تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

چگونه ملائکه را دختران خدا می خوانید؟!

بعد از تحکیم پایه های توحید از طریق برشمردن نشانه های خداوند در نظام هستی و نعمتها و مواهب او، در آیات مورد بحث به نقطه مقابل آن یعنی مبارزه با شرک و پرستش غیر خدا پرداخته نخست به سراغ یکی از شاخههای آن یعنی پرستش ‍ فرشتگان می رود و می فرماید: ((آنها برای خداوند از میان بندگانش جزئی قرار دادند)) (و جعلوا له من عباده جزءا).

فرشتگان را دختران خدا و معبودان خود پنداشتند، خرافه زشتی که در میان بسیاری از بت پرستان رواج داشت .

تعبیر به ((جزء)) هم بیانگر این است که آنها فرشتگان را فرزندان خدا می شمردند زیرا همیشه فرزند جزئی از وجود پدر و مادر است که به صورت نطفه از آنها جدا می شود، و با هم ترکیب می گردد، و هسته بندی فرزند از آن آغاز می شود.

و نیز بیان کننده پذیرش عبودیت آنها است چرا که فرشتگان را جزئی از معبودان در مقابل خداوند تصور می کردند.

این تعبیر در ضمن یک استدلال روشن بر بطلان اعتقاد خرافی مشرکان است، چرا که اگر فرشتگان فرزندان خدا باشند لازمه اش ‍ این است که خداوند جزء

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 27@@@

داشته باشد، و نتیجه آن ترکیب ذات پاک خدا است، در حالی که دلائل عقلی و نقلی گواه بر بساطت و احدیت وجود او است، چرا که جزء مخصوص به موجودات امکانیه است .

سپس می افزاید: ((انسان کفران کننده آشکاری است )) (ان الانسان لکفور مبین ).

این همه نعمتهای الهی سراسر وجود او را احاطه کرده که پنج بخش آن در آیات پیشین گذشت با اینحال بجای اینکه سر بر آستان خالق و ولی نعمت خود بساید راه کفران پیش گرفته به سراغ مخلوقاتش می رود.

در آیه بعد برای محکوم کردن این تفکر خرافی از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده می کند، چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح می دادند، و اصولا دختر را ننگ خود می شمردند، می فرماید: ((آیا از میان مخلوقاتش دختران را برای خود انتخاب کرده و پسران را برای شما))؟! (ام اتخذ مما یخلق بنات و اصفاکم بالبنین ).

به پندار شما مقام دختر پائینتر است، چگونه خود را بر خدا ترجیح می دهید؟ سهم او را دختر، و سهم خود را پسر می پندارید؟!

درست است که زن و مرد در پیشگاه خدا در ارزشهای والای انسانی یکسانند، ولی گاه استدلال به ذهنیات مخاطب تاءثیری در فکر او می گذارد که وادار به تجدید نظر می شود.

باز همین مطلب را به بیان دیگری تعقیب کرده می گوید: ((هر گاه یکی از آنها را به همان چیزی که برای خداوند رحمن شبیه قرار داده بشارت دهند صورتش از فرط ناراحتی سیاه می شود، و مملو از خشم و غضب می گردد))!

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 28@@@

(و اذا بشر احدهم بما ضرب للرحمن مثلا ظل وجهه مسودا و هو کظیم ).

منظور از ((بما ضرب للرحمن مثلا)) همان فرشتگانی است که آنها را دختران خدا می دانستند، و در عین حال معبود خود قرار می دادند، و شبیه و مانند او!

واژه ((کظیم )) از ماده ((کظم )) (بر وزن نظم ) به معنی گلوگاه است، و به معنی بستن گلوی مشک آب بعد از پر شدن نیز آمده، و لذا این کلمه در مورد کسی که قلبش مملو از خشم یا غم و اندوه است به کار می رود.

این تعبیر به خوبی حاکی از تفکر خرافی مشرکان ابله در عصر جاهلیت در مورد تولد فرزند دختر است که چگونه از شنیدن خبر ولادت دختر ناراحت می شدند در عین حال فرشتگان را دختران خدا می دانستند!

باز در ادامه این سخن می افزاید: ((آیا کسی را که در لابلای زینتها پرورش می یابد، و به هنگام گفتگو و کشمکش در بحث و مجادله نمی تواند مقصود خود را بخوبی اثبات کند فرزند خدا می دانید و پسران را فرزند خود))؟! (او من ینشؤفی الحلیة و هو فی الخصام غیر مبین ).**(ینشو) از ماده (نشاء) به معنی ایجاد چیزی است و در اینجا به معنی تربیت شدن و پرورش یافتن است و (حیلة) به معنی زینت و (خصام) بحث و مجادله و کشمکش بر سر چیزی است***

در اینجا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در غالب آنها دیده می شود و از جنبه عاطفی آنان سرچشمه می گیرد مورد بحث قرار داده، نخست علاقه شدید آنها به زینت آلات، و دیگر عدم قدرت کافی بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه و جر و بحث بخاطر حیا و شرم .

