تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

در آن دادگاه عدل همه به زانو درمی آیند!

این آیات در حقیقت پاسخ دیگری است به سخن دهریین که منکر مبداء و معاد بودند و در آیات قبل به گفتار آنها اشاره شد.

نخست می فرماید: ((بگو: خداوند شما را زنده می کند، سپس ‍ می میراند بار دیگر حیات می بخشد و برای حساب در روز قیامت، روزی که در آن شک و تردیدی نیست جمع آوری می کند)) (قل الله یحییکم ثم یمیتکم ثم یجمعکم الی یوم القیامة لا ریب فیه ).

آنها نه خدا را قبول داشتند و نه روز جزا را، و محتوای این آیه در حقیقت استدلال برای هر دو قسمت است، چرا که روی مساءله حیات نخستین تکیه شده، و به تعبیر دیگر: آنها اصل وجود حیات نخستین و پیدایش موجودات زنده را موجودات بی جان را نمی توانستند انکار کنند، و این از یکسو دلیلی است برای وجود عقل و علم کل، مگر ممکن است مساءله حیات و زندگی با آن نظم شگرف ،

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 277@@@

و اسرار پیچیده، و چهره های گوناگون که عقل همه دانشمندان در آن مات و مبهوت مانده، بدون وجود خداوند قادر و عالم حاصل شود؟

به همین دلیل در آیات مختلف قرآن روی مساءله حیات به عنوان یکی از آیات توحید تکیه شده است .

از سوی دیگر، کسی که قادر بر حیات نخستین است چگونه قادر بر اعاده آن نیست .

اما تعبیر به ((لا ریب فیه )) (هیچ شکی در آن نیست ) در مورد قیامت که از وقوع آن خبر می دهد نه از امکانش ممکن است اشاره ای به قانون عدالت پروردگار باشد، چرا که بطور قطع در این جهان همه حقداران به حق خود نمی رسند، و همه متجاوزان و ستمگران کیفر خود را نمی بینند، و اگر دادگاه عدل قیامت نباشد عدالت پروردگار مفهومی نخواهد داشت .

و از آنجا که بسیاری از مردم در این دلائل تامل و دقت نمی کنند در پایان آیه می افزاید: ((ولی اکثر مردم نمی دانند)) (و لکن اکثر الناس لا یعلمون ).

یکی از نامهای قیامت که در آیه فوق از آن یاد شده ((یوم الجمع )) است چرا که تمام خلق اولین و آخرین، و تمام قشرها و اصناف انسانها، همه در آن روز یکجا جمع می شوند (این تعبیر در چند آیه دیگر قرآن نیز آمده است از جمله شوری - 7 و تغابن - 9 است ).

آیه بعد دلیل دیگری بر مساءله معاد است که شبهه آن را در آیات دیگر قرآن خوانده ایم، می فرماید: ((مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خدا است )) (و لله ملک السموات و الارض ).

او که مالک و حاکم بر تمام پهنه عالم هستی است، مسلما قدرت بر احیای مردگان را دارد، و چنین کاری در برابر قدرت او هرگز مشکل نیست .

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 278@@@

او این جهان را مزرعه ای برای قیامت، و تجارتخانه پرسودی برای عالم پس از مرگ قرار داده است، لذا در پایان آیه می افزاید: ((آن روز که قیامت برپا می شود اهل باطل زیان می بینند)) (و یوم تقوم الساعة یومئذ یخسر المبطلون ).

چرا که سرمایه عمر را از کف داده، و تجارتی نکرده، و ((جز حسرت و اندوه متاعی نخریدند)).

حیات و عقل و هوش و مواهب زندگی سرمایه های انسان در این بازار تجارت است، باطل گرایان آنها را با متاع زودگذری که نسبت به آن هیچ ارزشمند نیست مبادله می کنند، و روز رستاخیز که تنها قلب سلیم و ایمان و عمل صالح به کار می آید زیانکار بودن خود را با چشم مشاهده می کند.

