تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

بگذار در باطل خود غوطه ور باشند

از آنجا که در آیات گذشته، مخصوصا در آغاز سوره، گفتگو از مشرکان عرب و اعتقادشان به وجود فرزند برای خدا در میان بود، و فرشتگان را دختران خدا می پنداشتند، و نیز در چند آیه قبل از مسیح (علیه السلام ) و دعوت او به توحید خالص و عبودیت پروردگار، سخن به میان آمد، در آیات مورد بحث از طریق دیگری برای نفی این عقاید باطل وارد شده می فرماید: ((به آنها که دم از وجود فرزندی برای خدا می زنند بگو اگر برای خداوند رحمن فرزندی باشد من نخستین کسی بودم که به او احترام می گذاردم و از وی اطاعت می کردم )) (قل ان کان للرحمن ولد فانا اول العابدین ).

زیرا از همه شما ایمان و اعتقادم به خدا بیشتر و معرفت و آگاهیم فزونتر است، و من قبل از شما به فرزند او احترام می گذارم و از وی اطاعت می کنم .

اگر چه مضمون این آیه برای گروهی از مفسران پیچیده آمده و به توجیهات مختلفی پرداخته اند که بعضی بسیار عجیب به نظر می رسد**مثل اینکه بعضی از مفسرین (ان) را به معنی نفی و انا اول العابدین را به معنی نخستین عبادت کننده خدا گرفتهاند که طبق این تفسیر معنی آیه چنین می شود: (برای خداوند هرگز فرزندی و من نخستین عبادت کننده خداوند هستم) بعضی دیگر (عابدین) را به معنی اب کننده از عبادت گرفته اند که معنی چنین می شود: (اگر خدا فرزندی داشته باشد من هرگز پرستش همچین خدائی را نخواهم کرد چرا که با داشتن فرزند نمی تواند خدا باشد) واضح است که اینگونه تفسیرها به هیچوجه با ظاهر آیه سازگار نیست*** ولی محتوای آیه

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 128@@@

هیچگونه پیچیدگی ندارد، و این روش جالبی است که در برابر افراد لجوج به کار می رود، مثل اینکه به شخصی که از روی اشتباه می گوید فلان کس از همه اعلم است در حالی که هیچ علم و دانشی ندارد می گوئیم : اگر او اعلم باشد اولین کسی که از وی پیروی می کند ما هستیم، تا او در اندیشه فرو رود و به فکر یافتن استدلالی بر مدعای خویش بیفتد و بعدا که سرش به سنگ خورد از خواب غفلت بیدار شود.

منتها در اینجا به دو نکته باید توجه داشت :

نخست اینکه : عبادت همه جا به معنی پرستش نیست، گاه نیز به معنی اطاعت و تعظیم و احترام می آید، و در اینجا به همین معنی است، زیرا به فرض محال که خدا فرزندی داشته باشد دلیلی بر پرستش آن فرزند وجود ندارد، ولی چون به هر حال طبق این فرض محال فرزند خدا است باید مورد احترام و اطاعت قرار گیرد.

دیگر اینکه از نظر ادبیات عرب در اینگونه موارد معمولا کلمه ((لو)) به جای ((ان )) به کار می رود که دلیل بر محال بودن است اگر در آیه مورد بحث چنین کاری نشده تنها به خاطر مماشات و هماهنگی در سخن با طرف مقابل است .

به این ترتیب پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) برای اینکه آنها را مطمئن کند که محال است خدا فرزندی داشته باشد می گوید اگر او فرزندی داشت من قبل از شما او را محترم می شمردم .

بعد از این سخن به دلیل روشنی بر نفی این ادعاهای واهی پرداخته، می فرماید: ((منزه است پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار عرش از توصیفی که آنها می کنند)) (سبحان رب السموات و الارض رب العرش عما یصفون ).

کسی که مالک و مدبر آسمانها و زمین است، و پروردگار عرش ‍ عظیم می باشد،

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 129@@@

چه نیازی به فرزند دارد؟ او وجودی است بیانتها و محیط بر تمام عالم هستی، و مربی همه عالم آفرینش، فرزند برای کسی لازم است که می میرد و ادامه نسل او از طریق فرزند است .

فرزند برای کسی لازم است که نیاز به کمک و انس برای موقع ناتوانی و تنهائی دارد.

بالاخره وجود فرزند دلیل بر جسم بودن و قرار گرفتن در محدوده زمان و مکان است .

پروردگار عرش و آسمان و زمین که از همه اینها منزه و پاک است، نیازی به فرزند ندارد.

تعبیر به ((رب العرش )) بعد از ((رب السموات و الارض )) در حقیقت از قبیل ذکر عام بعد از خاص می باشد، زیرا ((عرش )) چنانکه قبلا هم گفته ایم به مجموعه عالم هستی که تخت حکومت خداوند بزرگ است گفته می شود.

این احتمال نیز وجود دارد که ((عرش )) اشاره به عالم ماوراء طبیعت باشد در مقابل ((سموات و ارض )) که اشاره به عالم ماده است .

(برای توضیح بیشتر درباره معنی عرش به جلد دوم تفسیر نمونه صفحه 200 ذیل آیه 255 و از آن گسترده تر در جلد بیستم ذیل آیه 7 سوره مؤمن مراجعه فرمائید).

سپس به عنوان بیاعتنائی و تهدید این لجوجان که خود نوعی دیگر از روش بحث با این قماش افراد است می افزاید: ((اکنون که چنین است آنها را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه ور باشند، و سرگرم بازی ! تا روزی را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند)) (و میوه های تلخ اعمال و افکار زشت

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 130@@@

و ننگین خود را بچینند) (فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتی یلاقوا یومهم الذی یوعدون ).

روشن است که منظور از این روز موعود همان روز قیامت است، و اینکه بعضی احتمال داده اند منظور لحظه مرگ است بسیار بعید به نظر می رسد، چرا که مجازات اعمال در قیامت است نه در لحظه مرگ .

این همان یوم موعودی است که در سوره بروج آیه 2 به آن سوگند یاد شده است و الیوم الموعود ((سوگند به روز موعود)) (روز رستاخیز).

دو آیه بعد ادامه سخن پیرامون مساءله توحید است که از یک نظر نتیجه ای است برای آیات قبل و از یک نظر دلیلی برای تحکیم و تکمیل آن است، و در آن هفت توصیف برای خداوند آمده است که همه در تحکیم مبانی توحید مؤثر است .

نخست در مقابل مشرکان که برای آسمان و زمین اله و معبود جداگانه قائل بودند، و حتی خدای دریا، و خدای صحرا، خدای جنگ، و خدای صلح، و خدایان مختلفی مطابق انواع موجودات در پندار خود ساخته بودند می فرماید: ((او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود)) (و هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله ).

چرا که با قبول ربوبیت او در آسمانها و زمین که در آیات قبل آمده مساءله الوهیت نیز ثابت می شود، زیرا معبود واقعی کسی است که رب و مدیر و مدبر عالم است .

نه ارباب انواع، نه فرشتگان، نه حضرت مسیح (علیه السلام )، و نه بتها هیچکدام شایسته پرستش و عبودیت نیستند، چرا که مقام ربوبیت ندارند، آنها به نوبه خود مخلوق و مربوب و روزیخوار خوان اویند، آنها نیز او را پرستش می کنند.

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 131@@@

سپس در توصیف دوم و سوم می افزاید ((او حکیم و علیم است )) (و هو الحکیم العلیم ).

تمام کارهایش روی حساب و حکمت است، و از همه چیز آگاه و با خبر، و به این ترتیب اعمال بندگان را به خوبی می داند و بر طبق حکمتش آنها را پاداش و کیفر می دهد.

در چهارمین و پنجمین توصیف از برکات فراوان و دائم وجود او و مالکیتش نسبت به آسمان و زمین سخن می گوید و می فرماید: ((پر برکت و زوال ناپذیر است کسی که مالک آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است می باشد)) (و تبارک الذی له ملک السموات و الارض و ما بینهما).

