تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

حیات و مرگ این دو گروه یکسان نیست

در تعقیب آیات گذشته که سخن از دو گروه ((مؤمنان )) و ((کافران ))، یا ((پرهیزگاران )) و ((مجرمان )) در میان بود در نخستین آیه مورد بحث این دو را در یک مقایسه اصولی در برابر هم قرار داده می گوید: ((آیا کسانی که مرتکب سیئات شدند گمان کردند آنها را همچون کسانی قرار می دهیم که ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند که حیات و مرگشان یکسان باشد))؟! (ام حسب الذین اجترجوا السیئات ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ).

((چه بد داوری می کنند))! (ساء ما یحکمون ).

مگر ممکن است نور و ظلمت، علم و جهل، خوب و بد، ایمان و کفر یکسان باشد؟ مگر امکان دارد بازتاب و ثمره و نتیجه این امور نامساوی، مساوی گردد؟ هرگز چنین نیست، مؤمنان صالح العمل از مجرمان بی ایمان در همه چیز جدا هستند، و ایمان و کفر و اعمال نیک و بد سرتاسر زندگی و مرگ هر یک از آنها را به رنگ خود درمی آورد.

این آیه همانند آیه 28 سوره ((ص )) است که می فرماید: ((آیا کسانی را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند همچون ((مفسدان در ارض )) قرار دهیم ؟ یا پرهیزگاران را همچون فاجران ))؟ (ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض ام نجعل المتقین کالفجار).

یا همانند آیه 35 و 36 سوره قلم که می گوید: ((آیا مسلمانان را همچون مجرمان قرار می دهیم ؟ چه می شود شما را چگونه داوری می کنید))؟! (افنجعل

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 259@@@

المسلمین کالمجرمین ما لکم کیف تحکمون ).

((اجترحوا)) از ماده ((جرح )) در اصل به معنی جراحت و اثری که بر اثر بیماری و آسیبهاست که به بدن انسان می رسد، و از آنجا که ارتکاب گناه گوئی روح او را مجروح می سازد ماده ((اجتراح )) به معنی انجام گناه نیز به کار رفته، و گاه در معنی وسیعتری، یعنی هر گونه اکتساب، استعمال می شود، و اعضای بدن را از این نظر ((جوارح )) گویند که انسان به وسیله آن مقاصد خود را انجام می دهد و آنچه می خواهد به دست می آورد و کسب می کند.

به هر حال این آیه می گوید: این یک پندار غلط است که تصور کنند ایمان و عمل صالح، یا کفر و گناه، تاءثیری در زندگی انسان نمی گذارد، چنین نیست زندگی و مرگ این دو گروه کاملا با هم متفاوت است .

مؤمنان در پرتو ایمان و عمل صالح از آرامش خاصی برخوردارند بطوری که سختترین حوادث زندگی تاءثیری در روح آنها نمی گذارد، در حالی که افراد بی ایمان و آلوده دائما در اضطرابند، اگر در نعمتند بیم زوال آن پیوسته آنها را رنج می دهد، اگر در مصیبت و ناراحتیند قدرت مقابله با آن را ندارند، چنانکه در آیه 82 سوره انعام می خوانیم : الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون ((آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را به شرک نیالودند امنیت از آن آنها است، و آنها هدایت یافتگانند)).

افراد با ایمان به وعده های الهی دلگرمند و مشمول عنایات خاص ‍ اویند، چنانکه در آیه 51 سوره مؤمن می خوانیم : انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیاة الدنیا و یوم یقوم الاشهاد:

((ما رسولان خود و کسانی را که ایمان آورده اند در حیات دنیا و روز قیامت که گواهان بپا می خیزند یاری می کنیم )).

نور هدایت قلب گروه اول را روشن می سازد و با گامهای استوار به سوی

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 260@@@

هدف مقدسشان پیش می روند الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور: خداوند ولی کسانی است که ایمان آوردند آنها را از ظلمتها به سوی نور هدایت می کند (بقره - 257).

اما گروه دوم نه هدف مشخصی برای زندگی می یابند، و نه برنامه روشنی و در میان امواج ظلمات سرگردانند، و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات : ((کسانی که کافر شدند ولی آنها طاغوت و شیطان است، و آنها را از نور به سوی ظلمتها می برند)).

این در حیات و زندگی این جهان است، و اما به هنگام مرگ که دریچه ای است به عالم بقا، و دروازه ای است برای آخرت، چنانکه قرآن در آیه 32 نحل می گوید: ((پرهیزگاران کسانی هستند که فرشتگان قبض روح آنها می کنند در حالی که پاک و پاکیزه اند، به آنها می گویند سلام بر شما باد، وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام می دادید)) (الذین تتوفاهم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنة بما کنتم تعملون ).