((یخسر)) از ماده ((خسران )) به معنی از دست دادن سرمایه است، و به گفته ((راغب )) در ((مفردات )) گاه به خود و انسان نسبت داده می شود، و می گویند: ((خسر فلان )): ((فلانکس زیان کرد)) و گاه به تجارت او نسبت می دهند و می گویند: ((خسرت تجارته )): ((تجارتش زیان کرد)) گر چه ابناء دنیا این تعبیر را تنها در مورد مال و مقام و مواهب مادی به کار می برند ولی مهمتر از خسران مادی از دست دادن سرمایه عقل و ایمان و ثواب است .

((مبطل )) از ماده ((ابطال )) در لغت معانی مختلفی دارد باطل کردن چیزی دروغ گفتن، شوخی و استهزاء نمودن، و امر باطلی را مطرح کردن، تمام این معانی در مورد آیه فوق قابل قبول است .

آنها که حق را باطل کرده اند، و آنها که مرام و عقیده باطل را رواج داده اند، و آنها که در برابر پیامبران الهی دروغ گفته اند، و سخنان آنها را به باد استهزا گرفته اند زیان و خسران خود را در آن روز خواهند دید.

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 279@@@

آیه بعد صحنه قیامت را به طرز بسیار گویائی ترسیم می کند، می گوید: ((در آن روز هر امتی را می بینی که بر سر زانو نشسته است )) (و تری کل امة جاثیه ).

از بعضی تعبیرات که در کلمات مفسران بزرگ آمده است چنین استفاده می شود که در گذشته ارباب دعوا در محضر قضات به این صورت می نشستند، تا از دیگران مشخص شوند، در قیامت نیز همه در آن دادگاه بزرگ بر سر زانو می نشینند تا محاکمه آنها صورت پذیرد.

و نیز ممکن است این تعبیر نشانه آمادگی آنها برای پذیرش هر فرمان و حکم باشد، چرا که افرادی که به حالت آماده باش ‍ نشسته اند بر سر زانو می نشینند.

و یا اینکه اشاره به ضعف و ناتوانی و هراس و وحشتی است که آنها را فرا می گیرد (جمع همه این معانی در مفهوم آیه نیز ممکن است ).

((جاثیه )) معانی دیگری نیز دارد از جمله ((جمعیت انبوه و متراکم )) یا ((گروه گروه )) و می تواند اشاره به تراکم انسانها در دادگاه عدل الهی، و یا نشستن هر امت و گروه به صورت جداگانه باشد، ولی معنی اول مشهورتر و مناسبتر است .

سپس دومین صحنه از صحنه های قیامت را به این صورت بیان می کند که : ((هر امتی به سوی کتابش خوانده می شود و به آنها می گویند: امروز جزای آنچه را انجام می دادید به شما می دهند)) (کل امة تدعی الی کتابها الیوم تجزون ما کنتم تعملون ).

این کتاب همان نامه اعمالی است که تمام نیکیها و بدیها، زشتیها و زیبائیهای گفتار و کردار انسانها در آن ثبت است، و به گفته قرآن : لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها: ((هیچ کار کوچک و بزرگی نیست، مگر اینکه آن را ثبت کرده و برشمرده است )) (کهف - 49).

تعبیر ((کل امة تدعی الی کتابها)) نشان می دهد که علاوه بر نامه اعمالی

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 280@@@

که برای هر انسانی جداگانه موجود است هر امتی نیز نامه اعمالی متعلق به جمع و گروه خود دارد، این معنی با توجه به اینکه انسان دارای دو نوع اعمال است ((اعمال فردی )) و ((اعمال جمعی و گروهی )) مطلب عجیبی به نظر نمی رسد، و وجود دو گونه نامه اعمال از این نظر کاملا طبیعی است .**بعضی از مفسران احتمال داده اند که منظور از (کتاب) در آیه فوق (کتاب آسمانی) است که بر آن امت نازل شده ولی ظاهرا آیه مخصوصا با توجه به آیه بعد همان نامه اعمال و اکثر مفسران نیز بر همین عقیده هستند***

تعبیر ((تدعی )) نشان می دهد که از آنها دعوت می شود که بیانیه و نامه اعمال خود را بخوانند، این شبیه همان مطلبی است که در آیه 14 سوره اسراء آمده است : اقراء کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا: ((نامه اعمالت را بخوان، کافی است که خود حسابگر خویش باشی ))!