بدون شک زنانی هستند که تمایل چندانی به زینت ندارند، و نیز بدون شک علاقه به زینت در ((حد اعتدال )) عیبی برای زنان محسوب نمی شود،

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 29@@@

بلکه در اسلام روی آن تاءکید شده است، منظور اکثریتی است که در غالب جوامع بشری عادت به تزیین افراطی دارند گوئی در میان زینت به وجود می آیند و پرورش می یابند.

و نیز بدون شک در میان زنان افرادی پیدا می شوند که از نظر قدرت منطق و بیان بسیار قوی هستند، ولی نمی توان انکار کرد که اکثریت آنها به خاطر شرم و حیا در مقایسه با مردان به هنگام بحث و مخاصمه و جدال قدرت کمتری دارند.

هدف بیان این حقیقت است که چگونه شما دختران را فرزند خدا می پندارید و پسران را از آن خود می شمرید؟!

در آخرین آیه مورد بحث مطلب را با صراحت بیشتری مطرح کرده، می فرماید: ((آنها فرشتگان را که بندگان خدایند مؤنث پنداشتند))و دختران خدا معرفی کردند) (و جعلوا الملائکة الذین هم عباد الرحمن اناثا).

آری آنها بندگان خدا هستند، سر بر فرمان او دارند، و تسلیم اراده اویند، چنانکه در آیه 26 و 27 سوره حج نیز آمده است : بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون : ((آنها بندگان شایسته خدا هستند که هرگز در سخن بر او پیشی نمی گیرند و همواره به فرمان او عمل می کنند)).

تعبیر به ((عباد)) در واقع جواب پندار آنها است، زیرا اگر مؤنث بودند باید عبادات گفته شود، ولی باید توجه داشت که ((عباد)) هم جمع مذکر است، و هم به موجودهائی که خارج از مذکر و مؤنث باشند مانند فرشتگان نیز اطلاق می شود، همانگونه که در مورد خداوند نیز ضمیرهای مفرد مذکر به کار می رود در حالی که مافوق همه اینها است .

قابل توجه اینکه در این جمله ((عباد)) به ((الرحمن )) اضافه شده، این

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 30@@@

تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که غالب فرشتگان مجریان رحمت خداوند و تدبیر کنندگان نظامات عالم هستی که سراسر رحمت است می باشند.

اما چرا این خرافه در میان عرب جاهلی پیدا شد؟ و چرا هم اکنون رسوبات آن در مغزهای گروهی باقیمانده، تا آنجا که فرشتگان را به صورت زن و دختر ترسیم می کنند، حتی به اصطلاح ((فرشته آزادی )) را وقتی مجسم می سازند در چهره زنی با قیافه و موهای فراوان ترسیم می کنند!

این پندار ممکن است از اینجا سرچشمه گرفته باشد که فرشتگان از نظر مستورند و زنان نیز غالبا مستور بوده اند، حتی در مورد بعضی از مؤنثهای مجازی در لغت عرب نیز این معنی دیده می شود که خورشید را مؤنث مجازی می دانند، و ماه را مذکر.چرا که قرص خورشید معمولا در میان امواج نور خود پوشیده است و نگاه کردن به آن به آسانی ممکن نیست، ولی قرص ماه چنین نمی باشد.

یا اینکه لطافت وجود فرشتگان سبب شده که آنها را همجنس ‍ زنان که نسبت به مردان موجودات لطیفتری هستند بدانند، و عجب اینکه بعد از اینهمه مبارزه اسلام با این تفکر خرافی باز هم هنگامی که می خواهند زنی را به خوبی توصیف کنند می گویند او یک فرشته است، ولی در مورد مردان کمتر این تعبیر به کار می رود، کلمه ((فرشته )) نیز نامی است که برای زنان انتخاب می کنند!

سپس به صورت استفهام انکاری در پاسخ آنها می فرماید: ((آیا به هنگام آفرینش فرشتگان حاضر بودند و از طریق حضور خود به این امر پی برده اند))؟! (ا شهدوا خلقهم ).

و در پایان آیه می افزاید: ((گواهی آنها بر این عقیده بی اساس در نامه های اعمالشان ثبت می شود، و روز قیامت مورد سؤال قرار می گیرند)) (ستکتب شهادتهم و یسئلون ).

آنچه در آیات فوق خواندیم به صورت دیگری در سوره نحل (آیات 57

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 31@@@

تا 59) نیز آمده است، و ما در آنجا بحثهای مشروحی پیرامون عقائد عرب جاهلی در مورد مساءله ((وئاد)) (زنده به گور کردن دختران ) و اصولا عقیده آنها پیرامون جنس زن و نیز نقش ‍ اسلام در احیا و شخصیت و ارزش مقام زن آورده ایم (جلد 11 صفحه 269 تا 277).

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 32@@@