در حالی که با مجرمان بی ایمان طور دیگری سخن می گویند چنانکه در آیه های 27 و 27 همان سوره نحل آمده است : ((کافران کسانی هستند که فرشتگان قبض روح آنها می کنند در حالی که به خود ستم کرده اند، در این هنگام از روی بیچارگی و اظهار تسلیم می گویند: ما کار بدی انجام نمی دادیم، آری خداوند به آنچه انجام می دادید آگاه است - اکنون از درهای دوزخ وارد شوید و جاودانه در آن خواهید ماند چه بد جایگاهی است جایگاه متکبران )) ((الذین تتوفاهم الملائکة ظالمی انفسهم فالقوا السلم ما کنا نعمل من سوء بلی ان الله علیم بما کنتم تعملون - فادخلوا ابواب جهنم خالدین فیها فلبئس مثوی المتکبرین )).

خلاصه، تفاوت در میان این دو گروه در تمام شؤون زندگی و مرگ و عالم

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 261@@@

برزخ و قیامت موجود است .**در تفسیر آیه فوق احتمالات دیگری از سوی مفسران نیز داده شده است از جمله اینکه منظور از جمله (سواء محیاهم و مماتهم) این است که مجرمان بی ایمان مرگ و زندیگشان یکسان است نه در حالت حیات خیر و برکت و طاعتی دارند و نه در حال مرگ زنده اند اما همچون مردگانند (به این ترتیب هر دو ضمیر به مجرمان برمی گردد) دیگر اینکه منظور از حیات زندگی روز رستاخیز است یعنی چنان نیست که مومنان و افراد بی ایمان در هنگام مرگ و به هنگام زنده شدن در قیامت یکسان باشند ولی ظاهر آیه همان است که در بالا آوردیم***

آیه بعد در حقیقت تفسیر و تعلیلی است برای آیه قبل، می فرماید: ((خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است )) (و خلق الله السموات و الارض بالحق ).

((و هدف آن است که هر کس در برابر اعمالی که انجام داده است جزا داده شود، و به آنها ظلم و ستمی نخواهد شد)) (و لتجزی کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون ).

سراسر عالم نشان می دهد که آفریننده این جهان آن را بر محور حق قرار داده، و در همه جا حق و عدالت حاکم است .

با اینحال چگونه ممکن است مؤمنان صالح العمل و مجرمان بی ایمان را یکسان قرار دهد، و این امر به صورت استثنائی در قانون خلقت درآید؟

طبیعی است آنها که هماهنگ با این قانون حق و عدالت حرکت می کنند باید از برکات عالم هستی و الطاف الهی بهره مند شوند، و آنها که بر ضد آن گام برمی دارند باید طعمه آتش سوزان قهر و غضب خدا شوند، و عدالت همین را ایجاب می کند.

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 262@@@

و از اینجا روشن می شود که ((عدالت )) به معنی ((مساوات و برابری )) نیست، بلکه عدالت آن است که هر کسی بر طبق شایستگیهایش از مواهب بیشتری بهره گیرد.

آخرین آیه مورد بحث نیز توضیح و تعلیل دیگری است برای عدم مساوات کافران و مؤمنان، می فرماید: ((آیا مشاهده کردی کسی را که معبود خود را هوا و هوس خویش قرار داده ))؟! (افراءیت من اتخذ الهه هواه ).

((و چون خدا می دانسته شایستگی هدایت ندارد او را گمراه ساخته )) (و اضله الله علی علم ).

((بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پرده ای افکنده ))، تا در وادی ضلالت همواره سرگردان بماند (و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوة ).

((با اینحال چه کسی می تواند غیر از خدا او را هدایت کند)) (فمن یهدیه من بعد الله ).

((آیا با اینهمه متذکر نمی شوید))؟ و تفاوت چنین کسی را با آنها که در پرتو نور حق راه خود را یافته اند نمی فهمید؟ (افلا تذکرون ).

در اینجا این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است انسان هوای نفس خویش را معبود خود سازد؟

ولی روشن است هنگامی که فرمان خدا را رها کرد، و به دنبال خواست دل و هوای نفس افتاد، و اطاعت آن را بر اطاعت حق مقدم شمرد، این همان پرستش هوای نفس است، چرا که یکی از معانی معروف ((عبادت و پرستش )) اطاعت است .

