تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد14
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

داستان پر ماجرای افک (تهمت عظیم )

نخستین آیه مورد بحث بی آنکه اصل حادثه را مطرح کند می گوید: کسانی که آن تهمت عظیم را مطرح کردند گروهی از شما بودند (ان الذین جائوا بالافک عصبة منکم ).

زیرا یکی از فنون فصاحت و بلاغت آن است که جمله های زائد را حذف کنند و به دلالت التزامی کلمات قناعت نمایند.

واژه ((افک )) (بر وزن فکر) بنا به گفته ((راغب )) به هر چیزی گفته می شود که از حالت اصلی و طبیعیش دگرگون شود، مثلا بادهای مخالف را که از مسیر اصلی انحراف یافته ((مؤتفکه )) می نامند، سپس به هر سخنی که انحراف از حق پیدا کند و متمایل به خلاف واقع گردد، و از جمله دروغ و تهمت ((افک )) گفته می شود.

مرحوم ((طبرسی )) در ((مجمع البیان )) معتقد است که ((افک )) به هر دروغ ساده ای نمی گویند، بلکه دروغ بزرگی است که مساءله ای را از صورت اصلیش ‍ دگرگون می سازد، و بنابراین کلمه ((افک )) خود بیانگر اهمیت این حادثه و دروغ و تهمتی است که در این زمینه مطرح بود.

واژه ((عصبه )) (بر وزن غصه ) در اصل از ماده ((عصب )) به معنی رشته های مخصوصی است که عضلات انسان را به هم پیوند داده و مجموعه آن سلسله اعصاب نام دارد، سپس به جمعیتی که با هم متحدند و پیوند و ارتباط و همکاری و همفکری دارند ((عصبه )) گفته شده است، به کار رفتن این واژه نشان می دهد که توطئه گران در داستان افک ارتباط نزدیک و محکمی با هم داشته و شبکه منسجم و نیرومندی
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 395@@@
را برای توطئه تشکیل می دادند.

بعضی گفته اند که این تعبیر معمولا در مورد ده تا چهل نفر به کار می رود.**در تفسیر (روح المعانی) این معنی از کتاب (صحاح) نقل شده است.***

به هر حال قرآن به دنبال این جمله به مؤمنانی که از بروز چنین اتهامی نسبت به شخص پاکدامنی سخت ناراحت شده بودند دلداری می دهد که ((گمان نکنید این ماجرا برای شما شر است بلکه برای شما خیر بود)) (لا تحسبوه شرا لکم بل هو خیر لکم ).

چرا که پرده از روی نیات پلید جمعی از دشمنان شکست خورده و منافقان کوردل برداشت، و این بد سیرتان خوش ظاهر را رسوا ساخت، و چه خوب است که محک تجربه به میان آید تا آنان که غش دارند سیه رو شوند، و چه بسا اگر این حادثه نبود و آنها همچنان ناشناخته می ماندند در آینده ضربه سختتر و خطرناکتری می زدند.

این ماجرا به مسلمانان درس داد که پیروی از شایعه سازان، آنها را به روزهای سیاه می کشاند باید در برابر این کار به سختی بایستند.

درس دیگری که این ماجرا به مسلمانان آموخت این بود که به ظاهر حوادث تنها ننگرند، چه بسا حوادث ناراحت کننده و بد ظاهری که خیر کثیر در آن نهفته است .

جالب اینکه با ذکر ضمیر ((لکم )) همه مؤمنان را در این حادثه سهیم می شمرد و براستی چنین است، زیرا مؤمنان از نظر حیثیت اجتماعی از هم جدائی و بیگانگی ندارند و در غمها و شادیها شریک و سهیمند.

سپس در دنبال این آیه به دو نکته اشاره می کند: نخست اینکه می گوید: ((اینهائی که دست به چنین گناهی زدند، هر کدام سهم خود را از مسئولیت و مجازات آن خواهند داشت )) (لکل امرء منهم ما اکتسب من الاثم ).
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 396@@@
اشاره به اینکه مسئولیت عظیم سردمداران و بنیانگذاران یک گناه هرگز مانع از مسئولیت دیگران نخواهد بود، بلکه هر کس به هر اندازه و به هر مقدار در یک توطئه سهیم و شریک باشد بار گناه آن را بر دوش می کشد.

جمله دوم اینکه ((کسی که بخش عظیم این گناه را از آنها بر عهده گرفت عذاب عظیم و دردناکی دارد)) (و الذی تولی کبره منهم له عذاب عظیم ).

مفسران گفته اند این شخص عبدالله بن ابی سلول بود که سر سلسله ((اصحاب افک )) محسوب می شد، بعضی دیگر نیز مسطح بن اثاثه و حسان بن ثابت را به عنوان مصداق این سخن نام برده اند.

به هر حال کسی که بیش از همه در این ماجرا فعالیت می کرد و نخستین شعله های آتش افک را برافروخت و رهبر این گروه محسوب می شد به تناسب بزرگی گناهش مجازات بزرگتری دارد (بعید نیست تعبیر به ((تولی )) اشاره به مساءله رهبری او باشد).

سپس روی سخن را به مؤمنانی که در این حادثه فریب خوردند و تحت تاثیر واقع شدند کرده و آنها را شدیدا طی چند آیه مورد سرزنش قرار داده، می گوید:

((چرا هنگامی که این تهمت را شنیدید مردان و زنان با ایمان نسبت به خود گمان خیر نبردند))؟! (لو لا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا).

یعنی چرا هنگامی که سخن منافقان را درباره افراد مؤمن استماع کردید با حسن ظن به دیگر مؤمنان که به منزله نفس خود شما هستند برخورد نکردید.

((و چرا نگفتید این یک دروغ بزرگ و آشکار است )) (و قالوا هذا افک مبین ).
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 397@@@
شما که سابقه زشت و رسوای این گروه منافقان را می دانستید.

شما که از پاکدامنی فرد مورد اتهام به خوبی آگاه بودید.

شما که از روی قرائن مختلف اطمینان داشتید چنین اتهامی امکان پذیر نیست .

شما که به توطئه هائی که بر ضد پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) از ناحیه دشمنان صورت می گرفت واقف بودید.

با اینهمه جای ملامت و سرزنش است که این گونه شایعات دروغین را بشنوید و سکوت اختیار کنید، تا چه رسد به اینکه خود آگاهانه یا ناآگاه عامل نشر آن شوید!.

جالب اینکه در آیه فوق بجای اینکه تعبیر کند شما درباره متهم به این تهمت باید حسن ظن داشته باشید می گوید: شما نسبت به خودتان باید حسن ظن می داشتید، این تعبیر چنانکه گفتیم اشاره به این است که جان مؤمنان از هم جدا نیست و همه به منزله نفس واحدند که اگر اتهامی به یکی از آنها متوجه شود گوئی به همه متوجه شده است و اگر عضوی را روزگار بدرد آورد قراری برای دیگر عضوها باقی نمی ماند و همانگونه که هر کس خود را موظف به دفاع از خویشتن در برابر اتهامات می داند باید به همان اندازه از دیگر برادران و خواهران دینی خود دفاع کند.**و اینکه بعضی گفته اند در اینجا (مضاف) محذوف است و در تقدیر چنین بوده: (ظن المؤمنون و المؤمنات با نفس بعضهم خیرا) گفتار بی اساسی است که لطافت و ظرافت آیه را از بین می برد.***

استعمال کلمه ((انفس )) در چنین مواردی در آیات دیگر قرآن نیز دیده می شود از جمله آیه 11 سوره حجرات و لا تلمزوا انفسکم : ((غیبت و عیبجوئی از خودتان نکنید))!
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 398@@@
و اینکه تکیه بر روی ((مردان و زنان با ایمان )) شده اشاره به این است که ایمان صفتی است که می تواند مانع و رادع در برابر گمانهای بد باشد.

تا اینجا سرزنش و ملامت آنها جنبه های اخلاقی و معنوی دارد که به هر حساب جای این نبود که مؤمنان در برابر چنین تهمت زشتی سکوت کنند و یا آلت دست شایعه سازان کور دل گردند.

سپس به بعد قضائی مساءله توجه کرده می گوید: ((چرا آنها را موظف به آوردن چهار شاهد ننمودید))؟ (لو لا جائوا علیه باربعة شهداء).

((اکنون که چنین گواهانی را نیاوردند آنها نزد خدا دروغگویانند)) (فاذ لم یاتوا بالشهداء فاولئک عندالله هم الکاذبون ).

این مؤاخذه و سرزنش نشان می دهد که دستور اقامه شهود چهار گانه و همچنین حد قذف در صورت عدم آن، قبل از آیات افک نازل شده بود.

اما این سؤال که چرا شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) اقدام به اجرای این حد نکرد پاسخش روشن است، زیرا تا همکاری از ناحیه مردم نباشد اقدام به چنین امری ممکن نیست زیرا پیوندهای تعصب آمیز قبیله ای گاهی سبب می شد که مقاومتهای منفی در برابر اجرای بعضی از احکام ولو به طور موقت ابراز شود، چنانکه طبق نقل تواریخ در این حادثه چنین بود.

سرانجام تمام این سرزنشها را جمع بندی کرده، می گوید: ((اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت شامل حال شما نبود به خاطر این کاری که در آن وارد شدید عذاب عظیمی دامانتان را می گرفت )) (و لو لا فضل الله علیکم و رحمته فی الدنیا و الاخرة لمسکم فیما افضتم فیه عذاب عظیم ).

با توجه به اینکه ((افضتم )) از ماده ((افاضه )) به معنی خروج آب با کثرت
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 399@@@
و فزونی است، و نیز گاهی به معنی فرو رفتن در آب آمده است، از این تعبیر چنین بر می آید که شایعه اتهام مزبور آنچنان دامنه پیدا کرد که مؤمنان را نیز در خود فرو برد!.

آیه بعد در حقیقت توضیح و تبیین بحث گذشته است که چگونه آنها در این گناه بزرگ بر اثر سهل انگاری غوطه ور شدند، می گوید: ((به خاطر بیاورید هنگامی را که به استقبال این دروغ بزرگ می رفتید و این شایعه را از زبان یکدیگر می گرفتید)) (اذ تلقونه بالسنتکم ).

((و با دهان خود سخنی می گفتید که به آن علم و یقین نداشتید)) (و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم ).

((و گمان می کردید این مساءله کوچکی است در حالی که در نزد خدا بزرگ است )) (و تحسبونه هینا و هو عند الله عظیم ).

در واقع این آیه به سه قسمت از گناهان بزرگ آنها در این رابطه اشاره می کند: ((نخست )) به استقبال این شایعه رفتن و از زبان یکدیگر گرفتن (پذیرش ‍ شایعه ).

((دوم )) منتشر ساختن شایعه ای را که هیچگونه علم و یقین به آن نداشتند و بازگو کردن آن برای دیگران (نشر شایعه بدون هیچگونه تحقیق ).

((سوم )) آن را عملی ساده و کوچک شمردن در حالی که نه تنها با حیثیت دو فرد مسلمان ارتباط داشت، بلکه با حیثیت و آبروی جامعه اسلامی گره خورده بود (کوچک شمردن شایعه، و به عنوان یک وسیله سرگرمی از آن استفاده کردن ).

جالب اینکه در یک مورد تعبیر ((بالسنتکم )) (با زبانتان ) و در جای دیگر بافواهکم (با دهانتان ) آمده است، با اینکه همه سخنان با زبان و از طریق دهان صورت می گیرد، اشاره به اینکه شما نه در پذیرش این شایعه مطالبه دلیل کردید
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 400@@@
و نه در پخش آن تکیه بر دلیل داشتید، تنها سخنانی که باد هوا بود و نتیجه گردش زبان و حرکات دهان، سرمایه شما در این ماجرا بود.

و از آنجا که این حادثه بسیار مهمی بود که گروهی از مسلمانان آن را سبک و کوچک شمرده بودند بار دیگر در آیه بعد روی آن تکیه کرده، و موجی تازه از سرزنش بر آنها می بارد، و تازیانه ای محکمتر بر روح آنها می نوازد، و می گوید:

((چرا هنگامی که این دروغ بزرگ را شنیدید نگفتید ما مجاز نیستیم از این سخن بگوئیم (چرا که تهمتی است بدون دلیل ) منزهی تو، ای پروردگار، این بهتان بزرگی است ))! (و لو لا اذ سمعتموه قلتم ما یکون لنا ان نتکلم بهذا سبحانک هذا بهتان عظیم ).

در واقع قبلا تنها به خاطر این ملامت شده بودند که چرا با حسن ظن نسبت به کسانی که مورد اتهام واقع شده بودند نگاه نکردند، اما در اینجا می گوید علاوه بر حسن ظن شما می بایست هرگز به خود اجازه ندهید که لب به چنین تهمتی بگشائید، تا چه رسد که عامل نشر آن شوید.

شما باید از این تهمت بزرگ غرق تعجب می شدید، و به یاد پاکی و منزه بودن پروردگار می افتادید، و از اینکه آلوده نشر چنین تهمتی شوید به خدا پناه می بردید.

اما مع الاسف شما به سادگی و آسانی از کنار آن گذشتید - سهل است - به آن نیز دامن زدید و ناآگاهانه آلت دست منافقان توطئه گر و شایعه ساز شدید.

در مورد اهمیت گناه ((شایعه سازی )) و ((انگیزه ها)) و ((راه مبارزه با آن )) و همچنین نکته های دیگر پیرامون این موضوع در ذیل آیات آینده به خواست خدا بحث خواهیم کرد.
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 401@@@