بار دیگر از سوی خداوند به آنها خطاب می شود و به عنوان تاءکید می گوید: ((این کتاب ما است که به حق با شما سخن می گوید، و اعمال شما را بازگو می کند))! (هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق ).

آن روز که شما هر چه می خواستید انجام می دادید هرگز باور نمی کردید که اعمالتان در جائی ثبت شود، ولی ((ما دستور داده بودیم که تمام اعمالی را که انجام می دادید بنویسند)) (انا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون ).

((نستنسخ )) از ماده ((استنساخ )) در اصل از ((نسخ )) گرفته شده که به معنی زائل کردن چیزی به وسیله چیز دیگر است، مثلا گفته می شود: ((نسخت الشمس الظل )) (خورشید سایه را از میان برد).

سپس در مورد نوشتن کتابی از روی کتاب دیگر به کار رفته است بی آنکه کتاب اول نابود شود.

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 281@@@

در اینجا این سؤال پیش می آید که اگر خدا فرمان داده است اعمال آدمی را ((استنساخ )) کنند باید قبل از آن کتابی باشد که از روی آن کتاب، نامه اعمال نوشته شود، لذا بعضی معتقدند که نامه اعمال همه انسانها قبلا در لوح محفوظ نوشته شده است، و فرشتگان حافظ اعمال آدمی، آن را از روی لوح محفوظ استنساخ می کنند.

اما این معنی چندان متناسب با آیه مورد بحث نیست، آنچه مناسب است یکی از دو معنی است یا ((استنساخ )) در اینجا به معنی اصل کتابت است (چنانکه بعضی از مفسران گفته اند) و یا خود اعمال آدمی همچون کتابی است تکوینی که فرشتگان حافظان اعمال از روی آن نسخه برداری، و عکس برداری می کنند، لذا در آیات دیگر قرآن نیز به جای این تعبیر تعبیر به ((کتابت )) آمده است، در آیه 12 سوره یس می خوانیم : انا نحن نحی الموتی و نکتب ما قدموا و آثارهم ((ما مردگان را زنده می کنیم و تمام آنچه را از پیش فرستاده اند و آثار آنها را می نویسیم )).**در روایتی از امیر مونان علی (ع) آمده است: ان لله ملائکة ینزلون فی کل یوم یکتبون فیه اعمال بنی ادم (خداوند فرشتگانی دارد که همه روز از آسمان نازل می شوند و اعمال بنی آدم را می نویسند) شیخ طوسی در (تبیان) ذیل آیه مورد بحث بعد از نقل روایت فوق می فرماید: (منظور از (تستنسخ) این است که فرشتگان حافظ اعمال دستور می دهیم اعمالی را که موجب استحقاق ثواب یا عقاب است از این گروه بگیرند و ثبت کنند و بقیه را ملغی سازند چون گروه اول همه اعمال را می نویسند) (تبیان جلد 9 صفحه 260)***

درباره انواع کتابهای ثبت اعمال (نامه اعمال شخصی، نامه اعمال امتها، کتاب جامع و عمومی همه انسانها) در ذیل آیه 12 سوره یس (جلد 18 صفحه 333) بحث بیشتری آمده است .

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 282@@@

در آیه بعد مرحله نهائی دادرسی قیامت را بیان می کند، آنجا که هر گروهی به نتیجه اعمال خود می رسند، می فرماید: ((اما کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد می کند)) (فاما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فیدخلهم ربهم فی رحمته ).

ذکر ((فاء تفریع )) در اینجا دلیل بر این است که نتیجه نگاهداری حساب اعمال و آن دادگاه عدل الهی همین است که مؤمنان در رحمت الهی وارد می شوند.

طبق این آیه، ایمان به تنهائی کافی نیست که از این موهبت عظیم برخوردار شوند بلکه عمل صالح نیز شرط آن است .