چنانکه بارها در قرآن مجید، در مورد شیطان، یا احبار و علمای یهود آمده که ((گروهی عبادت شیطان می کنند)) (یس - 60) و درباره یهود می گوید:

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 263@@@

((علمای خود را رب و پروردگار خویش قرار داده اند)) (توبه - 31).

در حدیث نیز آمده است که امام باقر و امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: اما و الله ما صاموا لهم، و لا صلوا، و لکنهم احلوا لهم حراما و حرموا علیهم حلالا، فاتبعوهم و عبدوهم من حیث لا یشعرون : ((به خدا سوگند آنها (یهود و نصاری ) برای پیشوایان خود نماز و روزه بجا نیاوردند، ولی پیشوایانشان حرامی را برای آنها حلال، و حلالی را حرام کردند، و آنها پذیرفتند و پیروی نمودند، و بی آنکه توجه داشته باشند آنها را عبادت و پرستش ‍ کردند))!.**(نورالثقلین) جلد 2 صفحه 209***

ولی بعضی از مفسران این تعبیر را اشاره به بت پرستان قریش ‍ می دانند که به هر چیز دل می بستند از آن بتی می ساختند و در برابر آن عبادت می کردند و هر گاه جسم دیگری را می یافتند که جلب توجهشان را مینمود بت اول را کنار گذاشته از دومی بت می ساختند! و به این ترتیب معبود آنها چیزی بود که هوای نفس ‍ آنها بپسندد.**تفسیر (درالمنثور) جلد 6 صفحه 35***

ولی تعبیر ((من اتخذ الهه هواه )): ((کسی که معبود خود را هوای نفس خویش قرار دهد)) با تفسیر اول هماهنگ تر است .

در مورد جمله ((اضله الله علی علم )) تفسیر معروف همان است که در بالا گفتیم یعنی خداوند با علم به اینکه استحقاق هدایت ندارند آنها را گمراه کرده است اشاره به اینکه آنها با دست خود تمام چراغهای هدایت را شکسته، و راههای نجات را بروی خود بسته، و پلهای بازگشت را پشت سر خود ویران کرده اند، در چنین شرایطی خداوند لطف و رحمتش را از آنها بر می گیرد و حس تشخیص نیک و بد را از آنها سلب می کند، گوئی قلب و

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 264@@@

گوششان را در محفظه ای گذاشته، و بسته و مهر کرده است و بر چشم آنها پرده سنگینی افکنده .

اینها در حقیقت آثار چیزی است که برای خود برگزیده اند، و نتیجه شوم معبودی است که برای خود انتخاب کرده اند.

راستی چه بت خطرناکی است هواپرستی که تمام درهای رحمت و طرق نجات را به روی انسان می بندد، و چه گویا و پر معنی است حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام نقل شده : ما عبد تحت السماء اله ابغض الی الله من الهوی !: ((هرگز در زیر آسمان معبودی مبغوضتر نزد خدا از هوای نفس پرستش نشده است ))!.**تفسیر (قرطبی) جلد 9 صفحه 5987 و تفسیر روح البیان و تفسیر مراغی ذیل آیات مورد بحث***

ولی بعضی از مفسران گفته اند: این جمله اشاره به آن است که این هواپرستان لجوج با علم و آگاهی از طریق هدایت راه ضلالت را پیش می گیرند، چرا که علم و دانش همیشه با هدایت همراه نیست، و ضلالت نیز همیشه همراه جهل نمی باشد.

علمی مایه هدایت است که انسان به لوازم آن ملتزم باشد، و همراه آن گام بردارد، تا به سرمنزل مقصود برسد، چنانکه قرآن درباره گروهی از کفار لجوج می گوید: و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم : ((آنها آیات خدا را انکار کردند در حالی که در دل به حقانیت آن یقین داشتند))! (نمل - 14).**تفسیر (المیزان) جلد 18 صفحه 187***

ولی تفسیر اول با توجه به اینکه مرجع ضمیرها در آیه خداوند است مناسبتر است، زیرا می فرماید خدا او را گمراه کرده، و بر گوش و قلبش مهر زده است .

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 265@@@

از آنچه گفتیم به خوبی روشن می شود که در آیه هیچ نشانه ای از مذهب جبر نیست، بلکه تاءکیدی است بر اصل اختیار و تعیین سرنوشت انسان به دست خودش .

درباره مهر نهادن خداوند بر قلب و گوش انسان، و پرده افکندن بر دل او، بحثهای بیشتری در جلد اول ذیل آیه 7 سوره بقره آورده ایم .**جلد اول تفسیر نمونه صفحه 81 به بعد ذیل آیه 7 سوره بقره***

نکته ها: