تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد14
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

پیروزمندان کیانند؟

در آیات گذشته سخن از مهاجران فی سبیل الله بود و وعده های پاداش بزرگی که خداوند در قیامت به آنها داده است .

برای اینکه تصور نشود که وعده الهی، مخصوص آخرت است در نخستین آیه مورد بحث سخن از پیروزی آنها - در سایه لطف الهی - در این جهان می گوید می فرماید: ((مساءله چنین است و هر کس در برابر ستمی که به او شده به همان اندازه دست به مجازات زند، سپس بر او ظلم شود، خداوند او را یاری خواهد کرد))(ذلک و من عاقب بمثل ما عوقب به ثم بغی علیه لینصرنه الله ).

اشاره به اینکه دفاع در مقابل ظلم و ستم، یک حق طبیعی است و هر کس مجاز است به آن اقدام کند.

ولی تعبیر به ((مثل )) تاءکیدی بر این حقیقت است که نباید از حد تجاوز کند.

جمله ((ثم بغی علیه ))، نیز اشاره به این است که اگر شخص در مقام دفاع از خویشتن تحت فشار ظلم قرار گیرد، خدا وعده یاری به او داده است، و به این ترتیب کسی که از آغاز سکوت کند و تن به ظلم و ستم در دهد و هیچگونه گام مؤثری در راه دفاع از خود بر ندارد خدا به چنین کسی وعده یاری نداده است ،
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 153@@@
وعده الهی مخصوص کسانی است که تمام نیروی خود را برای دفاع در برابر ظالمان و ستمگران بسیج کنند و باز هم از طرف دشمن تحت ستم قرار بگیرند.

و از آنجا که همیشه قصاص و مجازات باید با عفو و رحمت، آمیخته شود تا افرادی که از کار خود پشیمان گشته اند و سر تسلیم فرود آورده اند زیر پوشش آن قرار گیرند در پایان آیه می فرماید: ((خداوند بخشنده و آمرزنده است )) (ان الله لعفو غفور).

این درست به آیات قصاص می ماند که از یک طرف به اولیای دم اجازه قصاص ‍ می دهد، و از سوی دیگر دستور عفو را به عنوان یک فضیلت (در مورد کسانی که شایسته عفوند) در کنار آن می گذارد.

و از آنجا که وعده نصرت و یاری هنگامی دلگرم کننده و مؤثر است که از شخص ‍ قادر و توانائی بوده باشد، لذا در آیه بعد گوشهای از قدرت بی پایان خدا را در پهنه عالم هستی چنین بازگو می کند: ((این بخاطر آن است که خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل می کند)) (دائما از یکی می کاهد و طبق نظام معینی بر دیگری می افزاید، نظامی پایدار و کاملا حساب شده که هزاران بلکه ملیونها سال بر قرار است ). (ذلک بان الله یولج اللیل فی النهار و یولج النهار فی اللیل ).

((یولج )) از ماده ((ایلاج )) در اصل از ولوج به معنی دخول است، این تعبیر همانگونه که گفتیم اشاره به دگرگونیهای تدریجی و کاملا منظم و حساب شده شب و روز در فصول مختلف سال است که از یکی کاسته و به دیگری افزوده می شود، اما این احتمال نیز وجود دارد که اشاره به مساءله طلوع و غروب آفتاب باشد که به خاطر شرائط خاص جو (هوای اطراف زمین ) این امر به صورت ناگهانی انجام نمی گیرد، بلکه از آغاز طلوع فجر، اشعه آفتاب به طبقات بالای هوا می افتد و آهسته آهسته به طبقات پائین منتقل می شود، گوئی روز تدریجا
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 154@@@
وارد شب می گردد، و لشکر نور بر سپاهیان ظلمت چیره می شود، و بعکس هنگام غروب آفتاب نخست نور از قشر پائین جو برچیده می شود و هوا کمی تار می گردد و تدریجا از طبقات بالاتر، تا آخرین شعاع خورشید برچیده شود و لشگر ظلمت همه جا را تسخیر کند، و اگر این موضوع نبود، طلوع و غروب آفتاب در یک لحظه زود گذر انجام می گرفت و انتقال ناگهانی از شب به روز و روز به شب هم از نظر جسمی و روحی برای انسان زیانبار بود، و هم از نظر نظام اجتماعی این تغییر سریع و بی مقدمه مشکلات فراوان به وجود می آورد.

هیچ مانعی ندارد که آیه فوق اشاره به هر دو تفسیر باشد.

و در پایان آیه می گوید ((خداوند سمیع و بصیر است )) (و ان الله سمیع بصیر).

تقاضای کمک مؤمنان را می شنود، و از حال و کار آنها آگاه است، و در موقع لزوم، لطفش به یاری آنها می شتابد، همانگونه که از اعمال و نیات دشمنان حق با خبر است .

آخرین آیه مورد بحث در واقع دلیلی است برای آنچه قبلا گذشت، می گوید: ((این به خاطر آن است که خداوند حق است، و آنچه را غیر از او می خوانند باطل است، و خداوند بلند مقام و بزرگ است )) (ذلک بان الله هو الحق و ان ما یدعون من دونه هو الباطل و ان الله هو العلی الکبیر).

اگر می بینید لشکریان حق پیروز می شوند، باطل عقب نشینی می کند، لطف خدا به یاری مؤمنان می شتابد و کافران را تنها می گذارد، به خاطر آن است که آنها باطلند و اینان حق، آنها بر خلاف نظام عالم هستی هستند و سرنوشتشان فنا و نیستی است و اینها هماهنگ با قوانین جهان هستی . اصولا خداوند حق است و غیر او باطل است و تمام انسانها و موجوداتی که
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 155@@@
به نحوی با خدا ارتباط دارند حقند و به همان اندازه که از او بیگانهاند باطلند.**در تفسیر (المیزان) می خوانیم: اطلاق (حق) بر خدا و (باطل) بر غیر او یا به خاطر این است که حقی که به هیچوجه با باطل آمیخته نیست او است، یا به خاطر اینکه حقی که در حقانیتش استقلال دارد و دیگران بخاطر رابطه با او رنگ حق به خود می گیرند خدا است.***

کلمه ((علی )) که از ماده ((علو)) گرفته شده به معنی بلند مقام است، و نیز به کسی گفته می شود که قادر و قاهر است و کسی قدرت مقاومت در برابر اراده او ندارد.

((کبیر)) نیز اشاره ای است به عظمت علم و قدرت پروردگار و کسی که دارای این صفات است بخوبی می تواند دوستان خود را یاری دهد، و دشمنان را در هم بشکند لذا دوستانش باید به وعده های او دلگرم باشند.
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 156@@@