تعبیر به ((ربهم )) (پروردگارشان ) که از لطف مخصوص ‍ خداوند حکایت می کند با تعبیر به ((رحمت )) بجای ((بهشت )) تکمیل می شود.

و جمله پایان آیه که می فرماید: ((این پیروزی آشکار است )) (ذلک هو الفوز المبین ) به اوج کمال می رسد.

((رحمت الهی )) مفهوم وسیعی دارد که دنیا و آخرت را در برمی گیرد، و در آیات قرآن بر معانی زیادی اطلاق شده است، گاه بر مساءله هدایت، گاه نجات از چنگال دشمن، گاه باران پر برکت، گاه به نعمتهای دیگری همچون نعمت نور و ظلمت، و در موارد بسیاری نیز به بهشت و مواهب خدا در قیامت اطلاق شده است .

جمله ((ذلک الفوز المبین )) یکبار دیگر در سوره انعام آیه 16 تکرار شده است، منتها در آنجا ((فوز مبین )) (پیروزی آشکار) در مورد کسانی است که از عذاب الهی رهائی می یابند: من یصرف عنه یومئذ فقد رحمه و ذلک الفوز المبین اما در اینجا درباره کسانی است که در بهشت و رحمت الهی وارد می شوند، و در واقع هر دو پیروزی بزرگ است : نجات از عذاب، و دخول در کانون رحمت حق .

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 283@@@

در اینجا ممکن است این سؤال پیش آید که آیا مؤمنانی که فاقد عمل صالح هستند وارد بهشت نمی شوند؟

پاسخ این است که وارد می شوند اما بعد از آنکه مجازات خود را در دوزخ ببینند و پاک شوند، تنها کسانی بعد از حسابرسی مستقیما به این کانون رحمت راه می یابند که علاوه بر ایمان سرمایه عمل صالح نیز داشته باشند.

واژه ((فوز)) به طوری که راغب در مفردات می گوید به معنی ((پیروزی تواءم با سلامت )) است، و در 19 مورد از آیات قرآن به کار رفته، گاه توصیف به ((مبین )) شده و گاه توصیف به ((کبیر)) اما در غالب آیات توصیف به ((عظیم )) شده و معمولا در مورد بهشت است، ولی بعضا در مورد توفیق اطاعت پروردگار و آمرزش گناهان و مانند آن نیز استعمال شده است .

در آیه بعد سرنوشت گروه دیگری را که نقطه مقابل این گروهند یادآور شده، می فرماید: ((اما کسانی که کافر شدند به آنها گفته می شود مگر آیات من بر شما خوانده نمی شد و شما استکبار می کردید و تسلیم حق نمی شدید، و قومی مجرم و گناهکار بودید)) (و اما الذین کفروا ا فلم تکن آیاتی تتلی علیکم فاستکبرتم و کنتم قوما مجرمین ).

قابل توجه اینکه در این آیه تنها سخن از کفر است، و اما اعمال سوء به عنوان یک عامل دخول در عذاب الهی ذکر نشده، این به خاطر آن است که مساءله کفر به تنهائی موجب عذاب است، و یا به خاطر اینکه تعبیر به مجرمین در ذیل آیه برای بیان این معنی کافی است .

نکته دیگر اینکه در اینجا سخنی از مجازات دوزخ به میان نیامده، اما سخن از توبیخ و سرزنش پروردگار است که بزرگترین مجازات محسوب می شود و دوزخ در برابر آن از اهمیت کمتری برخوردار است .

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 284@@@

این نکته نیز قابل توجه است که از این آیه استفاده می شود که بدون بعثت پیامبران و ارسال رسل و نزول آیات الهی (و به اصطلاح تاءکید احکام عقل به احکام شرع ) مجازاتی از سوی خداوند رحمان انجام نخواهد شد، و این نهایت لطف و مرحمت او است .

آخرین نکته اینکه مشکل بزرگ این گروه از یک سو مساءله ((استکبار)) در برابر آیات الهی است، و از سوی دیگر و تداوم جرم و گناه است که از جمله کنتم قوما مجرمین استفاده می شود.

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 285@@@