تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

جز همین مرگ چیزی در کار نیست !

بعد از ترسیم صحنه ای از زندگی فرعون و فرعونیان و عاقبت کفر و انکارشان در آیات گذشته، بار دیگر سخن از مشرکان به میان می آورد، و تردید آنها را در مساءله معاد که در آغاز سوره آمده بود به شکل دیگری چنین بازگو می کند: ((اینها چنین می گویند)) (ان هؤلاء لیقولون ).

((مرگ ما جز همان مرگ اول نیست، و ما هرگز بار دیگر زنده نخواهیم شد)) (ان هی الا موتتنا الاولی ).**در اینکه مرجع ضمیر (هی) چیست؟ بعضی از مفسران آنرا به موتة برگردانده اند ک هاز سیاق کلام استفاده می شود بنابراین معنی آیه چنین است ماالموتة الامو تتنا الاولی (تفسیر تبیان و مجمع البیان و کشاف) در خالی که بعضی دیگر مرجع ضمیر را (عاقبة و نهایة) دانسته اند بنابراین معنی چنین است: ما عاقبة امرنا الا الموتة الاولی (روح المعانی و المیزان) البته از نظر نتیجه چندان تفاوتی در کار نیست***

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 188@@@

و آنچه محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) پیرامون معاد و حیات بعد از مرگ و پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ می گوید هیچکدام واقعیت ندارد، اصلا حشر و نشری در کار نیست !

در اینجا سؤالی پیش می آید که چرا ((مشرکان )) تنها بر مرگ نخست تکیه می کنند که مفهومش عدم وجود مرگ دیگری بعد از این مرگ است، در حالی که منظور آنها نفی حیات، بعد از مرگ می باشد، نه انکار مرگ دوم، و به تعبیر دیگر انبیاء خبر از حیات بعد از مرگ می دادند نه خبر از مرگ دوباره .

در پاسخ می گوئیم منظور عدم وجود حالت دیگری بعد از مرگ است یعنی ما فقط یک بار می میریم و همه چیز تمام می شود و بعد از آن نه حیات دیگری است و نه مرگی، هر چه هست همین یک مرگ است (دقت کنید).**مفسران در تفسیر این جمله احتمالات دیگری نیز ذکر کرده اند که همه بعید به نظر می رسد ازجمله اینکه (موته اولی) را به معنی (موت قبل از حیات این جهان) دانسته اند بنابراین مفهوم این جمله چنین می شود مرگی که بعد از آن حیات است تنها مرگی است که قبلا داشتیم و همگی خاک بودیم اما مرگ دوم ما هرگز بعد از آن حیاتی نیست***

در حقیقت مفهوم این آیه شباهت زیادی با مفهوم آیه 29 سوره انعام دارد که می گوید: و قالوا ان هی الا حیاتنا الدنیا و ما نحن بمبعوثین : ((آنها گفتند زندگی تنها همین زندگی دنیاست و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد))!

سپس سخن آنها را نقل می کند که برای اثبات مدعای خود به دلیل واهی و بی اساسی دست زده و می گفتند: ((اگر راست می گوئید که بعد از مرگ حیاتی در کار است پس پدران ما را زنده کنید و نزد ما بیاورید تا بر صدق گفتار شما گواهی دهند))! (فاتوا بابائنا ان کنتم صادقین ).

بعضی گفته اند گوینده این سخن ((ابوجهل )) بود رو به سوی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) کرد و گفت : اگر راست می گوئی جدت ((قصی بن کلاب )) را زنده کن چون او

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 189@@@

مرد راستگوئی بود تا درباره حوادث بعد از موت از او سؤال کنیم .**(مجمع البیان) جلد 9 صفحه 66 و بعضی تفاسیر دیگر***

بدیهی است اینها همه بهانه بود، گر چه سنت الهی بر این نیست که مردگان را در این جهان زنده کند تا اخبار آن جهان را به این جهان آورند ولی به فرض که چنین کاری از سوی پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) صورت می گرفت باز این بهانه جویان نغمه دیگری ساز می کردند، و آن را مثلا سحر دیگری می نامیدند، همانگونه که بارها معجزه خواستند و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به آنها ارائه داد در عین حال انکار کردند.

نکته :