تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

ای انسان ! به مادر و پدر نیکی کن

این آیات و آیات آینده در حقیقت توضیحی است درباره دو گروه ((ظالم )) و ((محسن )) که در آیات قبل به سرنوشت آنها اجمالا اشاره شده است .

نخست به وضع ((نیکوکاران )) پرداخته، و از مساءله نیکی به پدر و مادر و شکر زحمات آنها که مقدمه ای است برای شکر پروردگار شروع می کند، می فرماید: ((ما انسان را توصیه کردیم که درباره پدر و مادرش نیکی کند)) (و وصینا الانسان بوالدیه احسانا).**(توصیه) معمولا به دو فعل متعدی می شود منتها مفعول دوم همراه (باء) یا (الی) خواهد بود بنابراین (احسانا) نمی تواند مفعول دوم در آیه فوق باشد مگر اینکه (وصینا) را به معنی (الزمنا) بدانیم که متعدی به دو مفعول می شود بدون حروف جاره و یا برای آیه محذوفی قائل شویم و بگوئیم در تقدیر چنین است: (وصینا الانسان بان یحسن بوالدیه احسانا) در این صورت احسانا (مفعول مطلق) برای فعل محذوفی است***

((وصیت )) و ((توصیه )) به معنی مطلق سفارش است، و مفهوم آن منحصر به سفارشهای مربوط به ما بعد از مرگ نیست، لذا جمعی در اینجا آن را به معنی امر و دستور و فرمان تفسیر کرده اند.

سپس به دلیل لزوم حقشناسی در برابر مادر پرداخته می گوید: ((مادر))، او را با اکراه و ناراحتی حمل می کند، و با ناراحتی بر زمین می گذارد، و دوران

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 326@@@

حمل و از شیر باز گرفتنش سی ماه است )) (حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا).

((مادر)) در طول این سی ماه بزرگترین ایثار و فداکاری را در مورد فرزندش انجام می دهد.

از نخستین روزهای انعقاد نطفه حالت مادر دگرگون می شود، و ناراحتیها پشت سر یکدیگر می آید، حالتی که به حالت ((ویار)) نامیده می شود و یکی از سختترین حالات مادر است روی می دهد و پزشکان می گویند: بر اثر کمبودهائی است که در جسم مادر به خاطر ایثار به فرزند رخ می دهد.

هر قدر جنین رشد و نمو بیشتر می کند مواد بیشتری از شیره جان مادر می گیرد، و حتی روی استخوانهای او و اعصابش اثر می گذارد، گاه خواب و خوراک و استراحت و آرامش را از او می گیرد، و در آخر دوران حمل راه رفتن و حتی نشست و برخاست برای او مشکل می شود اما با صبر و حوصله تمام و به عشق فرزندی که به زودی چشم به دنیا می گشاید و بر روی مادر لبخند می زند تمام این ناملائمات را تحمل می کند.

دوران وضع حمل که یکی از سختترین لحظات زندگی مادر است فرا می رسد تا آنجا که گاه مادر جان خود را بر سر فرزند می نهد.

به هر حال بار سنگینش را بر زمین گذارده دوران سخت دیگری شروع می شود، دوران مراقبت دائم و شبانه روزی از فرزند، دورانی که باید به تمام نیازهای کودکی پاسخ گوید که هیچگونه قدرت بر بیان نیازهای خود ندارد، اگر دردی دارد نمی تواند محل درد را تعیین کند، و اگر ناراحتی از گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما دارد قادر به بیان آن نیست، جز اینکه ناله سر دهد و اشک ریزد، و مادر باید با کنجکاوی و صبر و حوصله تمام یک یک این نیازها را تشخیص دهد و برآورده کند.

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 327@@@

نظافت فرزند در این دوران مشکلی است طاقتفرسا، و تاءمین غذای او که از شیره جان مادر گرفته می شود ایثاری است بزرگ .

بیماریهای مختلفی که در این دوران دامان نوزاد را می گیرد و مادر باید با شکیبائی فوق العاده به مقابله با آنها برخیزد مشکل دیگری است .

اینکه قرآن در اینجا تنها از ناراحتیهای مادر سخن به میان آورده و سخنی از پدر در میان نیست نه بخاطر عدم اهمیت آن است، چرا که پدر نیز در بسیاری از این مشکلات شریک مادر است، ولی چون مادر سهم بیشتری دارد بیشتر روی او تکیه شده است .

در اینجا این سؤال مطرح می شود که در آیه 233 سوره بقره دوران شیرخوارگی دو سال کامل (24 ماه ) ذکر شده، و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعة : ((مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر می دهند، آنها که بخواهند دوران شیر دادن را تکمیل کنند)).

در حالی که مجموع ((دوران حمل و شیرخوارگی )) در آیه مورد بحث فقط سی ماه ذکر شده، مگر ممکن است دوران حمل شش ماه باشد؟

فقهاء و مفسران با الهام از روایات اسلامی در پاسخ گفته اند: آری حداقل دوران حمل 6 ماه و حداکثر دوران مفید رضاع 24 ماه است، حتی از جمعی از پزشکان پیشین همچون جالینوس و ابن سینا نقل شده که گفته اند: خود با چشم شاهد چنین امری بوده اند که فرزندی بعد از شش ماه به دنیا آمده است .

