیریت امام، به آن شخصیتی که باید، دست می‌یابند. نمونه‌ی کوچک آن را در مقایسه‌ی ایرانِ امروز که به فرهنگ امامت مفتخر است با ایران زمان شاه می‌توان یافت. ما در زمان شاه در دنیا به اندازه‌ی یک پوسته پیاز ارزش نداشتیم. وقتی خارجی‌ها از شما می‌پرسیدند اهل کدام کشور هستی؟ می‌گفتی .I am (ص)rom Iran او می‌گفت: o(ع) yo(ع) are (ص)rom Iraq شما می‌گفتی من ایرانی هستم، آنقدر ایران برایشان ناآشنا بود که می‌گفت فهمیدم اهل عراق هستی. اصلاً نمی‌دانست جایی به نام ایران هست. مقایسه کنید با امروز. در سفر حج وقتی می‌گفتی ایرانی هستم می‌گفتند: خمینی، خمینی، یعنی ما را به اماممان می‌شناختند، حال تصور کنید اگر امامِ یک ملت، انسان معصومی باشد، عزت آن ملت چقدر خواهد بود؟ امروز مردم کوچه و بازار کشورهای مالزی و اندونزی نه تنها ایران را می‌شناسند بلکه ایران را به امامشان می‌شناسند.
مشکلی که فرهنگ مدرنیته ایجاد کرده موجب شد که اگر بگوئید ما امام معصوم داریم بگویند خرافه است. در حالی که خداوند ما را متوجه ضرورت وجود او کرده و او را برای ما پرورانده است. آن‌ها طوری موضوع را به حاشیه برده‌اند که روشنفکرهای ما هم جرأت نمی‌کنند بگویند واقعاً خدا در این عالم امام معصومی گذاشته است که تمام مناسبات ما باید بر اساس نظر او تنظیم بشود. چنین فکری را با آن همه پشتوانه‌ی منطقی یک نوع آرمانگرایی غیر واقعی می‌دانند، در حالی که بشریت چاره‌ای ندارد جز این‌که به موضوع امامت به معنای واقعی آن فکر کند. بحمدالله هر قدر رسوایی نظام سلطه بیشتر شود اندیشه‌ی مقابلِ نظام سلطه - یعنی شیعه- بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد. هیچ‌وقت آن نگاهی که سعودی‌ها نسبت به اسلام دارند مقابل نظام سلطه نیست تا وقتی در آینده نظام سلطه سقوط کرد چشم‌ها به سعودی‌ها بیفتد. امروز تنها فکری که به قول خودشان رو در روی نظام سلطه ایستاده فقط تشیع آن هم تشیع به قرائت حضرت امام خمینی(رض) است. از آن طرف بخواهند یا نخواهند اسرائیل و نظام سلطه در حال گذرانِ دوران افول خود می‌باشند و طبیعی است هر فرهنگی که افول کرد فرهنگ رقیب جای آن را می‌گیرد.(68) کافی است ما هوشیار باشیم که نظام سلطه رقیب‌سازی مصنوعی نکند و یک طالبان را روبه‌روی بوش قرار دهد تا به زعم خودشان ذهن‌های مسلمانان را به سوی طالبان معطوف نمایند، غافل از این‌که شخصیت گمشده‌ی مسلمانان چیزی بالاتر از رهبران طالبان است. طالبانی که مجبور است مردم را با زور اسلحه تابع اهداف خود کند گمشده‌ی مسلمانان نیست. ملتی که آرمانشان تا این‌جاها بیاید که جز به امام معصوم قانع نشوند آنقدر در جهان عزیز می‌گردند که طالبان هرگز نمی‌تواند ذهن‌ها را از آن‌ها‌ به سوی خود برگرداند. برعکسِ روشنفکران کشور ما که عموماً غرب‌زده‌اند، روشنفکران جهان به‌خوبی متوجه آینده‌ی جمهوری اسلامی ایران و فرهنگ تشیع شده‌اند و امیدوار به حضور مکتبی در آینده‌ی جهان هستند که امامش واسطه‌ی فیض بین ارض و سماء است.
هانری‌كُربن، اسلام‌شناسِ فرانسوی می‌گوید: به عقیده‌ی من تشیع تنها مذهبی است كه رابطه‌ی هدایت الهیه را میان خدا و خلق برای همیشه نگه داشته است و به استمرار ولایت اعتقاد دارد ... تنها مذهب تشیع است كه می‌گوید: نبوت؛ با رحلت حضرت محمد(ص) ختم شد، اما ولایت كه همان رابطه‌ی هدایت و تكمیل است، پس از رحلت آن حضرت هم‌چنان باقی است. حضرت مهدی(عج)؛ حقیقتی زنده است كه هرگز نظریه‌های علمی نمی‌توانند او را از خرافات بشمارند و او را از فهرست حقایق حذف كنند.(69) رفقای ما می‌گفتند روشنفکران اروپا بسیار مایلند از امام زمان(عج) برایشان گفته شود، بیشترین سؤال‌ها در آن موضوع است و دشمن برای مقابله با تفکر مهدویت تلاش‌های خود را شروع کرده که نمونه‌ی آن فیلم «نوستر آداموس» بود که نشان می‌دهد یک جوان عرب به عنوان مهدی، نیویورک را که نماد فرهنگ غرب است خراب می‌کند ولی طوری فیلم را تمام می‌کنند که بیننده‌ تصور می‌کند می‌توان جلوی آن حادثه را گرفت. در آن فیلم و امثال آن می‌خواهند به جهان غرب امیدواری بدهند که با تکنولوژی می‌توان با مهدی موعود(عج) مقابله کرد، در حالی‌که گرایش به معنویت و نظر به امامی معصوم چیزی نیست که بتوان آن را از دل مردم بیرون کرد. تفکری که می‌گوید امامی معصوم و حیّ و حاضر باید مناسبات جهان را در دست بگیرد فکری نیست که بشود دل‌ها را از آن منصرف نمود.