((تبارک )) از ماده ((برکت )) به معنی داشتن خیر فراوان، و یا ثبات و بقاء، و یا هر دو است و در مورد خداوند هر دو صادق است چرا که هم وجودش جاودانی و برقرار، و هم سرچشمه خیرات فراوان است .

اصولا خیر فراوان بدون ثبات مفهوم کاملی ندارد چرا که خیرات و نیکیها هر قدر فراوان باشد اما موقت و زودگذر فراوان است .

و بالاخره در ششمین و هفتمین توصیف می افزاید: ((آگاهی از قیام قیامت مخصوص ذات او است، و همگی به سوی او بازمی گردید)) (و عنده علم الساعة و الی الله ترجعون ).

بنابراین اگر خیر و برکتی میخواهید از او بخواهید، نه از بتها و سرنوشت شما در قیامت به دست او است، و مرجع شما در آن روز تنها خدا است، و بتها و معبودان دیگر هیچ نقشی در این امور ندارند.

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 132@@@

نکته ها:

1 - در این آیات سماوات و ارض (آسمانها و زمین ) سه بار تکرار شده است یکبار به عنوان بیان ربوبیت پروردگار و تدبیر و تصرف او، و یکبار به عنوان الوهیت پروردگار، و یکبار هم مالکیت و حاکمیت او، و این هر سه با هم مربوط و در حقیقت علت و معلول یکدیگرند، او ((مالک )) است و به همین دلیل ((رب )) است، و در نتیجه ((اله )) است و توصیف او به ((حکیم )) و ((علیم )) نیز تکمیلی است برای همین معانی .

2 - از بعضی از روایات اسلامی استفاده می شود که تعبیر آیات فوق هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله دستاویزی برای بعضی از زنادقه و مشرکان شده بوده است، و با سفسطه آن را چنین تفسیر می کردند که در آسمان معبودی است و در زمین معبود دیگری، در حالی که آیه فوق عکس آن را می گوید: او کسی است که هم در آسمان معبود است و هم در زمین یعنی همه جا معبود او است .

با اینحال هنگامی که این مطلب را به عنوان یک سؤال در برابر امامان معصوم طرح می کردند آنها با جوابهای نقضی و حلی به آنها پاسخ می گفتند.

از جمله در کتاب کافی از ((هشام بن حکم )) نقل شده است که ((ابو شاکر دیصانی ))**(ابو شاکر دیصانی) یکی از علمای فرقه دیصانیه بود که عقیده دوگانه پرستی داشتند و قائل به خدای نور و خدای ظلمت بودند(دائرة المعارف دهخدا ماده (دیصان))*** به من گفت در قرآن آیه ای است که سخن ما را می گوید! گفتم : کدام آیه ؟ گفت همین آیه هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله و من ندانستم چگونه به او پاسخ بگویم .

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 133@@@

در آن سال به زیارت خانه خدا مشرف شدم و نزد امام صادق (علیه السلام ) آمدم، و ماجرا را عرض کردم، فرمود: این کلام ملحد خبیثی است، هنگامی که بازگشتی از او بپرس نام تو در کوفه چیست ؟ می گوید: فلان، بگو نام تو در بصره چیست ؟ می گوید: فلان، سپس بگو: پروردگار ما نیز همینگونه است در آسمان اله، و معبود، او است، و در زمین هم اله و معبود او است، و همچنین در دریاها و در صحراها و در هر مکانی اله و معبود او است .

هشام می گوید هنگامی که بازگشتم به سراغ ((ابوشاکر)) رفتم، و این پاسخ را به او دادم، گفت : این سخن از تو نیست این را از حجاز آورده ای !.**(اصول کافی) جلد اول کتاب التوحید (باب الحرکة والانتقال) حدیث 10***

مفسر بزرگ ((طبرسی )) در مورد تکرار لفظ ((اله )) در آیه مورد بحث دو علت ذکر کرده یکی مساءله تاءکید بر الوهیت پروردگار در همه جا، و دیگر اشاره به اینکه فرشتگان آسمان او را عبادت می کنند، و انسانهای روی زمین نیز او را می پرستند، بنابراین او معبود فرشتگان و انسانها و همه موجودات در زمین و آسمانها است .

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 134@@@