ضمنا از این تعبیر قرآنی می توان استفاده کرد که هر قدر از مقدار حمل کاسته شود باید بر مقدار دوران شیرخواری افزود، به گونه ای که مجموعا 30 ماه تمام را شامل گردد، از ابن عباس نیز نقل شده که هرگاه دوران بارداری زن 9 ماه باشد باید 21 ماه فرزند را شیر دهد، و اگر حمل 6 ماه باشد باید 24 ماه شیر دهد.

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 328@@@

قانون طبیعی نیز همین را ایجاب می کند، چرا که کمبودهای دوران حمل در دوران شیرخوارگی باید جبران گردد.

سپس می افزاید: ((حیات انسان همچنان ادامه می یابد تا زمانی که به کمال قدرت و نیروی جسمانی رسد، و به مرز چهل سالگی وارد می گردد)) (حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة ).**(حتی) در اینجا غایت برای جمله محذوفی است و در تقدیر چنین است: و عاش الانسان و استمرت حیاته حتی اذا بلغ اشده، بعضی نیز آنرا غایت برای (وصینا) یا برای مساله (مراقبت پدر و مادر) دانسته اند و این هر دو بعید به نظر می رسد زیرا نه توصیه خداوند در مورد نیکی به پدر و مادر در چهل سالگی پایان می پذیرد و نه مراقبت پدر و مادر از فرزند تا چهل سالگی ادامه دارد***

بعضی از مفسران ((بلوغ اشد)) (رسیدن به مرحله توانائی ) را با رسیدن به چهل سالگی هماهنگ، و برای تاءکید می دانند، ولی ظاهر این است که بلوغ اشد اشاره به بلوغ جسمانی و رسیدن به اربعین سنة (چهل سالگی ) اشاره به ((بلوغ فکری و عقلانی )) است، چرا که معروف است، انسان غالبا در چهل سالگی به مرحله کمال عقل می رسد و گفته اند که غالب انبیا در چهل سالگی مبعوث به نبوت شدند.

ضمنا در اینکه سن بلوغ قدرت جسمانی چه سنی است ؟ در آن نیز گفتگو است، بعضی همان سن معروف بلوغ را می دانند که در آیه 34 اسراء در مورد یتیمان نیز به آن اشاره شده، در حالی که در بعضی از روایات تصریح شده که سن هیجده سالگی است .

البته مانعی ندارد که این تعبیر در موارد مختلف معانی متفاوتی دهد که با قرائن روشن می شود.

در حدیثی آمده است : ان الشیطان یجر یده علی وجه من زاد علی الاربعین

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 329@@@

و لم یتب، و یقول بابی وجه لا یفلح !: ((شیطان دستش را به صورت کسانی که به چهل سالگی برسند و از گناه توبه نکنند می کشد و می گوید پدرم فدای چهرهای باد که هرگز رستگار نمی شود! (و در جبین این انسان نور رستگاری نیست !).**تفسیر (روح المعانی) جلد 26 صفحه 17***

از ابن عباس نیز نقل شده : من اتی علیه الاربعون سنة فلم یغلب خیره شره فلیتجهز الی النار!: ((هر کس چهل سال بر او بگذرد و نیکی او بر بدیش غالب نشود آماده آتش جهنم گردد))!

به هر حال قرآن در دنباله این سخن می افزاید: این انسان لایق و با ایمان هنگامی که به چهل سالگی رسید سه چیز را از خدا تقاضا می کند: نخست می گوید: ((پروردگارا! به من الهام ده و توفیق بخش تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشتی بجا آورم )) (قال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی ).**(اوزعنی) از ماده (ایزاع) است که به چند معنی آمده است: الهام کردن بازداشتن از انحراف، ایجاد عشق و علاقه، و توفیق***

این تعبیر نشان می دهد که انسان با ایمان در چنین سن و سالی هم از عمق و وسعت نعمتهای خدا بر او آگاه می گردد، و هم از خدماتی که پدر و مادر به او کرده است تا به این حد رسیده، چرا که در این سن و سال معمولا خودش پدر یا مادر می شود، و زحمات طاقت فرسا و ایثارگرانه آن دو را با چشم خود می بیند، و بی اختیار به یاد آنها می افتد و بجای آنها در پیشگاه خدا شکرگزاری می کند.

در دومین تقاضا عرضه می دارد: ((خداوندا! به من توفیق ده تا عمل صالح بجا آورم، عملی که تو از آن خشنود باشی )) (و ان اعمل صالحا ترضاه ).

و بالاخره در سومین تقاضایش عرض می کند: ((خداوندا! صلاح و درستکاری

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 330@@@

را در فرزندان و دودمان من تداوم بخش )) (و اصلح لی فی ذریتی ).

