تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

شما هرگز از قوم عاد قویتر نیستید!

این آیات در حقیقت نتیجه گیری از آیات گذشته است که در مورد مجازات دردناک قوم عاد سخن می گفت .

مشرکان مکه را مخاطب ساخته، می فرماید: ((ما قوم عاد را قوت و قدرتی دادیم که به شما ندادیم )) (و لقد مکناهم فیما ان مکناکم فیه ).**(ان) در جمله ان مکناکم فیه نافیه است و شواهد متعددی از آیات قرآن در دست داریم که در متن آمده است ولی بعضی آنرا ان (شرطیه) یا (زائده) دانسته اند که درست به نظر نمی رسد***

هم از نظر قدرت جسمانی از شما نیرومندتر بودند، و هم از نظر مال و ثروت و امکانات مادی از شما تواناتر، اگر بنا بود قدرت جسمانی، و مال و ثروت، و تمدن مادی، بتواند کسانی را از چنگال کیفر الهی رهائی بخشد نباید قوم عاد همچون خار و خاشاک در برابر تندباد به هر سو پرتاب شوند، و از آنها جز مساکن درهم ریخته چیزی باقی نماند!

این آیه در حقیقت شبیه همان چیزی است که در سوره فجر درباره همین قوم عاد آمده است : الم تر کیف فعل ربک بعاد ارم ذات العماد التی لم یخلق مثلها فی البلاد: ((آیا ندیدی پروردگار تو به قوم عاد چه کرد؟ آن قوم بلند قامت، و دارای عمارتهای مرتفع، آن قوم و قبیله ای که مثل و مانند آنها در

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 360@@@

شهرها آفریده نشده بود)) (سوره فجر 6 -8).

و یا مانند آنچه در آیه 36 سوره ق آمده است : و کم اهلکنا قبلهم من قرن هم اشد منهم بطشا: ((چه بسیار اقوامی را که قبل از آنها هلاک کردیم که از این گروه نیرومندتر و صاحب عده و عده بیشتر بودند)).

خلاصه اینکه از شما نیرومندترها در برابر طوفان مجازات الهی تاب مقاومت نیاوردند تا چه رسد به شما

سپس می افزاید: ((ما برای آنها گوش و چشم و قلب قرار دادیم )) (و جعلنا لهم سمعا و ابصارا و افئدة ).**قابل توجه اینکه ابصار (چشمها) و افئده (قلبها و عقلها) به صورت جمع آمده در حالی که سمع به صورت مفرد است این تفاوت ممکن است به خاطر این باشد که سمع معنی مصدری دارد و مصدر همیشه به صورت مفرد استعمال می شود و یا به خاطر هماهنگ بودن مسموعات در برابر تفاوت های دیدنیها و مدرکات***

آنها از نظر درک و دید و تشخیص واقعیتها نیز قوی و نیرومند بودند، مطالب را به خوبی درک می کردند، و از این وسائل خداداد در تاءمین مقاصد مادی خود کاملا بهره می گرفتند

((ولی نه گوش و نه چشم و نه عقولشان آنها را به هنگام نزول عذاب الهی به هیچوجه سودی نبخشید، چرا که آیات خدا را انکار می کردند)) (فما اغنی عنهم سمعهم و لاابصارهم و لا افئدتهم من شی ء اذ کانوا یجحدون بایات الله ).** (من) در (من شیء) زائده و برای تاکید است یعنی هیچ وجه سودی به حالاشان نداشت***

و سرانجام آنچه ((استهزا می کردند بر آنها وارد شد)) (و حاق بهم ما کانوا به یستهزؤن ).

آری آنها هم مجهز به وسائل مادی بودند، و هم وسائل درک حقیقت، اما

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 361@@@

چون از طریق لجاجت و استکبار با آیات الهی برخورد می کردند، و سخنان پیامبران را مورد سخریه قرار می دادند، نور حق به قلوب آنها نفوذ نکرد.

و همین کبر و غرور و دشمنی با حق سبب شد که از وسائل و ابزار هدایت و شناخت همچون چشم و گوش و عقل نتوانند بهره گیرند و راه نجات را بازیابند، و عاقبت به همان سرنوشت شومی که در آیات گذشته اشاره شد گرفتار شدند.

جائی که آنها با آنهمه قدرت و امکانات کاری از پیش نبردند و پیکرهای بیجانشان همچون پر کاه بر امواج تندباد قرار گرفت، و با کمال حقارت به هر سو پرتاب شدند، شما که از آنها ضعیفتر و ناتوانترید.

برای خداوند مشکل نیست که شما را نیز به جرم اعمالتان به سختترین عذاب گرفتار کند، و عوامل حیاتتان را ماءمور مرگ و نابودیتان سازد، این خطابی است به مشرکان مکه، و به همه انسانهای مغرور و ظالم و لجوج در طول همه قرون و اعصار.

به راستی همانگونه که قرآن می گوید ما اولین انسانهائی نیستیم که قدم روی زمین گذارده ایم، قبل از ما اقوام بسیار دیگری زندگی می کردند که دارای امکانات و قدرت زیادی بودند، چه خوب است از تاریخ آنها آئینه عبرتی بسازیم و آینده و سرنوشت خویش را در آن تماشا کنیم .

سپس برای تاءکید بر این مطلب، و پند و اندرز بیشتر، مشرکان مکه را مخاطب ساخته می گوید: نه تنها قوم عاد بلکه ما اقوام سرکشی را که در اطراف شما زندگی می کردند هلاک کردیم )) (و لقد اهلکنا ما حولکم من القری )

اقوامی که سرزمین آنها از شما چندان دور نیست و تقریبا در گرداگرد جزیره عرب جایگاهشان بود، اگر قوم ((عاد)) در سرزمین ((احقاف )) در جنوب جزیره زندگی می کردند، قوم ((ثمود)) در سرزمینی به نام ((حجر)) در شمال

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 362@@@

جزیره، و قوم ((سبا)) با آن سرنوشت دردناکشان در سرزمین ((یمن ))، و قوم ((شعیب )) در سرزمین ((مدین )) در مسیر شما به سوی شام، و همچنین قوم ((لوط)) در همین منطقه زندگی داشتند و بر اثر کثرت گناه و عصیان و کفر به عذابهای گوناگون گرفتار شدند.

هر یک از اینها آئینه عبرتی بودند، و هر کدام شاهد و گواه گویائی، چگونه با اینهمه وسائل بیداری باز بیدار نمی شوند؟

بعد اضافه می کند: ((ما آیات خود را به صورتهای گوناگون برای آنها بیان کردیم، شاید بازگردند)) (و صرفنا الایات لعلهم یرجعون )

گاه معجزات و خارق عادات را به آنها نشان دادیم، گاه از طریق نعمت، و گاه بلاء و مصیبت، گاه از طریق توصیف نیکان، و گاه توصیف مجرمان، و گاه از طریق عذاب استیصال دیگران پند و اندرزها به آنها دادیم، اما کبر و غرور و خودخواهی و لجاج مجال هدایت به آنها نداد!

در آخرین آیه مورد بحث آنها را مورد سرزنش قرار داده و با این بیان شدیدا محکوم می کند: ((پس چرا معبودانی را که غیر خدا برگزیدند به گمان اینکه آنها را به خدا نزدیک می کنند در آن لحظات سخت و حساس به یاری آنها نشتافتند))؟! (فلو لا نصرهم الذین اتخذوا من دون الله قربانا الهة ).**مفعول اول (اتخذوا) محذوف است و (آلهة) مفعول دوم آن است و (قربانا) حال و در تقدیر چنین است اتخذوهم آلهة من دون الله حالکونهم متقربا بهم این احتمال نیز وجود دارد که (قربانا) مفعول لاجله باشد-در ترکیب آیه احتمالات دیگری نیز داده شده که قابل ملاحظه نیست***

راستی اگر این معبودان بر حق بودند پس چرا پیروان خود را در آن مواقع حساس یاری نکردند، و از چنگال عذابهای هولناک نجاتشان ندادند؟! این خود دلیلی محکم بر بطلان عقیده آنها است که این معبودان ساختگی را پناهگاه روز

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 363@@@

بدبختی خود می پنداشتند.

سپس می افزاید: ((نه تنها به آنان کمکی نکردند، بلکه از میان آنها گم شدند)) (بل ضلوا عنهم ).

موجوداتی اینچنین بی عرضه و بی ارزش که مبداء هیچ اثر، و مفید هیچ فایده ای نیستند، و به هنگام حادثه گم و گور می شوند، چگونه شایسته پرستش و عبودیتند؟!

و در پایان آیه می گوید: ((این بود نتیجه دروغ آنها، و آنچه را افترا میبستند))! (و ذلک افکهم و ما کانوا یفترون ).

این هلاکت و بدبختی، این عذابهای دردناک، و این گمشدن معبودان در زمان حادثه، نتیجه دروغها و پندارها و افتراهای آنها بود.**بنابراین آیه محذوفی دارد و در تقدیر چنین است : وذلک نتیجة افکهم-این احتمال نیز وجود دارد که آیه نیازی به محذوف نداشته باشد در این صورت معنی چنین می شود (این بود دروغ آنها و افتراهایشان) ولی معنی اولا مناسبتر است***

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 364@@@