تعبیر به ((لی )) (برای من ) ضمنا اشاره به این است که صلاح و نیکی فرزندان من چنان باشد که نتائجش عائد من نیز بشود.

و تعبیر ((فی ذریتی )) (در فرزندان من ) به طور مطلق، اشاره به تداوم صلاح و نیکوکاری در تمام دودمان او است .

جالب اینکه در دعای اول پدر و مادر را شریک می کند، و در دعای سوم فرزندان را، ولی در دعای دوم برای خود دعا می کند، و اینگونه است انسان صالح که اگر با یک چشم به خویشتن می نگرد با چشم دیگر به افرادی که بر او حق دارند نگاه می کند.

و در پایان آیه دو مطلب را اعلام می دارد که هر کدام بیانگر یک برنامه عملی مؤثر است، می گوید: ((پروردگارا! من در این سن و سال به سوی تو بازمی گردم و توبه می کنم )) (انی تبت الیک ).

به مرحله ای رسیده ام که باید خطوط زندگی من تعیین گردد، و تا به آخر عمر همچنان ادامه یابد، آری من به مرز چهل سالگی رسیده ام و برای بنده ای چون من چقدر زشت ونازیباست که به سوی تو نیایم و خودم را از گناهان با آب توبه نشویم .

دیگر اینکه می گوید: ((من از مسلمین هستم )) (و انی من المسلمین ).

در حقیقت این دو جمله پشتوانه ای است برای آن دعاهای سه گانه و مفهومش این است : چون من توبه کرده ام، و تسلیم مطلق در برابر فرمان توام، تو نیز بزرگواری کن و مرا مشمول آن نعمتها بفرما.

آیه بعد بیان گویائی است از اجر و پاداش این گروه از مؤمنان شکرگزار صالح العمل و توبه کار که به سه پاداش مهم در آن اشاره شده است .

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 331@@@

نخست می فرماید: ((آنها کسانی هستند که ما بهترین اعمالشان را قبول می کنیم )) (اولئک الذین نتقبل عنهم احسن ماعملوا).

چه بشارتی از این بالاتر که خداوند بزرگ و قادر و منان، عمل بنده ضعیف و ناچیزی را پذیرا شود که این خود گذشته از آثار دیگر افتخاری است بزرگ و موهبتی است عالی و معنوی .

با اینکه خداوند همه اعمال نیک را می پذیرد چرا می گوید: ((بهترین اعمال آنها را پذیرا می شود))؟!

در پاسخ این سؤال جمعی از مفسران گفته اند: منظور از بهترین اعمال واجبات و مستحبات است در برابر مباحات که اعمال خوبی است اما چیزی نیست که مورد پذیرش واقع شود، و اجر و ثوابی به آن تعلق گیرد.**طبرسی در (مجمع البیان) و (علامه طباطبائی) در (المیزان) و (فخررازی) در (تفسیر کبیر) و غیر آنها در ذیل آیه مورد بحث***

پاسخ دیگر اینکه خداوند بهترین اعمال آنها را معیار پذیرش قرار می دهد و حتی اعمال درجه دو، و کم اهمیت آنها را به حساب اعمال درجه یک به فضل و رحمتش می گذارد، این درست به آن می ماند که خریداری به عنوان فضل و کرم اجناس متفاوتی را که از طرف فروشنده ای عرضه شده است به بهای جنس اعلا محاسبه کند، و از فضل و لطف خداوند هر چه گفته شود عجیب نیست .

موهبت دوم پاکسازی آنها است، می گوید: ((ما از گناهانشان می گذریم )) (و نتجاوز عن سیئاتهم ).

در حالی که در میان بهشتیان جای دارند (فی اصحاب الجنة ).**(فی اصحاب الجنة) متعلق به محذوفی است که حال برای ضمیر (هم) می باشد و در تقدیر چنین است حالکونهم موجودین فی اصحاب الجنة***

و این سومین موهبت الهی نسبت به آنها است که آنان را با این که لغزشهائی

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 332@@@

داشته اند شستشو داده، در کنار نیکان و پاکانی جای می دهد که از مقربان درگاه اویند.

ضمنا از این تعبیر استفاده می شود که منظور از ((اصحاب الجنة )) در اینجا بندگان مقربی هستند که هرگز گرد و غبار معصیت بر دامانشان ننشسته و این مؤمنان توبهکار بعد از مغفرت الهی در کنار آنها و در سایه آنها جای می گیرند.

و در پایان آیه برای تاءکید بر این نعمتها که گفته شد می افزاید: ((این وعده صدقی است که پیوسته به آنها داده شده است )) (وعد الصدق الذی کانوا یوعدون ).**(وعدالصدق) مفعول مطلق برای فعل محذوفی است و در تقدیر چنین است یعدهم وعد الصدق الذی کانوا یوعدون بلسان الانبیاء و الرسل***

چگونه وعده صدق نباشد در حالی که تخلف از وعده یا به خاطر پشیمانی و نادانی است، و یا از ضعف و ناتوانی، و خداوند از همه این امور منزه است .